بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۸ رأی
۴٫۴
(۱۸)
«این چیزی است که ما به آن عشق می‌گوییم. وقتی دوست داشته شوی، قادر به انجام هرکاری در خلقت خواهی بود. وقتی دوست داشته شوی، هیچ نیازی نیست بفهمی که چه اتفاقی دارد می‌افتد، چرا که همه چیز در تو رخ می‌دهد
سورینام
پسرک با خود فکر کرد که مردم هم چه حرف‌های عجیب و غریبی می‌زنند، بعضی اوقات واقعاً بهتر است با گوسفندان باشی، حداقل حرف نمی‌زنند. یا حتی با کتاب‌هایت تنها باشی، چرا که آنها هم داستان‌های فوق‌العاده‌شان را تنها وقتی مایل به شنیدن آن باشی، برایت تعریف می‌کنند؛ اما وقتی با مردم حرف می‌زنی، گاهی چنان حرف‌های عجیبی می‌زنند که دیگر نمی‌دانی چطور به مکالمه با آنها ادامه دهی.
سورینام
«خب، چرا الان به مکه نمی‌روید؟» «چون این رؤیای سفر به مکه است که من را سرپا نگه داشته است. همین رؤیاست که به من کمک می‌کند این روزهای تکراری، این کریستال‌های بی‌جان و بی‌حرف و این ناهار و شام‌های تکراری در آن کافهٔ مزخرف را تحمل کنم. می‌ترسم اگر رؤیایم به حقیقت بدل شود، دیگر دلیلی برای زنده ماندن نداشته باشم.
سورینام
«بزرگ‌ترین فریب دنیا این است که در طول حیات، لحظاتی پیش می‌آید که انسان کنترل آنچه در زندگی در حال رخ دادن است را از دست داده و تقدیری از پیش معین شده، کنترل زندگی‌اش را در دست می‌گیرد. این بزرگ‌ترین فریب دنیاست.»
سورینام
عشق هیچ‌گاه کسی را از دنبال کردن سرنوشتش باز نمی‌دارد. اگر کسی به خاطر عشق، سرنوشتش را رها کند، مشخص می‌شود که آن عشق به زبان جهان سخن نمی‌گفته و خالص نبوده است.»
سورینام
روزهای گوسفندان همه مثل هم بود، گذر ساعاتی به نظر بی‌پایان، از طلوع تا غروب آفتاب. در طول زندگی کوتاهشان حتی یک کتاب هم نمی‌خوانند و چیزی هم از حرف‌های پسرک در مورد مناظر شهرهایی که دیده بود نمی‌فهمیدند. به همان آب و علفشان راضی بودند و در عوض سخاوتمندانه، پشم‌هایشان، مصاحبتشان و هر چند وقت یک بار، گوشتشان را در اختیار صاحبانشان می‌گذاشتند.
سورینام
وقتی کسی یا کسانی را هر روز ببینی، آنها کم‌کم بخشی از زندگی تو خواهند شد، درست مثل اتفاقی که در مدرسهٔ علوم دینی رخ می‌داد. بعد همین افراد، سعی می‌کنند تو را تغییر دهند و می‌خواهند به میل آنها رفتار کنی و اگر این کار را نکنی عصبانی خواهند شد. به نظر می‌رسد که همه بهترین روش برای زندگی دیگران را می‌دانند، اما نوبت به زندگی خودشان که می‌رسد، می‌بینی برنامه‌ای برایش ندارند.
سورینام
وقتی همه روزها مثل روز قبلشان باشند نشان می‌دهد که مردم دیگر قادر به درک اتفاقات خوبی که هر روز با طلوع خورشید در زندگی‌شان رخ می‌دهد، نیستند.
سورینام
اما دیگر از تصمیمی که گرفته بود احساس خوشحالی نمی‌کرد. یک سال تمام کار کرده بود تا رؤیایی را به حقیقت بدل کند و حالا آن رؤیا، لحظه به لحظه داشت برایش بی‌اهمیت‌تر می‌شد. شاید به این خاطر بود که رؤیای واقعی‌اش این نبود.
سورینام
قلبش می‌گفت: «درست است که گاهی بهانه‌گیر می‌شوم، اما به این خاطر است که قلب یک انسانم و قلب انسان‌ها اینطور عمل می‌کند. مردم از پیروی از مهم‌ترین رؤیاهایشان هراس دارند، چرا که حس می‌کنند ارزش آن رؤیاها یا توان دستیابی به آنها را ندارند. ما، قلب شما انسان‌ها، همیشه از اندیشیدن به اینکه کسی که دوستش داریم را برای همیشه از دست بدهیم، وحشت داریم، از لحظاتی که می‌توانست خوب باشد، اما نبود و از گنجی که ممکن بود پیدا شود، اما حالا برای ابد زیر شن‌های صحرا پنهان شده، بی‌اندازه می‌ترسیم. چرا که اگر اینها رخ دهند، عمیقاً عذاب خواهیم کشید.»
