بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیری در کودکی | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیری در کودکی

بریده‌هایی از کتاب سیری در کودکی

۴٫۰
(۲۰)
این‌که ما گذشته را فراموش کرده‌ایم فقط از روی تنبلی نیست. در اصل، ما می‌توانیم مکرر به فضاهای عاطفی که قبلاً در آن‌ها بوده‌ایم وارد شویم. این‌که ما خاطرات را کنار می‌گذاریم و عمداً کمتر به سرگذشتمان می‌اندیشیم دلایل عمیق‌تری دارد. ما از خودمان فاصله می‌گیریم، چون از این نگرانیم که بخش اعظم آنچه که می‌توانیم کشف کنیم عذاب‌آور باشد. شاید کشف کنیم که در گذشته عمیقاً از افرادی خاص خشمگین و متنفر بوده‌ایم، در حالی که قرار بوده فقط دوستشان داشته باشیم. شاید کشف کنیم چقدر بهانه وجود داشته است که در رابطه با خطاها و قضاوت‌های غلطِ بسیارمان احساس بی‌کفایتی کنیم و خود را مقصر بدانیم. ممکن است متوجّه شویم چقدر در روابط و مشاغلمان مصالحه کرده‌ایم و نیاز به تغییر در آن‌ها وجود داشته است.
samane.k
آن‌هایی که بیشتر به آرامش نیاز دارند اغلب نمی‌دانند چه چیزی کم دارند.
ساقی اسماعیلی
مشخصهٔ اصلی پدر یا مادر خوب این است که فرزندش علاقه‌ای ندارد انبوهی از غریبه‌ها او را دوست داشته باشند.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
لازم نیست خیلی‌ها ما را دوست داشته باشند، یک نفر کافی است.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
جای تعجب نیست که اغلب فرزندان افاده‌ای‌ها در مدرسه و دانشگاه بسیار خوب درس می‌خوانند. و بعد، در بازار کار نیز بسیار خوب عمل می‌کنند. این عقیده که شخص مستحق زنده ماندن نیست مگر این‌که معیارهای موفقیت جهانی را کسب کند، روی بهره‌ور بودن فرد تأثیرات شگفت‌انگیزی دارد.
me
برای این‌که با تعارض بین امید و واقعیت کنار بیاییم، فرهنگ ما باید مهارت‌های تلفیق را به ما بیاموزد و به ما بقبولاند که با ظرافت بیشتری نقایص خودمان ـ و بعد با بسط آن نقایص دیگران ـ را بپذیریم. باید با ملایمت به ما یادآوری شود هر کسی را هم که دوست داشته باشیم هرگز کامل ما را راضی نخواهد کرد ــ ولی این اصلاً دلیل نمی‌شود که از او متنفر باشیم. باید از تقسیم خام‌دستانه و سنگدلانهٔ آدم‌ها به گروه مزخرف‌ها و گروه فوق‌العاده‌ها دست برداریم و به جای آن با رفتاری پخته و عاقلانه بپذیریم که آدم‌ها تلفیقی از خصلت‌های متنوع هستند که همگی در یک مجموعه به نام ”قابل‌قبول“ جای می‌گیرند.
امیر
این خوشبختی است که احساس می‌کنیم پدر و مادرمان پشتیبان ما هستند آن هم صرفاً به این دلیل که ما وجود داریم، نه به این شرط که در کار و زندگی به موفقیت برسیم؛ خوشبختی وقتی است که آن‌ها می‌توانند این احساس را به ما بدهند که حتا اگر دنیا علیه ما باشد در کنار ما خواهند بود؛ و می‌توانند به ما بیاموزند که همهٔ انسان‌ها به رغم خطاها و انگیزه‌هایشان مستحق مهربانی و توجّه هستند.
احسان رضاپور
این خوشبختی است که پدر و مادرمان می‌توانند نافرمانی‌های ما را تحمل کنند و ما را مجبور نمی‌کنند که زیادی مطیع یا خوب باشیم؛ و اگر روزی از روی ناراحتی حرف‌های بدی به آن‌ها بزنیم، چهره در هم نمی‌کشند؛ برعکس، سعی می‌کنند افکار خود را طوری توضیح دهند که بفهمیم، و سعی نمی‌کنند چیزی را به ما تحمیل کنند.
