بریدههایی از کتاب آقای مرسدس
۳٫۵
(۲۶)
اخیراً تعدیل نیرو شدم. این اصطلاح جدیدِ قرن بیستم برای اخراج شدنه.
Tamim Nazari
دختر گفت: «اگه یه کار پیدا کنم، یکی رو استخدام میکنم تا از بچه نگهداری کنه. اما من و پاتی، امشب رو باید تحمل کنیم.»
بچه سرفه خشنی کرد، اما آگی اهمیتی نداد. بچه توی کالسکهاش تکانی خورد و بعد دوباره آرام گرفت. آگی بچه را خوب قنداق کرده و دستکشهای کوچکی هم به دستش کشیده بود.
آگی با ناراحتی با خودش گفت: «بچهها بدتر از این رو هم میتونن تحمل کنن.»
Tamim Nazari
آگی اودنکیرک یک ماشین داتسون مدل ۱۹۹۷ داشت که علیرغم کارکرد زیادش هنوز خوب کار میکرد، اما بنزین گران بود، مخصوصاً برای کسانی که بیکار بودند، به علاوه مرکز خرید آنطرفِ شهر قرار داشت. بنابراین تصمیم گرفت آخرین اتوبوس شب را سوار شود. ساعت بیست دقیقه بعد از یازده شب در حالی که کولهپشتیاش بر دوش و کیسه خواب لوله شدهاش زیر بغلش بود از اتوبوس پیاده شد. با خودش فکر کرده بود که احتمالاً ساعت سه نیمه شب از همراه داشتن کیسه خواب خوشحال خواهد شد چرا که شبِ سرد و نمناکی بود.
همچنان که از اتوبوس پیاده میشد، راننده گفت: «موفق باشی، مرد. به خاطر اینکه اولین نفر توی صف هستی حتماً یه چیزی گیرت میآد.»
بتمن
زن صدای نزدیک شدن آگیِ کمنفس را شنید و چرخید. دختر جوان حتی با کبودی زیر چشمهایش به حد کافی جذاب به نظر میرسید. کنار پاهایش یک ساک کوچک بافتنی قرار داشت. آگی با خود فکر کرد که شاید وسایل نگهداری بچه توی
بتمن
اون شب برای مادرم کوکوسبزی سفارش دادم –یه اُملت گیاهیه با اسفناج و گشنیز– و برای خودم هم قیمه سفارش دادم، که یه خورش خوشمزهست با لوبیا، سیبزمینی و قارچ. برای معده خیلی سبکه.» خانم یقهاش را صاف کرد. «از وقتی نوجوون بودم مشکل جدی اسید معده داشتم. به مرور زمان آدم یاد میگیره که باهاش بسازه.»
هاجز گفت: «فکر کنم سفارش غذای تو...»
خانم اضافه کرد: «و شلهزرد برای دِسر، پوره برنجه با دارچین و زعفرون.» خانم، لبخند غریب و زشتی زد. مثل آن صاف کردن اجباری یقه قایقیاش. «این زعفرونه که غذا رو خاص میکنه. حتی مادر هم همیشه شله زرد میخوره.»
Tamim Nazari
«بعضی وقتها دلم میخواد برای کولومبین و۹.۱۱ و مصرف کردن مواد هورمون توسط باری باندزهم عذرخواهی کنم.» دختر خندهای عصبی کرد و ادامه داد: «بعضی وقتها حتی دلم میخواد برای منفجر شدن موشک اون فضانورد هم عذرخواهی کنم. وقتی این اتفاق افتاد من هنوز داشتم تاتیتاتی کردن رو یاد میگرفتم.»
Tamim Nazari
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۷۱ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۷۱ صفحه
قیمت:
۱۰۷,۰۰۰
تومان