سورینام
«فردا شترت را بفروش و یک اسب بخر. شترها خائن‌اند. آنها هزاران فرسنگ را می‌پیمایند و به نظر خسته نمی‌آیند، اما ناگهان زانو می‌زنند و می‌میرند؛ اما اسب‌ها ذره ذره خسته می‌شوند. همیشه می‌دانی چقدر دیگر می‌توانی از آنها انتظار داشته باشی و وقتی رو به مرگ باشند، متوجه خواهی شد.»
آلفردو
به نظر می‌رسد که همه بهترین روش برای زندگی دیگران را می‌دانند، اما نوبت به زندگی خودشان که می‌رسد، می‌بینی برنامه‌ای برایش ندارند.
آلفردو
مرد خردمند رو به پسرک کرد و گفت: «تنها یک نصیحت می‌توانم به تو بکنم، راز خوشبختی در دیدن شگفتی‌های جهان، بدونِ غافل شدن از قطره‌های روغن توی قاشق است.»
آلفردو
می‌خواهی بدانی چطور اتفاقات آینده را حدس می‌زنم؟ با نشانه‌هایی که در زمان حال می‌بینم. همه چیز به زمان حال برمی‌گردد، اگر به زمان حال توجه کنی و آن را بهبود ببخشی، آنچه در آینده رخ می‌دهد نیز، به مراتب بهبود می‌یابد. فردا را فراموش کن و روزهایت را بر اساس آموزه‌هایت سپری کن و اطمینان داشته باش که خداوند همهٔ مخلوقاتش را دوست دارد.»
کاربر ۲۹۳۰۰۲۴
«بزرگ‌ترین فریب دنیا این است که در طول حیات، لحظاتی پیش می‌آید که انسان کنترل آنچه در زندگی در حال رخ دادن است را از دست داده و تقدیری از پیش معین شده، کنترل زندگی‌اش را در دست می‌گیرد. این بزرگ‌ترین فریب دنیاست.»
Ehsan Yousefi
«تنها یک نصیحت می‌توانم به تو بکنم، راز خوشبختی در دیدن شگفتی‌های جهان، بدونِ غافل شدن از قطره‌های روغن توی قاشق است.»
Ehsan Yousefi
اما گوسفندها چیز مهمتری به او آموخته بودند که زبانی در جهان وجود دارد که همه آن را می‌فهمند، زبانی که پسرک برای رونق بخشیدن به مغازه از آن استفاده کرده بود و آن، زبانِ اشتیاق بود، زبان انجام کارها با عشق و هدف در حین جستجو برای دستیابی به رؤیایی که به آن باور داری.
Ehsan Yousefi
پادشاه پیر گفته بود: «وقتی چیزی را بخواهی، همهٔ جهان برای دستیابی به آن تو را یاری خواهند کرد.»
Ehsan Yousefi
این که تصمیم گرفتن، تازه آغاز یک کار است. وقتی کسی تصمیمی می‌گیرد، مشتاقانه به جریان متلاطمی پا می‌گذارد که او را به جاهایی خواهد برد که در زمان تصمیم گیری، فکرش را هم نمی‌کرده است.
Ehsan Yousefi
به همین خاطر الان یک ساربان هستم؛ اما این فاجعه به من کمک کرد تا خدا را بهتر بشناسم؛ که بدانم تا وقتی می‌توانی به خواسته‌هایت برسی، نیازی نیست از ناشناخته‌ها هراسی داشته باشی. ما مدام در هراسیم که نکند آنچه در اختیار داریم را از دست بدهیم، چه زندگی‌مان باشد و چه مال و ثروت؛ اما وقتی به این بیندیشیم که داستان زندگی ما و سرگذشت جهان با یک دست نوشته شده، ترسمان از بین خواهد رفت.»
Ehsan Yousefi
«این اصلی است که بر همه چیز حاکم است. در علم کیمیا به آن روح جهان می‌گویند. هر چقدر چیزی را بیشتر از صمیم قلب بخواهی به همان اندازه به روح جهان نزدیک‌تر خواهی بود. این نیرو همیشه وجود دارد.»
Ehsan Yousefi
«اگر قولِ دادنِ چیزی که هنوز به دستش نیاوردی را به کسی بدهی، انگیزه پیدا کردنش را از دست خواهی داد.
صحرا

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه