وقت لب واکردن آتشفشان فهمیدهام
زیر بار حرفهای زور بودن ساده نیست
زینب هاشمزاده
پشت در رفته و برگشته خیالم هر روز
چه به روز نفس دربهدرم آمده است
ترکشی که دل دریای تو را سوزانده
شعلهٔ سوختنش تا جگرم آمده است
زینب هاشمزاده
بلند، مثل صدایی که از گلوی زمین
بلند، مثل همان ماه روبهروی زمین
و ماه شکل زنی شد، ستاره در گیسو
و ماه شکل زنی شد، نشست روی زمین
خدا کشید زنی را به شکل چشمهٔ نور
و قطرهقطره از آن ریخت در سبوی زمین
خدا سرود زنی را قصیدهٔ طوفان
و گردباد وزید از چهارسوی زمین
خدا کشید برای شب سیاهش ماه
و ماه شکل زنی شد، نشست روی زمین
Amir Reza
سخت است خوابت را ببینم! چشمهای من
هرگز نمیسازند با خواب شبانگاهی
زینب هاشمزاده
مثل خورشید آمدم عطر تو را نوشیدم و
مثل ابری میروم آرام تکثیرت کنم
زینب هاشمزاده
ترس من این است که روزی زمینگیرت کنم
زینب هاشمزاده
از دور زیبا بود و از نزدیک زیباتر
طرحی پر از تکنیکهای سایهروشن بود
زینب هاشمزاده
من کیستم؟! یک رود تنهایی که گم کرده است
در بستر دریاچهای نام و نشانش را
زینب هاشمزاده
من گاه ابرم، آن زن رنجیدهحالی که
پنهان نکرده گریههای ناگهانش را!
زینب هاشمزاده
هر گلی از شاخه میافتد، نشانم میدهد
در مسیر چشمهای شور بودن ساده نیست
مثل بذری از لباس کهنه بیرون میزنم
گاه در یک پیرهن محصور بودن ساده نیست
زینب هاشمزاده
دلهای ما جغرافیای مستعدی داشت
عشق آمد و آمادهٔ کشورگشایی شد
زینب هاشمزاده
بر اصفهان شانهام آرام جاری کن
زایندهرودی را که زیر روسری داری
f.mgh.76
بخت من چون طفل نوپایی که برمیخیزد و
کفشهای تابهتایش کار دستش میدهد
f.mgh.76