هنری تارو گفت که ما صاحب چیزی نمیشیم. این چیزها هستن که صاحب ما میشن. هر چیز جدیدی – چه خونه باشه چه ماشین، یک تلویزیون یا یک گوشی مثل این – یک چیز اضافه اس که ما باید با خودمون حمل کنیم.
me
حتی بهتر از آن مرورگر سفاری که شما را به یک دنیای دیگر وصل میکرد. اگر در یک شهر بدون چراغ قرمز و پر از جادههای کثیف در هارلو بزرگ شده باشید، دنیای بیرونی عجیب و غریب به نظر میرسد. میتوانستید بیشتر از آنچه در توان تلویزیون بود با آن در تماس باشید. حداقل من اینطور بودم. همه چیز به لطف اِی. تی اند تی و استیو جابز زیر انگشتان تان بود.
me
گفت من شاید زیاد از آن استفاده نکنم، اما وقتی به نقشهٔ قسمتهای بسته شده در کافی کاو نگاه میکرد من متوجه حالت چهرهاش شدم. و این که چقدر سریع با گوشی جدیدش به کسی در نیویورک زنگ زد. (همان وکیل و مدیر کسب و کارش که بعدا متوجه شدم، نه کارگزارش.)
و حق با من بود. آقای هاریگان زیاد از آن گوشی استفاده کرد. او مثل یک عمهٔ پیر شده بود که بعد از شصت سال پرهیزکاری یک جرعه بزرگ از براندی میخورد و به یک الکلی متمدن در شبها تبدیل میشود.
me
”وقتی آدم به شصت و هشت سالگی میرسه، دیگه احتیاجی به ویتامین نداره.”
“واقعا؟”
گفت:”نه. من فقط عادتهای بد غذایی خودم رو اینطوری توجیه میکنم.
zohreh