بریدههایی از کتاب شب صورتی
۴٫۱
(۱۳۵)
کسی که پولشو گذاشت تو بانک، نباید نگران باشه. هی نباید بره بانک و بگه میخوام ببینم جای پولم اَمنه یا نه. توکل به خدا یعنی همین.
روشنا
بَرنده کسیه که به خدا اعتماد کنه.
ellena_1988
تو اگر واقعاً یکی رو دوست داری، باید بتونی بهش حق بدی. باید ببینی چی میخواد؛ نه اینکه فقط ببینی خودت چی میخوای. آدما وقتی میگن یکی رو دوست داریم، خودشونو دوست دارن. اونو میخوان برای خودشون. اگه راست میگن، باید اونو به خاطر خودش بخوان. به خاطر خودش دوسش داشته باشن.
محمدرضا میرباقری
ـ سرتو بگیر بالا بچه! ناراحت نباش! دلم میخواد همیشه سربلند باشی. علاقههای دورهٔ نوجوونی، خیلی جدی نیس. «از دل برود، هر آنچه از دیده برفت.»
مهـلوف':)
«افسوس که آدمیزاد تا حالش خوبه، قدر نمیدونه! خودشو که گرفتار کرد، اونوقت میفهمه آسودگی خیال و راحتی یعنی چی!»
zaraakra
اگه کینهای ازش به دل نگیری، خودت راحتتری! کینه مثل خاره. اگه تو دلت نگهش داری، زخمیت میکنه.
هفتصد و چهل و نه
ـ آدمیزاد مثل مگسی که به تار عنکبوت میافته، به دام گناه میافته؛ اونوقت هی دست و پا میزنه و بیشتر خودشو گرفتار میکنه. بعد یکدفعه میبینه دیگه راه نجاتی نداره. دیگه به هیشکی امیدی نداره، جز خدا. از ته دل میگه خدایا کمکم کن! خدا هم نجاتش میده. خیلی مهربونه. شک نکن!
محمدرضا میرباقری
هر کی در حدّ خودش، جلوهای از جمال الهی رو با خودش داره. همه ساختهٔ دست اونیم دیگه. شور عشق از همینه. این شور مقدسه، به شرطی که آلودهٔ هوا و هوس نشه. «یا أیُّهَا الانسَان! إنَّکَ کادِحٌ إلی رَبِّکَ کَدحاً فمُلاقِیه»؛ ای انسان! شک نکن که با تلاش و رنجی طاقتفرسا به سوی پروردگارت رهسپاری تا سرانجام ملاقاتش کنی.
Jaber_313
ـ یعنی من به همین سادگی، عاشق شدم؟ بدون اینکه بخوام؟
محمدرضا میرباقری
نماز خیلی برکت داره. اینا نردبان ترقیان.
تحلیلگر بومیم 🌏
ـ بابام میگفت به سنّ من که بوده، بارها شنیده مادرش میگفته «سرگیجه دارم». نمیدونسته یعنی چی. تا روزی که خودش غذای موندهای میخوره و برای اولین بار، سرگیجه میگیره. تو هم انگار اولین باره که سرگیجه گرفتی. بهش میگن «عشق». به همین سادگی!
مهـلوف':)
ـ تو واقعاً خوشبختیا!
سینا پوزخندی زد.
ـ همه فکر میکنن بقیه خوشبختن.
سید محمد هاشمی نسب
«افسوس که آدمیزاد تا حالش خوبه، قدر نمیدونه! خودشو که گرفتار کرد، اونوقت میفهمه آسودگی خیال و راحتی یعنی چی!»
محمدرضا میرباقری
وقتی دلِ آدمها آباد نباشه، توی قصرم زندگی کنن، خوشبخت نیستن.
سر پسرش را گرفت و گذاشت روی شانهاش.
هفتصد و چهل و نه
هر چیزی حسابکتاب داره. ما حالیمون نیست.
علی حقیقی
ـ اما یه شرط مهم و اساسی داره باباجان؛ باید پرهیزگار باشی!
ـ پرهیزگار؟ چطوری؟
سید قرآن را بوسید و روی رحل گذاشت.
ـ آها! گل گفتی که گفتی چطوری! باید ببینی تو هر کاری، تو هر تصمیمی، خدا ازت چی میخواد؛ همونو انجام بدی. اگه بندهای به وظیفهش عمل کنه، خدا هم جبران میکنه. تو کارتو بکن، اون کارشو بلده. بعله، خوبم بلده! شک نکن!
خمیازهای کشید.
ـ میدونی عیب کار کجاست؟ اینکه دیر میفهمیم. به خدا، اطمینان نمیکنیم. نه عزیزم! باید به خدا اعتماد داشت. فکر نکن همهچی دست خودته؛ دستِ اونه. فقط بذار دستتو بگیره.
