بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مخمصه حیوانات | طاقچه
تصویر جلد کتاب مخمصه حیوانات

بریده‌هایی از کتاب مخمصه حیوانات

نویسنده:جان رید
انتشارات:انتشارات خوب
امتیاز:
۳.۹از ۷ رأی
۳٫۹
(۷)
پینکی که داشت وظایفش را در مقام مفتخرخوک بعدی به جا می‌آورد، خواهان رأی‌گیری بین حیوانات مزرعه شد (یعنی حیوانات اصلی و بومی مزرعه، که تنها حیوانات صاحب حق رأی بودند) که تازه رسیده‌ها را نگه دارند یا نه.
ز.م
واقعاً معلوم نیست منظور آن‌ها از این‌همه گریز چه بود و چه می‌خواستند بکنند، چون به حصارهای برقی دورتادور مزرعه که مخصوص این پرنده‌های دونده طراحی شده بود، می‌خوردند و همان‌جا در حاشیهٔ مزرعه نقش بر زمین می‌شدند. موضوع پرنده‌هایی که با آن سیم‌های برق جزغاله می‌شدند ناخشنودی‌هایی به بار آورده بود. باز هم یک شترمرغ احمق. آیا داشت فرار می‌کرد؟ به نظر می‌رسد که با صورت به حصار خورده و همان‌جا کباب شده. هفته‌نامهٔ یورتمه پیگیر این بحث بود که آیا شترمرغ‌ها واقعاً قصد دارند خودشان را به جایی برسانند و کاری بکنند، یا فقط موضوع این است که از حصار برقی خوششان می‌آید. گاهی این فرضیه مطرح می‌شد که کباب شدن‌های مداوم شترمرغ‌ها نوعی رقابت و آزمون قدرت و استقامت در بین خودشان است. مثلاً اینکه چه کسی می‌تواند خود را محکم‌تر به حصار بکوبد؟ چه کسی می‌تواند ولتاژ را مدت بیشتری تحمل کند؟ خاک بر سرتان، شترمرغ‌های احمق! بعد از آن‌همه کارهایی که خوک‌ها برایتان کردند، چه بر سر خود آوردید!
ز.م
تصمیم بر آن شد که به‌خاطر اسکان حیوانات جدید که مجبور بودند در علفزارهای حاشیهٔ باتلاقی مزرعه سرپناه موقت بزنند، طویلهٔ جدیدی ساخته شود. حیوانات بومی مزرعه در این سکونتگاه جدید، که خیلی مجهزتر بود، ساکن شوند و آن‌هایی هم که تازه‌وارد بودند، در طویلهٔ قدیمی بخوابند که البته باید گفت آن‌قدرها هم بد نبود هرچه باشد مهاجرهای پاپتی به عمرشان امکانات تجملی مانند آب جاری گرم و سرد، وان حمام، پنجره، تهویهٔ مطبوع، گرمایش و برق ندیده بودند، گرچه حیوانات بومی اصیل مزرعه به این قبیل چیزها عجیب عادت کرده بودند.
ز.م
امید می‌رفت ـ دلایل خوبی هم برای امیدواری وجود داشت ـ که این رژیم‌های شیطان‌صفت زیاده‌طلب (البته رژیم‌های شیطان‌صفت زیاده‌طلب جدید) خیلی زود سرنگون شوند. بسیاری از حیوانات، تازه داشتند فاکس‌وود و پینچفیلد را به فراموشی می‌سپردند که شکایت حقوقی علیه هابرداش و دیلدیدل مطرح شد، طوری که انگار این شکایت همیشه و از دیرباز علیه این دو دشمن مطرح بوده است. شکست آن‌ها پیروزی نهایی را برای بازارچهٔ حیوانات به ارمغان می‌آورد (البته باید یادآور شویم که بازارچهٔ حیوانات پیش از آن نیز به همان اندازه پیروزمند بوده).
ز.م
