او گاهی حس میکند زمان در اینجا متوقف شده. در بیرون مسیر خود را ادامه میدهد
jk
«اجازه نده کسی از مسیری که پیش گرفتی، منحرفات کند. باید ایمانت رو حفظ کنی. ارادهٔ تو قوی است. من به قدرت و قابلیتهای تو ایمان دارم. باید ادامه دهی. زندگی چیزهای فوقالعادهای رو برات درنظرگرفته.»
soudeh
جولیا دنبال شوهر نمیگردد. او به کافهها و باشگاههای شبانهای که بههرحال پر هستند از همسن و سالهای خودش نمیرود. ماما همیشه میگوید: «دخترم یهکم سرکشه.» جولیا سکوت خفهٔ کتابخانهٔ کومونل را به هیاهوی دیسکوتکها ترجیح میدهد
shamim
«کسی که جان یک نفر را نجات میدهد، کل دنیا را نجات میدهد.»
امینه
آن تأثیری است که از سندرم دست و پا ناخوشایندتر و از تهوع یا گیجی که گاهی غرق آن میشود وحشتناکتر است. عارضهای که او آمادهٔ آن نشده بود و هیچ نسخهای آن را معالجه نخواهد کرد، محرومیتی که همراه بیماری است، کنار گذاشته شدن آرام و دردناکی که او آماج آن قرار گرفته بود.
Soheyla
خدایی در نوک انگشتش... از این ایده هم خوشش میآید و هم میترساندش.
امینه
سرطان همهچیزش را ازش خواهد گرفت؛ کارش، ظاهرش و زن بودنش.
Soheyla
سارا به خود میگوید که در این لحظه حاضر است هر چیزی بدهد تا یک نفر او را در آغوش گیرد.
Soheyla
گاهی اوقات خوب است که فکر کنیم هر چیزی یک پایانی دارد و شدیدترین عذابها هم ممکن است فردا تمام شود.
آزمین
برای شجاع بودن نیازی نیست اعیانزاده به دنیا بیایی.
jk