بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وسیع تر از آسمان عظیم تر از فضا | طاقچه
تصویر جلد کتاب وسیع تر از آسمان عظیم تر از فضا

بریده‌هایی از کتاب وسیع تر از آسمان عظیم تر از فضا

نویسنده:مو جی
انتشارات:نشر ترنگ
امتیاز:
۳.۴از ۵ رأی
۳٫۴
(۵)
دفعه‌ی بعدی که در موقعیت یک انتخاب قرار گرفتید و ندانستید که کدام مسیر را باید انتخاب کنید، فقط سکوت پیشه کنید و البته، منتظر اتفاق خاصی هم نمانید. در ابتدای کار، ممکن است احساس ناراحتی داشته باشید، چون چیزی در درون شما می‌خواهد احساس نادانی را تلقین کند. یک چیز دیگر، می‌خواهد فقط برود؛ شما کافی است واکنش خاصی به این احساسات ناخوشایند نشان ندهید. در خودآگاهی باقی بمانید. سپس همه‌چیز به روال عادی بازخواهد گشت. نوعی حس شناخت، به‌جای یک تصمیم، در قلبتان نهادینه خواهد شد. راه راست هم برای‌تان روشن خواهد شد و شما به‌آسانی در یک مسیر مطمئن قدم برخواهید داشت
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
تفکر بدون باور، قدرتی ندارد. اما اگر تفکری برآمده از باور باشد، می‌تواند جنگی سراسری را آغاز کند یا درد ملتی را بکاهد. این اعتقاد شما به افکار و تعیین هویت‌تان با آن‌هاست که در بطن زندگی‌تان قرار می‌گیرد و می‌تواند باعث رنجشی عظیم شود.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
اصلاً به زندگی فکر نکنید. آنچه را که قرار است در آینده رخ دهد، پیش‌بینی نکنید. فقط وجود داشته باشید. یک نیروی درونی، تمام تجارب ذهنی جسمی را از شما دور می‌کند. این نیرو همیشه وجود داشته است؛ تنها تفاوت آن است که اکنون شما می‌دانید که خودآگاهی در وجود شما، به بدن، زندگی بخشیده و حواسش به تمام نوسانات آن هست.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
نگرش شکرگزاری، حتی در قبال پدیده‌های به‌ظاهر بد، شما را به‌سمت یک زندگی سالم سوق می‌دهد. پدیده‌هایی که ما لقب «بد» روی آن‌ها می‌گذاریم، ممکن است باعث رشدمان شوند، چون به ما کمک می‌کنند که تفکرات گمراهمان را شناسایی کنیم و به‌طرز عمیق‌تری در وجود خودمان غوطه‌ور شویم.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
هرکسی در زندگی‌اش، با این چالش روبه‌رو شده است که در چند بُعد از زندگی‌دچار مشکل شود: شخصی، حرفه‌ای و معنوی. در این زمان، کمتر کسی فکر می‌کند که از این تغییرات گذرا می‌تواند به چشم فرصتی برای تعالی و حتی بیداری درونش بهره ببرد. شما نمی‌توانید بگویید که در فلان برهه از زندگی‌تان چه اتفاقاتی رخ خواهند داد. شما همچنین نمی‌توانید بدانید که آخرش، چه خواهد شد؛ با‌این‌حال، طوری رفتار می‌کنیم که انگار همه‌چیز را از بر هستیم
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
نمی‌دانید در آینده قرار است که چه اتفاقی برای‌تان رخ دهد. گاهی اوقات، نتیجه‌گیری‌های ناپخته‌ای می‌کنیم و عرصه را با دست خودمان، برای خودمان تنگ می‌کنیم. اما اگر سکوت پیشه و به زندگی اعتماد کنید اما انتظار نکشید خواهید دید که هرچه بیشتر ساکت و آرام باشید، توانایی بیشتری هم برای مشاهده‌ی بدون قضاوت پدیده‌های اطرافمان دارید؛ بنابراین، قلبتان با خردمندی ناشی از سکوت، پر خواهد شد
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
ذهن نیازمند انرژی و باور شماست. در غیر این صورت، مثل لامپی که نمی‌تواند بدون جریان برق به روشنایی‌اش ادامه بدهد، ذهن نیز توانایی خودنمایی‌اش را از دست خواهد داد. در واقع، هرچه بیشتر توجه به خرج دهید و هویت‌سازی کنید، جریان برق را برای درخشش افکار فراهم ساخته‌اید. بالاخره، زمانی متوجه خواهید شد که قدرت حقیقی در کجا نهفته است. قدرت، همیشه از آنِ شماست، نه افکارتان. تا وقتی به این مهم پی نبرید، افکار مختلف، نفوذ زیادی در زندگی‌تان خواهند داشت.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
آرزوها و امیال، به‌خودیِ‌خود مشکل‌ساز نیستند. آن‌ها باعث می‌شوند که در سرزمین رؤیاها باقی بمانید. فقط باید در آگاهی باقی بمانید و نگویید چه‌چیزی باید باشد و چه‌چیزی نباید باشد. سپس، زمانی فراخواهد رسید که بتوانید به خودِ حقیقی‌تان تکیه کنید و حواس‌پرتی‌های گذرا برای‌تان بی‌اهمیت شوند.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
عادت‌ها، توجه، شرطی‌سازی و هویت، همه و همه می‌آیند و می‌روند و حرکات‌شان دیده می‌شود. پس این شما نیستید که می‌آیید و می‌روید. اگر این خودِ شما بودید که می‌آمدید و می‌رفتید، وقتی افکارتان به‌جای دیگری پرواز می‌کردند، شما نباید حتی اینجا می‌بودید. اگر حواستان پرت می‌شد، خودتان هم باید پرت می‌شدید. اما یک چیز می‌تواند ببیند و حس کند که: حتی وقتی حواسم پرت می‌شود، خودِ من، پرت نمی‌شوم.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
به‌جای آنکه به مغزتان توجه کنید، با قلبتان زندگی کنید. اگر زندگی بخواهد مسیری را به شما معرفی کند، احساساتی را به بدن و ذهن شما معرفی خواهد کرد تا پیشرفت‌تان در زندگی ادامه یابد. وقتی ذهن شما در قلب جا بگیرد، حتی اگر خودتان احساس از هم‌گسیختگی داشته باشید، بقیه‌ی چیزها، سرِ جای خودشان خواهند بود تا هر تغییری که لازم است، در زمانِ خودش به وجود بیاید.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
با وجود این، وقتی می‌خواهید به غیرواقعی‌بودن پدیده‌ای پی ببرید، هر آن امکان دارد که در دامش گرفتار شوید. مثلاً ممکن است با خودتان بگویید: «هنوز می‌تونه باعث دردم بشه؟» باید چه‌کار کرد؟ هر بار که افکار این‌چنینی سراغتان آمدند، باید بپذیرید و تأیید کنید که این حرف‌ها متعلق به ایده‌ای است که شما از خودتان دارید، نه صدای وجود ناب‌تان. در این شرایط، سروکله‌ی پیرزن در قالب یک موجود توهمی پیدا می‌شود. از ناامیدی‌ها باخبر باشید. با خودتان نگویید: «پس چرا این حس آزاردهنده گورش رو گم نمی‌کنه؟ چرا باید دوباره اسیر توهم بشم؟ در عوض، ببینید آیا این ندا را می‌شنوید: «چرا این حس‌ها مرا آزار می‌دهند؟ آیا واقعی است؟ چه‌کسی از بابت آن‌ها احساس تأسف دارد؟ چه‌کسی از آن شکایت می‌کند که چرا متوقف نمی‌شوند؟»
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
بگذارید خالق این گیتی، حواسش به همه‌چیز باشد. این عبارت معروف را به خاطر بسپارید: «من، نه گذشته هستم و نه آینده. زمان حال هم نیستم. تمام این‌ها، رقص زندگی هستند و به‌خودیِ‌خود، رخ می‌دهند.» آیا شما می‌توانید چنین ادبیاتی را به کار ببرید؟ آیا شما می‌توانید چنین نگرشی نسبت به دنیا داشته باشید؟ یا شما فقط بارِ سنگین این دنیا را به دوش می‌کشید؟
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
یکی از گیاهان مورد علاقه‌ی من در کشور انگلیس، دم‌موشی قفائی نام دارد. این گیاه، بدون نیاز به کسی رشد می‌کند. آن‌ها حتی از دل سنگ و حتی دیوار و پشت‌بام هم جوانه می‌زنند. آن‌ها حتی در ریل قطارها که هیچ آبی پیدا نمی‌شود، رشد می‌کنند. باد شدید، باعث رشدشان می‌شود. هیچ‌کس هم آن‌ها را خریداری یا در منزل نگهداری نمی‌کند. شما حتی ممکن است به وجود آن‌ها پی نبرید. اما وقتی شکوفه می‌زنند، زیباترین پروانه‌ها دورشان جمع می‌شوند. در فصل بهار، همین روند ادامه پیدا می‌کند. و هیچ‌وقت این گیاهان فریاد نمی‌زنند: «پروانه‌ها، من شکوفه زدم! بیایید!»
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
خودِ غیرقابل‌تقسیم‌تان را کشف کنید؛ این توصیه‌ای است که تمام عقلا و حکما می‌کنند. خود من هم برای جلو‌رفتن بشریت، هیچ توصیه‌ای به‌جز عمل‌کردن به همین راهنمایی کشف خود ندارم؛ دنیا باید آمادگی پذیرش آن را داشته باشد. راه دیگر، بسته به میزان جهل‌مان سختی زیادی به همراه دارد. گاهی اوقات، لحظات دشوار زندگی به ما کمک می‌کنند تا به حالت طبیعی خودمان بازگردیم. به نظر می‌رسد که باید رنج شدیدی تحمل کنیم تا از بند جهل، رهایی یابیم. هرچه که باشد، منشأ دنیا الهی است.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸
ممکن است این پرسش را مطرح کنید: «چطور می‌گویی دنیا جای خوبی است، وقتی بعضی از تجلی‌های خودآگاهی، این‌قدر بی‌رحمانه هستند؟» واقعیت آن چیزی نیست که انسان‌ها با ذهن محدودشان و در قالب روابط دنیوی اطراف‌شان می‌بینند. واقعیت، فراتر از این حرف‌هاست و نمی‌توان عظمتش را توصیف کرد. زندگی، یک بازی فوق‌العاده است، اما زمانی از آن لذت خواهید برد که از بند افسونش رها شوید. فقط در این صورت، متوجه خواهید شد که زندگی، ظالم نیست. چه قابلیت‌هایی داریم! بشردوستی، عشق و تابش! و تنفر، خودخواهی و آشفتگی. همه به‌صورت بالقوه وجود دارند. و بستگی به خودتان دارد که کدام مسیر را انتخاب کنید.
کاربر ۹۵۹۲۸۱۸

حجم

۳۳۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۳۳۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان