بریدههایی از کتاب شب دنباله دار
۵٫۰
(۲)
هر سو سقیفهایست که بیداد میکند
تا کی سکوت؟ جرئت فریادمان بده
سیّد جواد
نامهات را تازه خواندم آفتاب بیغروبم!
بیگمان وقتی تو خوبی من هم اینجا خوبِ خوبم
مهربانی کردی و گفتی که از حالم بگویم:
گاه دریای شمالم، گاه طوفان جنوبم
گاه برگم، گاه بادم، گاه سنگم، گاه چوبم
گاه رودی پُرخروشم، گاه سرگرم رسوبم
گاه چون آبادیِ دوری اسیر گردبادم
گاه مانند درختی در مسیر دارکوبم
کاش آب چشمه باشم از تنت تب را برانم
کاش باد تشنه باشم از دلت غم را بروبم
غصه خشک و تر ندارد، این سر و آن سر ندارد
شیشه رنج و غمت را کاش بر سنگی بکوبم
سیّد جواد
هنوز گرچه صدایت غریب و غمگین است
بلند حرف بزن، گوش شهر سنگین است
بلند حرف بزن ماه بیقرینه، ولی
مراقب سخنت باش، شب خبرچین است
مراقب سخنت باش و کم بگو از عشق
شنیده ام که مجازات عشق سنگین است
به حال و روز بد پیش از این چه مینالی؟
چه ماجرا که به تقدیرمان پس از این است
مرا به خوبشدن وعده میدهی اما
شنیدهام همه وعدهها دروغین است
به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش
که تلخ با تو عزیزم هنوز شیرین است
سیّد جواد
رو بر کدام قبله به چشم تو میرسم؟
چیزی بگو پیامبر بیکتاب من
aliyan
چگونه سر کنم این روزهای بیخبری را
میان این همه دیوار، رنج دربهدری را
شبیه قصهنویسی شدم که در همه عمرش
پری ندیده و در دل نهاده عشق پری را
برای دیدن تو سالهاست روزه گرفتم
چگونه باز کنم روزههای بیسحری را؟
به باد سرزنش خلق پشت سرو خمیده
وگرنه تاب میآورد رنج بیثمری را
برای از تو نوشتن مرا خیال تو کافیست
اگر رها کند این روزگار فتنهگری را
یك رهگذر
با یاد چشمهای تو خوب است خواب من
از ابرها کناره بگیر آفتاب من
رو بر کدام قبله به چشم تو میرسم؟
چیزی بگو پیامبر بیکتاب من
چشم تو را کجای جهان جستوجو کنم؟
پایان بده به تاب و تب بیحساب من
دور از شمایل تو چنانم که روز و شب
خندیدهاند خلق به حال خراب من
از تشنگی هلاک شدم، ساقیا! بیا
چیزی نمانده از قدح پر شراب من
یك رهگذر
گرفتهاند درختان تب نیامدنت را
بگو کسی برساند به باغ عطر تنت را
مباد یوسف من از قبیله روی بتابی
اگر سراغ گرفتند بوی پیرهنت را
یك رهگذر
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۱۹,۰۰۰
۹,۵۰۰۵۰%
تومان