احسان رضاپور
رفته‌رفته معلوم می‌شود که آیندهٔ طلایی هرگز محقق نخواهد شد، ولی پاداشی بزرگ‌تر در پیش است: احساس آزادی از انتظاراتی که هیچ‌وقت ربطی به واقعیت نداشته است. کودک طلایی رها می‌شود و به حقیقتی بسیار مهم می‌رسد: نیاز نیست زندگی طلایی باشد تا ارزشمند باشد؛ می‌توانیم در قالب فلزات کم‌بهاتر، مثلاً قالب‌های مسی یا آهنی ـ به جای طلایی ـ زندگی کنیم، و باز هم محبّت ببینیم و عزیزمان بدارند. و هر چند این موفقیت ربطی به انتظارات اولیه‌ای که برعهده فرد گذاشته می‌شود ندارد، به‌واقع به دستاوردی استثنایی بدل می‌شود.
me
ما باید نسبت به قطعات گمشدهٔ روانمان حساس و عمیقاً همدل باشیم. به خاطر تسلّی‌ندیدن در گذشته است که زندگی برای ما دشوارتر از آن است که باید باشد؛ که عدم‌پذیرش و طرد شدن بسیار تلخ است، رسانه‌های اجتماعی وحشتناک‌اند، تأیید دیگران برای‌مان حکم مرگ و زندگی دارد، تحمل مواجهه با ابهامات را نداریم، خود را سزاوار استراحت نمی‌بینیم، تعطیلات نگرانمان می‌کند، اگر کسی نوازشمان کند تعجب می‌کنیم ــ شب و روز می‌میریم و زنده می‌شویم و این روزگارمان را سیاه کرده است.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
ما به عنوان یک انسان، با هر نقصی، حق حیات داریم.
هانا
اگر زنده‌ایم و کژدار و مریز کارهایی می‌کنیم، اگر قادریم گاهی از چیزهایی لذت ببریم، اگر می‌توانیم نسبت به دیگران مهربان و قدرشناس باشیم، اگر به چیزی اعتیاد نداریم یا تمایل چندانی به خودکشی نداریم، این احتمال وجود دارد که کسی در جایی، در دوران کودکی‌مان، خیلی ما را دوست داشته است.
هانا
تسلّی دادن یکی از مهربانانه‌ترین کارهایی است که انسان برای دیگری انجام می‌دهد. تسلّی دادنِ دیگری بخشی از جوهرهٔ عشق است؛ و چیزی است که آرزوی مرگ را از ما دور می‌کند و به ما قدرت تحمل می‌بخشد. به طور معمول، تسلّی دادن خودمان بسیار دشوار است، مگر آن که نخست ـ عموماً در کودکی ـ کسی دیگر به صورت صحیح و شایسته ما را تسلّی داده باشد.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
با عدم صراحت در گفتارمان همه را به خطر می‌اندازیم. در محل کار، با مخفی‌کردن تردیدها و پنهانکاری‌هایمان به کسی خدمت نمی‌کنیم. و در رابطهٔ عاطفی، ادامه دادن به یک رابطه فقط به این خاطر که فکر می‌کنیم طرف مقابلمان نمی‌تواند بدون ما دوام بیاورد لطف نیست. او دوام خواهد آورد، ولی ما با رفتار احساساتی‌مان وقت بسیاری از او تلف خواهیم کرد.
🌸فطرس🌸
این دستاورد روانشناختی بزرگی است که دیگران را با همان ترکیب حیرت‌انگیزشان بپذیریم که هم خوب هستند و هم بد، هم می‌توانند پشتیبان ما باشند و هم ما را برنجانند، هم مهربان باشند و هم بدجنس؛ و دریابیم که، بسیار بیش از آنچه معمولاً هنگام فوران خشم و هیجان تصور می‌کنیم، اکثر آدم‌ها در محدودهٔ کمی خشک و اندکی امیدبخشِ خاکستری قرار می‌گیرند و این یعنی آن‌ها ”قابل‌قبول“ هستند.
seemorgh
خودِ واقعی و خودِ دروغین یکی از شگفت‌انگیزترین ولی قوی‌ترین توضیحات برای علّت گرفتاری روانی ما در بزرگسالی این است که ما در دوران کودکی از این فرصت که کاملاً خودمان باشیم محروم شده‌ایم. یعنی، اجازه پیدا نکردیم یک‌دنده و سخت‌گیر باشیم؛ نمی‌توانستیم آن‌قدر که نیاز داشتیم پرتوقع، ستیزه‌جو، کم‌تحمل، و، بی‌هیچ محدودیتی، خودخواه باشیم. چون والدین ما پرمشغله و زودرنج بودند، باید با خواسته‌های آن‌ها سازگار می‌بودیم، و احساس می‌کردیم که باید اطاعت کنیم تا محبّت ببینیم و ما را در کنار خود تحمّل کنند؛ باید دروغ می‌گفتیم تا فرصت زنده بودن پیدا کنیم. در نتیجه، سال‌ها بعد، در اثر عدم درک این فرایند، با خطر وضعیت بی‌ثباتی روان، درون مرده، و ذهنی که در گذشته سیر می‌کند مواجه می‌شویم.
