بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خرگوش های سفالی | طاقچه
تصویر جلد کتاب خرگوش های سفالی

بریده‌هایی از کتاب خرگوش های سفالی

نویسنده:کوین هنکس
امتیاز:
۴.۲از ۲۵ رأی
۴٫۲
(۲۵)
داشت می‌رفت توی دنیایی جدید و برای هر اتفاق جدیدی آماده بود.
(:Ne´gar:)
«بابات واقعاً تو رو دوست داره. خودت هم می‌دونی. تازه تو این رو بهتر از من می‌دونی که چقدر سختشه که احساساتش رو راحت بروز بده و چقدر سختشه با مسائل مختلف روبه‌رو بشه.»
(:Ne´gar:)
«مادربزرگم همیشه می‌گفت حواست به آرزوهات باشه؛ چون یهو دیدی به واقعیت تبدیل شدن.»
(:Ne´gar:)
ناتالی واندرمییِر بهترین دوست امیلیا بود. ناتالی قرار بود تمام سال تحصیلی از امیلیا دور باشد. خانوادهٔ واندرمییر توی فرانسه زندگی می‌کردند و قرار نبود تا آگوست برگردند. امیلیا خیلی دلش برای ناتالی تنگ شده بود. اوایل مرتب برای هم کارت‌پستال و نامه می‌فرستادند و باهم در ارتباط بودند، اما بعد از چند هفته و چند ماه ارتباطشان کمتر و کمتر شد. امیلیا امیدوار بود ناتالی هنوز او را بهترین دوست خود بداند.
(:Ne´gar:)
فقط همین. امیلیا همان جا تک‌وتنها ایستاد، مثل آن درخت‌های کاکتوس که توی کارتون‌ها وسط بیابان تنها هستند. لیندی نه خداحافظی کرد، نه گفت تو هم بیا، نه گفت بعداً می‌بینمت، نه گفت ببخشید. امیلیا نمی‌فهمید چطور این اتفاق افتاد. هنوز هم نمی‌فهمید، اما دیگر سعی می‌کرد به آن قضیه فکر نکند.
(:Ne´gar:)
بدون اینکه لیندی را اذیت کند، داشت به‌خاطر اینکه دلش را شکسته بود، انتقام می‌گرفت.
(:Ne´gar:)
«بیا بریم بنوشیم به یاد ضعف‌های انسان و ربطشون به عشق.»
Mahi
«بگذریم. من هم شروع کردم از این تی‌شرت‌ها درست کردن، با ماژیک پارچه و رنگ آکریلیک. این هم عملیات منه برای نجات زندگی مشترکشون. این تی‌شرتم که روش کیک داره رو از تی‌شرت‌های دیگه‌م بیشتر دوست دارم. یه تی‌شرت دیگه دارم که روش نوشته: ‘هرچی هم بشه، ما باهم می‌مونیم.’ یکی دیگه هم دارم که روش نوشته: ‘بچه‌های طلاق بیشتر از بچه‌های دیگه ترک‌تحصیل می‌کنن، سمت مواد مخدر می‌رن و خلافکار می‌شن.’ مامانم از اون تی‌شرته بدش می‌آد. خیلی ازش بدش می‌آد.»
¥عاشق مطالعه¥
به این فکر کرد که قرار است زندگی‌اش چه‌جوری باشد؟ قرار بود چه آدمی شود؟ قرار بود تمام عمرش در ایالت ویسکانسین در شهر مَدیسن بماند؟ یا قرار بود به جاهای زیادی سفر کند و جایی دور زندگی کند؟ به این فکر کرد که چرا او، امیلیا اپیفانی آلبرایت، این‌همه حس می‌کرد که شبیه هیچ‌کسی نیست؟ به این فکر کرد که بالاخره کِی زندگی واقعی‌اش، همان که همیشه منتظرش بود، شروع می‌شود؟
elnaz_21

حجم

۱۰۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۰۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۹,۲۰۰
تومان