بریدههایی از کتاب قدرت معنا
۴٫۳
(۱۰)
میتوان به غیر از یک چیز همه چیز انسان را از او گرفت. آخرین دارایی هر فرد طرز فکر او در شرایط مختلف و انتخاب مسیر است.)
katy
فضانوردان به ما گفتهاند که دنیای انسانها چیزی جز لحظهای در عمر یک ستاره محسوب نمیشود، زمینشناسان به ما گفتهاند که تمدن تنها وقفهای کوتاه بین عصرهای یخبندان است، بیولوژیستها به ما گفتهاند که تمامی زندگی به جنگی میماند، نبردی برای بقا که بین افراد، گروهها، ملتها و نژادهای مختلف در میگیرد، مورخین به ما گفتهاند که 'تعالی تاریخی' توهمی است که شکوه آن در سقوطی ناگریز پایان مییابد، روانشناسان به ما گفتهاند که اراده و نفس انسانی در نتیجه وراثت و محیط شکل میگیرند، و نیز روح فسادناپذیر تنها جرقهای گذرا از بین نورونهای مغز است.
Sarah S
فضانوردان به ما گفتهاند که دنیای انسانها چیزی جز لحظهای در عمر یک ستاره محسوب نمیشود، زمینشناسان به ما گفتهاند که تمدن تنها وقفهای کوتاه بین عصرهای یخبندان است، بیولوژیستها به ما گفتهاند که تمامی زندگی به جنگی میماند، نبردی برای بقا که بین افراد، گروهها، ملتها و نژادهای مختلف در میگیرد، مورخین به ما گفتهاند که 'تعالی تاریخی' توهمی است که شکوه آن در سقوطی ناگریز پایان مییابد، روانشناسان به ما گفتهاند که اراده و نفس انسانی در نتیجه وراثت و محیط شکل میگیرند، و نیز روح فسادناپذیر تنها جرقهای گذرا از بین نورونهای مغز است.
Sarah S
فضانوردان به ما گفتهاند که دنیای انسانها چیزی جز لحظهای در عمر یک ستاره محسوب نمیشود، زمینشناسان به ما گفتهاند که تمدن تنها وقفهای کوتاه بین عصرهای یخبندان است، بیولوژیستها به ما گفتهاند که تمامی زندگی به جنگی میماند، نبردی برای بقا که بین افراد، گروهها، ملتها و نژادهای مختلف در میگیرد، مورخین به ما گفتهاند که 'تعالی تاریخی' توهمی است که شکوه آن در سقوطی ناگریز پایان مییابد، روانشناسان به ما گفتهاند که اراده و نفس انسانی در نتیجه وراثت و محیط شکل میگیرند، و نیز روح فسادناپذیر تنها جرقهای گذرا از بین نورونهای مغز است.
Sarah S
شادی یا عدم آن، به خودکشی منجر نمیشوند. متغیری که بدان دست پیدا کرده بودند معنا، یا به صورت دقیقتر، عدم وجود آن بود.
Sarah S
زندگی از قبل معنایی ندارد... بستگی به شما دارد که به آن معنایی ببخشید و ارزش جز همان معنایی که شما انتخاب کردهاید نخواهد بود.
Sarah S
از نظر کامو، برای داشتن یک زندگی معنادار لازم است در مقابل پوچی دیدگاه مبارزهطلبی داشته باشیم، دقیقاً همان کاری که سیزیفوس میکند. سیزیفوس که به جرم فریب دادن خدایان و تلاش برای فرار از مرگ مجازات شده است، به سوگواری سرنوشت خود زانوی غم بغل نگرفته و نیز به زندگی بهتر امید نبسته است. بلکه با تحقیر خدایانی که قصد دارند او را شکنجه دهند سه عنصری که زندگی ارزشمند را تعریف میکنند را به کار میبندد: طغیان، عطش و آزادی.
Sarah S
زندگی معنادار نسبت به زندگی شاد با درجات بالاتری از نگرانی، استرس و اضطراب همراه است.
katy
تنها کسانی خوشبختند که ذهن خود را بر هدفی ورای خوشبختی خود متمرکز کردهاند، بر خوشبختی دیگران، بهتر شدن نوع بشر، حتی بر نوعی هنر یا حرفه که آن را نه به عنوان ابزار، بلکه به عنوان هدف ایدهآل خود دنبال کرده باشند. چیزی ورای خود را هدف قرار دادهاند، اما به خوشبختی دست پیدا میکنند.)
katy
من نمیدانم سرنوشت ما را به سمت چه هدف بزرگی هدایت میکند، برایم اهمیتی هم ندارد. بسیار پیشتر از آن که به آن هدف برسیم من باید نقش خودم را بازی کرده باشم، دیالوگهای خودم را گفته باشم، و رفته باشم. اینکه من چطور این نقش را بازی کنم برایم اهمیت دارد. آگاهی از این که من جزیی جداییناپذیر از این جنبش شگفتانگیز، خارقالعاده و متعالی به نام زندگی هستم و هیچچیز، نه بیماری، نه شکنجهٔ جسمی، نه افسردگی و نه زندان نمیتواند نقش مرا از من بگیرد. نقش من، تسلی، منبع الهام و گنج من است.)
katy
اگر (چرایی) زندگی خود را بدانیم، با هر (چگونگی) کنار خواهیم آمد.
katy
(انسان بودن همیشه به سمت چیزی یا کسی به جز خویش اشاره و حرکت میکند و میتواند دستیابی به معنا یا روبرویی با یک انسان دیگر باشد. هرچه فرد با وقف خود برای یک حرکت خدماتی یا ایثارگرانه برای دیگران، بیشتر خویش را به دست فراموشی بسپارد انسانیت او بیشتر است.)
katy
شفقت و دلسوزی در مرکز احساس تعلق قرار دارد.
کاربر ۵۳۷۴۰۹۶
بسیاری از افراد، بعد از اینکه تجربهای تلخ در زندگیشان رخ داد. انگیزهای بسیار قوی برای کمک به کسانی پیدا میکنند که دچار همان مصیبت و رنج شدهاند.
کاربر ۵۳۷۴۰۹۶
روانشناسان و روانکاوان، برخی اوقات این انگیزه را (مأموریت نجاتیافته)
کاربر ۵۳۷۴۰۹۶
یکی از روانکاوان به نام رابرت جی لیفتون میگوید: (نجاتیافته کسی است که در معرض مرگ قرار گرفته یا شاهد مرگ دیگران بوده و خود زنده مانده است.) لیفتون چنین ادامه میدهد که (نجاتیافتگان به مردگان احساس دین میکنند، احساس میکنند باید روح آنها را آرامش داده یا آرزوهای آنها را برآورده سازند تا بدین ترتیب زنده ماندن خود را توجیه کنند.)
امروزه واژهٔ (نجاتیافته) شامل قربانیان ضربات روحی غیرمهلک هم میشود و مأموریت آنها اغلب حصول اطمینان از این باب است که انسان دیگری رنجی که آنها متحمل شدهاند را تجربه نکند. برای مثال، نجات یافتگان تجاوز جنسی به درمانگران افرادی تبدیل شدهاند که خود، عامل سوءاستفاده و تجاوز هستند.
کاربر ۵۳۷۴۰۹۶
این اقدامات هدفمند به بازماندگان کمک میکند بعد از ضربات روحی با پیامدهای آن کنار بیایند. وقتی افراد رنجدیده به دیگران کمک میکنند، افسردگی، اضطراب و عصبانیت کمتر و خوشبینی، امید و معنای بیشتری را در زندگی خود گزارش میدهند.
کاربر ۵۳۷۴۰۹۶
(ضربهٔ روحی به خودی خود عامل تغییر نیست، بلکه تفسیر افراد از آن اتفاق و نحوهٔ تکانش ایجادشده در باور آنها نسبت به خود، زندگی و جهان، و نه ضربهٔ روحی، افراد را به سمت تجربهٔ رشد هدایت میکند.)
کاربر ۵۳۷۴۰۹۶
تفاوت بین این دو گروه در (نشخوار عمدی) یا همان درونگرایی نهفته است. شرکتکنندگانی که تدسچی و کالون مطالعه کرده بودند، وقت زیادی صرف درک معنای تجربهٔ دردناک و تفکر در این باره کرده بودند که این اتفاق چگونه تغییراتی در آنها ایجاد کرده است. بدین ترتیب این افراد توانسته بودند تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنند که با رشد پس از ضربهٔ روحی پیوند داشت.
کاربر ۵۳۷۴۰۹۶
حجم
۳۲۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
حجم
۳۲۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
قیمت:
۱۲,۵۰۰
تومان