دیگر گفتن ندارد که حیوانات بومی اصیل مزرعه افتاده بودند به سرفه و دمشان را گذاشته بودند روی کولشان و داشتند می‌رفتند. بعد هم حیواناتی که جای آن حیوان‌های اصیل مزرعه را گرفته بودند، به سرفه افتادند و زدند به چاک. به‌این‌ترتیب، بازارچهٔ حیوانات جایی شد که دیگر نمی‌شد گفت در آن بومی و محلی وجود دارد. اما هنوز جامعهٔ دهکده وجود داشت و این نکته‌ای بود که خوک‌ها دوست داشتند بر آن تأکید کنند.
ز.م
بعضی از حیوانات درختستان احساس می‌کردند حیوانات خوب و بی‌آزار هم دارند چوب عملکرد رهبرانشان را می‌خورند و همین باعث می‌شود که دائم دست‌وپایشان بلرزد و خطر کشته شدن همیشه جلوی چشمشان باشد. عجیب اینکه قرعهٔ مرگ هرگز به نام رهبرانشان نمی‌افتاد. همیشه محتمل‌تر بود که یا یک خرگوش کشته شود یا اردک (اما هرگز یک خوک، بز، سگ یا بیدستر در میان کشته‌ها نبود). مدام می‌شنیدی که «بیشترین احتمال خطر این است»، «بیشترین احتمال خطر آن است» و «شجاعت بیشتر چنین است و چنان است». به نظر می‌آمد فقط حیواناتی که نظامی نیستند و نمی‌خواهند کسی را بکشند و هیچ قدرتی ندارند، از قضای روزگار و کاملاً بر حسب تصادف همان حیواناتی هستند که کشته می‌شوند.
ز.م
حیوانات راه‌های دیگری هم برای پول خرج کردن داشتند که مشروبات الکلی از پرطرفدارترین‌هایش بود. دخانیات هم از چیزهایی بود که روزبه‌روز بر هواخواهانش افزوده می‌شد. اسنوبال هم مدام می‌گفت: «زندگی یعنی عشق‌وحال.»
ز.م
حیوانات تازه ازراه‌رسیده کارهای رخت‌شویی و عوض کردن یونجهٔ خوابگاه‌ها را بر عهده داشتند و حیواناتی هم که سابقه و حق آب‌وگلی داشتند، به کار سه روز در هفته در غرفه‌های مجهز به بخاری و تهویهٔ مطبوع کارناوال مشغول بودند و آن چهار روز دیگر هفته را هم، خب، معلوم است، هر کاری دلشان می‌خواست می‌کردند. می‌توانستند سیگار دود کنند، مشروب بنوشند یا خواب ببینند.
ز.م
امکان نداشت همان انتشاراتی که اولین کتاب جان داستانی رمانتیک دربارهٔ جنگ داخلی آمریکا را منتشر کرد و از ناشران بزرگ بازار نشر بود، این اثر را که بار سیاسی سنگین و موضع تندی داشت، منتشر کند. همه از سنت جورج می‌ترسیدند و در آن روزهای پس از حملهٔ یازده سپتامبر، فضا آکنده بود از حس انتقام؛ جهان داشت در عشق مسیحیت فرو می‌رفت. کمتر انتشارات یا نویسنده‌ای را می‌شد سراغ گرفت که حاضر باشد نشان بدهد سیاست‌های آمریکا به‌اندازهٔ بنیادگرایان مسبب فاجعهٔ یازده سپتامبر بوده است.
ز.م
قلعهٔ حیوانات جورج اورول حکایت تمثیلی قدرتمندی است، گرچه همان‌طور که پیش‌تر نیز گفته‌ام، به تجربه دریافته‌ام تأثیر این حکایت بیشتر در راستای تخطئهٔ انگیزه‌های آرمان‌گرایانه و تمسخر آرمان‌شهر است.
معصومه توکلی
به شماها گفته‌ان که من جوونه‌های بهاری رو لگد کرده‌ام. گفته‌ان من اومده‌ام و میوه‌های روی درخت رو جویده‌ام... که من شیشه‌ها رو شکسته‌ام و راه‌آب رو هم بسته‌ام. که من کلید انبار آذوغهٔ زیر آلاچیق رو دزدیده‌ام و انداخته‌امش توی چاه.
معصومه توکلی

حجم

۱۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
تومان