هانا
گرایش به ”تقسیم‌بندی“ افراد دور و برمان همیشه در ما وجود دارد؛ چون هیچ‌وقت به طور کامل از خود کودکی‌مان خارج نمی‌شویم. در بزرگسالی ممکن است عاشق مفتون شویم و نسخه‌ای مطلوب از کسی بسازیم که در این نسخه هیچ نقصی نمی‌بینیم و او را بی‌هیچ محدودیتی می‌ستاییم. با این حال، ممکن است با دیدن کوچک‌ترین رفتار مضطرب‌کننده یا ناامیدکننده از او، ناگهان و با خشونت، علیه همان محبوب (یا یک شخص مشهور یا یک سیاستمدار)، که ویژگی‌های خوبش زمانی ما را تحت تأثیر قرار می‌داد، موضع بگیریم. ممکن است به این نتیجه برسیم که او نمی‌تواند واقعاً خوب باشد، چون باعث رنجش ما شده است ــ و تنها حکم منطقی‌ای که می‌توانیم در موردش صادر کنیم این است که بگوییم او چندش‌آور و تنفربرانگیز است. شاید برای‌مان دشوار باشد که بپذیریم یک شخص ممکن است از جنبه‌هایی بسیار خوب باشد و از جنبه‌هایی بسیار ناامیدکننده.
مریم
مشخصهٔ اصلی پدر یا مادر خوب این است که فرزندش علاقه‌ای ندارد انبوهی از غریبه‌ها او را دوست داشته باشند.
احسان رضاپور
خوشبختی واقعی پدیده‌ای عاطفی است. خوشبختی یعنی دریافت شهد عشق، که ممکن است در عمارت‌های مجلل خبری از آن نباشد، ولی در اتاق‌های سادهٔ یک کلبهٔ محقّر به طور عجیبی فراوان باشد.
seemorgh
یکی از شگفت‌انگیزترین ولی قوی‌ترین توضیحات برای علّت گرفتاری روانی ما در بزرگسالی این است که ما در دوران کودکی از این فرصت که کاملاً خودمان باشیم محروم شده‌ایم. یعنی، اجازه پیدا نکردیم یک‌دنده و سخت‌گیر باشیم؛ نمی‌توانستیم آن‌قدر که نیاز داشتیم پرتوقع، ستیزه‌جو، کم‌تحمل، و، بی‌هیچ محدودیتی، خودخواه باشیم. چون والدین ما پرمشغله و زودرنج بودند، باید با خواسته‌های آن‌ها سازگار می‌بودیم، و احساس می‌کردیم که باید اطاعت کنیم تا محبّت ببینیم و ما را در کنار خود تحمّل کنند؛ باید دروغ می‌گفتیم تا فرصت زنده بودن پیدا کنیم. در نتیجه، سال‌ها بعد، در اثر عدم درک این فرایند، با خطر وضعیت بی‌ثباتی روان، درون مرده، و ذهنی که در گذشته سیر می‌کند مواجه می‌شویم.
احسان رضاپور
می‌توانیم اعتمادبه‌نفس لازم را به دست بیاوریم تا در گفتن حرف‌هایی که بیانشان سخت است مهارت پیدا کنیم. ما در کودکی بلد نبودیم پیاممان را با ظرافت انتقال دهیم. ما نمی‌دانستیم چگونه نیازها و دردهای التیام‌نیافته‌مان را به صورت متقاعدکننده توضیح بدهیم. اکنون، می‌توانیم بر عقایدمان پافشاری کنیم، ولی، در عین حال، بسیار خوش‌مشرب نیز باشیم. می‌توانیم ”نه“ بگوییم، در حالی که نشان می‌دهیم حسن‌نیّت داریم؛ می‌توانیم اشتباه کسی را به او بگوییم، بدون آن‌که او را احمق جلوه دهیم. می‌توانیم کسی را ترک کنیم، در حالی که مطمئن هستیم می‌فهمد که آن رابطه چقدر برای ما مهم بوده است. به بیان دیگر، می‌توانیم خوش‌مشرب و مؤدب باشیم، بدون آن که بخواهیم همه را راضی نگه داریم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
تکلیف ما در زندگی رفع تنفر و شرم از خود است.