Alla
آدم بدون اینکه حواسش باشه و بخواد، کسی رو که بیشتر از همهٔ دنیا دوست داره، آزار میرسونه. منو ببخش و خداحافظ برای همیشه!
محمدرضا میرباقری
کار، دست خداست. باید اینو باور کنی؛ وگرنه آرامش پیدا نمیکنی.
کاربر ۲۹۲۱۱۹
خوشقیافه و چهارشانه بود. موقع کار، سرش را راست میگرفت. صورتش چین و چروک کمی داشت. زمزمه را از سر گرفت.
ـ ای برادر! چو خاک خواهی شد / خاک شو، پیش از آنکه خاک شوی!
مهـلوف':)
ـ مگه شما عاشق ننهآغا نبودین؟ پس این فانوسو برای چی اینقدر دوست دارین؟
ـ به این میگن «محبت». کسی که یه روز عاشقه، یه روزم فارغه؛ اهل محبت نیس، اهل هوا و هوسه. با یه کشمش، گرمیش میکنه، با یه غوره، سردیش. اینجا چشم و اَبرویی میبینه، دل میبازه. اونجا قد و بالایی میبینه، از حال میره. آدمی که حالی به حالی میشه، به درد جِرز لای دیوار میخوره!... عشقهایی کز پی رنگی بوَد / عشق نبوَد، عاقبت ننگی بوَد!
مهـلوف':)
آدمیزاد یا خودمحوره یا خدامحور. یعنی یا خودبینه یا خدابین. آدمِ خودبین، از خودراضیه. همه رو فدای خودش میکنه؛ برای همین، همه ازش دوری میکنن. پرهیزگاری، شغل آدمای خدابینه. خدابین از خودبینی نجات پیدا میکنه. پرهیزگاری یعنی تمرین برای دوری از خودخواهی. اگه دیدی همه ازت بریدن، معلوم میشه که راهو اشتباه رفتی. باید برگردی تا اوضاع عوض بشه. شک نکن!
روشنا
آدمیزاد مثل مگسی که به تار عنکبوت میافته، به دام گناه میافته؛ اونوقت هی دست و پا میزنه و بیشتر خودشو گرفتار میکنه. بعد یکدفعه میبینه دیگه راه نجاتی نداره. دیگه به هیشکی امیدی نداره، جز خدا. از ته دل میگه خدایا کمکم کن! خدا هم نجاتش میده. خیلی مهربونه. شک نکن!
ترمه
خدا بندههاشو امتحان میکنه. هیچکس نباید انتظار داشته باشه توی این دنیا، ازش امتحان نگیرن. اصلاً اومدیم برای کلاس و درس و امتحان. با توکل بر خدا، سعی کن تو امتحانی که یکهو ممکنه پیش بیاد، قبول بشی. همین. بقیهش حله.
ترمه
اون روز فهمیدم که نباید اینقدر وابسته به یکی دیگه باشم که یه حرف سادهش بتونه اینجوری اذیتم کنه و خواب و خوراکو ازم بگیره. دارم سعی میکنم یه جور دیگه باشم.
ترمه
هنر رو هر کی خرید، سود کرد؛ هر کی فروخت، ضرر کرد.
رضوان
باید ببینی تو هر کاری، تو هر تصمیمی، خدا ازت چی میخواد؛ همونو انجام بدی. اگه بندهای به وظیفهش عمل کنه، خدا هم جبران میکنه. تو کارتو بکن، اون کارشو بلده. بعله، خوبم بلده! شک نکن!
خمیازهای کشید.
ـ میدونی عیب کار کجاست؟ اینکه دیر میفهمیم. به خدا، اطمینان نمیکنیم. نه عزیزم! باید به خدا اعتماد داشت. فکر نکن همهچی دست خودته؛ دستِ اونه. فقط بذار دستتو بگیره. اینقدری که رو خودت حساب میکنی، روی اونم حساب کن! تو که خدا نیستی. اون خداست.
ellena_1988
اون کدوم گرفتاریه که هرچی میگذره، بدتر میشه؟ تنها چیزی که به فکرم میرسه اعتیاده!
ترمه
اگه دیدی همه ازت بریدن، معلوم میشه که راهو اشتباه رفتی. باید برگردی تا اوضاع عوض بشه. شک نکن!
علی حقیقی
هنر رو هر کی خرید، سود کرد؛ هر کی فروخت، ضرر کرد.
fati
کار باید از روی عقل و دین باشه، نه از روی هوا و هوس. خودخواهی هم هوا و هوسه. سَمّ عشقه. عشق جاذبه داره. خودخواهی، دافعه داره. عشق میگه بیا. خودخواهی میگه برو. شیشه رو تو تاریکی میزنی میشکنی، بعد نالهت میره هوا که پامو برید و زخم و زیلیم کرد. خودخواه که باشی، زندگیت تاریکه.
baraniam
حجم
۲۷۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۲۷۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان