
بریدههایی از کتاب شیفتگان مرگ
نویسنده:سویتلانا آلکسویچ
مترجم:شهرام همتزاده
انتشارات:انتشارات نیستان هنر
دستهبندی:
امتیاز:
۲.۶از ۸ رأی
۲٫۶
(۸)
اگر کسی به شما گفت که میشود شکنجه را تحمل کرد باور نکنید. اگر پایهٔ صندلی لهستانی را وارد فلان جایتان بکنند یا با سوزن جوالدوزی به بهمان جایتان بزنند هر کاغذی را که جلویتان بگذارند امضا خواهید کرد... شما نمیتوانید کسی را در این خصوص محکوم کنید.
احسان رضاپور
آیا تاکنون غرق شدن را تجربه کردهاید؟ آیا گرداب شما را به سمت پایین کشیده؟ من غرق شدم... هرچقدر بیشتر مقاومت کنی، نیرویت کمتر میشود. باید با آن کنار بیایی و تا قعر دریا بروی. آنجاست که انتخاب تو مطرح میشود: آیا میخواهی بمیری یا زندگی کنی. اگر بخواهی زندگی کنی باید به آسمان بالای آب برسی و برگردی، ولی پیش از آن باید تا قعر رسیده باشی...
رها
آخر آدمها از کجایشان این حرف را درآوردهاند که بهتر از حیوانات و پرندگان هستند؟
رها
آیا تاکنون به این دقت کردهاید که هنر عاشق مرگ است؟
میلاد پرنیانی
«هرگز آدم به اندازهٔ زمانی که عاشق است، از مرگ بَدَش نمیآید».
رها
دوست دارم در هوا حل شوم و طوری غیبم بزند که هیچ جا نتوانند پیدایم کنند و ردپایی از من باقی نماند
رها
او از نسلی بود که بیش از حد به واژگان اهمیت میدادند... خیلی بیش از حد.
رها
ما جوانانی کمسواد و نیمهگرسنه بودیم که بهراحتی میشد از ما آرمانگرایان و خیالپردازان شکل بگیرند
احسان رضاپور
مسیرم به سمت هیئت تحریریه مدام به این فکر میکردم که فاصلهٔ بین دنیای جنایت و دنیای عادیمان از میان رفته.
رها
او حاضر است خودش را وقف ایدهای بکند. اگر او حاضر است چنین کاری را بکند و زندگی خودش را فدا کند پس ببین با زندگی دیگران چه کارها میتواند بکند؟!
رها
از خودم این سوال را میپرسم (پیشتر چنین سوالی به هیچ وجه برایم مطرح نبوده) که چرا برای آن پسری که شکمش سفره شده و از سردوشیهای نظامی پر شده بود، احساس ناراحتی و افسوس نکردم؟ درست که یک سفید و بورژوازاده بود، ولی در هر صورت او هم آدمی بوده مثل تو
احسان رضاپور
«خودکشی به عنوان رویدادی فردی، در همهٔ زمانها وجود داشته، ولی گاهی رویدادی اجتماعی میشود» که ما هم باید اضافه کنیم و گاهی رویدادی سیاسی.
میلاد پرنیانی
دخترم با این سوالش مرا بهتزده کرد و پرسید: «مادرجان! تو واقعاً باور داشتی پاول مارُزاف که علیه پدر خودش گزارش داده بود یک قهرمان بود؟» و من در پاسخ گفتم: «بله! آن موقع معیارهای اخلاقی متفاوتی حاکم بود» و او که ترس را میتوانستم در چشمانش ببینم با وحشت پرسید: «چطور میتوانی چنین حرفی بزنی؟!»
آخر چرا باید دروغ بگویم؟ قسم میخورم اگر مطمئن میشدم که پدرم هم دشمن است به ان.ک.و.د. میرفتم و گزارش میدادم. این عین واقعیت است. من دختر استالینی بودم.
احسان رضاپور
عاشق شوهرم بودم، ولی بدم نمیآمد عشوهگریای هم برای سایر مردان داشته باشم. این درست مثل یک بازی است، وقتی تو راه میروی و متوجه میشوی دیگران به تو نگاه میکنند و تو از اینکه مورد توجهی و ممکن است حتی کمی عاشقت شوند لذت میبری...
میلاد پرنیانی
چرا ما کمدی نداریم؟ زیرا ما علاقهای به زندگی شاد نداریم و فقط دوست داریم همینطور غمگین زندگی کنیم. ما عاشق درد و مرگیم.
میلاد پرنیانی
درست مثل یک عاشق. چه روشنفکران و چه کمسوادان... مادربزرگم به جای تمثال مسیح، عکس لنین را از چارچوبِ در خانه آویزان کرده بود و پدرم هم که مهندس نظامی بود روی میزش مجسمهٔ نیمتنه لنین را گذاشته بود... میتوانید درک کنید... باید آنها را محاکمه کرد... ما را... همگان را... لنین، یک جنبه عرفانی برای ما داشت... عرفانِ زندگی روزمره ما بود...
صالح حسینی
انقلاب ما، آیندهای داشت که دیگر هرگز فرانخواهد رسید. من گروگان آن آیندهام.
ایران آزاد
یونانیان باستان گفتهاند: زمان، سرنوشت است...
میلاد پرنیانی
من کسانی که خودشان را حلقآویز کرده بودند دیده بودم... در آخرین لحظههای زندگیشان دچار نوعی لذتِ جنسی یا خروج ادرار و مدفوع میشوند... فقط همین یک فکر هم برای یک زن، وحشتناک است. من تمام این صحنهها را از دیدگاه تخصصی خودم میدیدم. من به عنوان پزشک نمیتوانم هیچ تصور زیبایی از مرگ داشته باشم. مرگ نمیتواند زیبا باشد. جسد یک قهرمان و یک آدم ترسو، هر دو بوی تعفن میدهند...
میلاد پرنیانی
حجم
۳۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۳۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
قیمت:
۵۶,۷۰۰
تومان