raha
این خوشبختی است که پدر و مادرمان خود را بی‌نقص نمی‌دانند یا در صورت دور بودن و در دسترس نبودن باعث نمی‌شوند که ما در خیال خود از آن‌ها شخصیت‌هایی فرشته‌صفت یا دیومانند بپروریم. خوشبختی این است که هر چند آدم‌های معمولی و کسل‌کننده‌ای هستند، ولی به ما اجازه می‌دهند در کنار آن‌ها رشد کنیم و بزرگ شویم و می‌دانند که چگونه خواسته‌های ما را به خواسته‌های خود ترجیح دهند.
امیر
این نشانهٔ سلامتی است که هیچ آرزوی خاصی برای مشهور شدن نداشته باشیم و چندان اهمیت ندهیم که ثروتمند نیستیم؛ می‌توانیم زندگیِ به‌اصطلاح عادی داشته باشیم، از تعطیلات لذت ببریم، و دوستی و محبّت را بر همه‌چیز اولویت دهیم. باید گاهی جرئت کنیم برای افراد فوق‌العاده موفق احساس تأسف کنیم ــ حتا اگر به این معنی باشد که کم‌کم برای خودمان نیز متأسف شویم.
امیر
ما از خودمان فاصله می‌گیریم، چون از این نگرانیم که بخش اعظم آنچه که می‌توانیم کشف کنیم عذاب‌آور باشد.
fereshteh
ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که مردم به موفقیت‌های بزرگ علاقهٔ زیادی دارند، اما نسبت به ضربهٔ روانی ناشی از آن‌ها بسیار بی‌توجّه‌اند. کسی ترغیبمان نمی‌کند به این نکته توجّه کنیم که رضایت از موفقیت‌های معمولی می‌تواند علامت این باشد که اوضاع بسیار خوب است. این نشانهٔ سلامتی است که هیچ آرزوی خاصی برای مشهور شدن نداشته باشیم و چندان اهمیت ندهیم که ثروتمند نیستیم؛ می‌توانیم زندگیِ به‌اصطلاح عادی داشته باشیم، از تعطیلات لذت ببریم، و دوستی و محبّت را بر همه‌چیز اولویت دهیم. باید گاهی جرئت کنیم برای افراد فوق‌العاده موفق احساس تأسف کنیم ــ حتا اگر به این معنی باشد که کم‌کم برای خودمان نیز متأسف شویم.
fereshteh
یک جامعهٔ واقعاً منصفانه جامعه‌ای است که در آن افزایش سالیانهٔ میزان خوشحالی جاری در جامعه به اولویت ملی بدل شود – و در آن از عشق، توجّه، و پیوند بین آدمها به میزان کافی حمایت کنند و این مسائل ترویج و تشویق شود، چون ”ثروت“ واقعی همین است.
احسان رضاپور
در آغاز زندگی، آشکارا به توجّه و محبّت بیش از حدّ شخص دیگری متکی هستیم تا در برابر بی‌توجّهی‌های آیندهٔ دنیا از ما محافظت کند. لازم نیست خیلی‌ها ما را دوست داشته باشند، یک نفر کافی است. دوازده سال ممکن است کافی باشد، شانزده سال مطلوب است، ولی بدون آن، ستایش ابدی میلیون‌ها نفر هم قادر نخواهد بود ما را به خوب بودنمان متقاعد کند.
SHOKoOoH
بخش اعظم میراث عاطفی‌مان مانع رضایت و سعادت ماست، چون منطق آن ریشه در زمان حال ندارد؛ این میراث شامل تکرار رفتار و انتظاراتی است که در کودکی شکل گرفته و آموخته شده، و هنوز در بزرگسالی نیز فکر می‌کنیم آن آموخته‌ها بهترین راه برای مواجهه با موقعیت‌های دشوار است. متأسفانه، به نظر می‌رسد که بخشی از ذهن ما متوجّه نشده که شرایط خارجی‌مان عوض شده؛ و همچنان اصرار دارد که همان رفتارهای دفاعی قدیمی‌مان را بروز دهیم، حتا در رویارویی با افراد یا در لحظاتی که سزاوار نمی‌دانیم.
shahin
و برعکس باید یاد بگیریم از کودکانی که هیچ‌گونه دردسری درست نمی‌کنند بترسیم.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰

حجم

۱۹۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۱۹۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان