وقت لب واکردن آتشفشان فهمیدهام
زیر بار حرفهای زور بودن ساده نیست
زینب هاشمزاده
بخت من چون طفل نوپایی که برمیخیزد و
کفشهای تابهتایش کار دستش میدهد
f.mgh.76
دلهای ما جغرافیای مستعدی داشت
عشق آمد و آمادهٔ کشورگشایی شد
زینب هاشمزاده
هر گلی از شاخه میافتد، نشانم میدهد
در مسیر چشمهای شور بودن ساده نیست
مثل بذری از لباس کهنه بیرون میزنم
گاه در یک پیرهن محصور بودن ساده نیست
زینب هاشمزاده
من گاه ابرم، آن زن رنجیدهحالی که
پنهان نکرده گریههای ناگهانش را!
زینب هاشمزاده
بلند، مثل صدایی که از گلوی زمین
بلند، مثل همان ماه روبهروی زمین
و ماه شکل زنی شد، ستاره در گیسو
و ماه شکل زنی شد، نشست روی زمین
خدا کشید زنی را به شکل چشمهٔ نور
و قطرهقطره از آن ریخت در سبوی زمین
خدا سرود زنی را قصیدهٔ طوفان
و گردباد وزید از چهارسوی زمین
خدا کشید برای شب سیاهش ماه
و ماه شکل زنی شد، نشست روی زمین
Amir Reza