بریدههایی از کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست
۳٫۳
(۱۳۸)
«تقصیر من نیست که جوری بزرگ شدهام که فکر کنم همهچیز تقصیر من است!»
f.a.e.z._
مردم سر جای خودشان نیستند.
کوکتل مولوتوف
«موهام رو دوست دارم.»
مستورع
وقتی برای اولینبار فهمیدیم یک نفر را دوست داریم. همان لحظهای که فهمیدیم برایمان مهم است که آن یک نفر هم ما را دوست داشته باشد.
یك رهگذر
وقتی مردی لباس شنا میخواهد یک شلوارک شنای سایز خودش را از روی رگال برمیدارد. یک زن در اعماق تاریکی شیرجه میزند و وارد گرداب ناامنی میشود. یازده ماهونیم تلاش برای ساختن زنی بااعتمادبهنفس و مستقل و فعال قرن بیستویکمی با نیمنگاهی به انحناهای طبیعی و زیبای بدنمان هنگام پوشیدن یک لباس جذب ناپدید میشود.
تقصیر من نیست که ما هنوز هم باید خودمان را بهزور در تعریف یک نفر دیگر از زیبایی بگنجانیم، چون بهغیراز آن هیچ گزینهٔ واقعگرایانهٔ دیگری وجود ندارد!
پرنیان فهیم
فریاد میزنم: «تقصیر من نیست!!»
Ńàřģéş
برمیگردم و به چشمانش زل میزنم؛ به آن چشمان مردانهٔ عبوس و زشت. صبح حتی یک ثانیه هم وقت نگذاشته است تا مثل من خطچشمی بکشد؛ نه سایهای، نه ریملی، نه کرم زیر چشمی و نه کانسیلری. بازهم نگاه میکنم: نه ژل ابرویی، نه مداد ابرویی، نه پوشانندهٔ منافذی، نه کرمپودری، نه برنزهکنندهای، نه رژگونهای، نه بوتاکسی، نه سشواری، نه اتوی صافکنندهای، نه فرکنندهای، نه رنگکردن ریشهای، نه هایلایتی و نه گوشوارهای هماهنگ با لباسش.
به گردنش میرسم. نیازی نیست به لباسش نگاهی بیندازم. طی چهار ثانیه به این نتیجه میرسم که اگر از سهسالگیاش و از روزی که برخلاف من تصمیم نگرفته است وقتش را برای لباس عوضکردن بگذارد، ساعتها، روزها و هفتهها را تا این لحظه که در صف و پشت سر من ایستاده است بهطور تخمینی حساب کنم، او هجدههزار ساعت زمان بیشتری در این دنیا نسبت به من در اختیار داشته است تا کارهای موردعلاقهاش را انجام دهد؛ این هم تقصیر من نبود.
علیرضا
آینهای که زندگیام را خراب کرد در اتاق پرو فروشگاهی قرار دارد که قبلاً حاضر نبودم پایم را در آن بگذارم، چون مانکنهای پشت ویترین به من توهین میکردند؛ مانکنهایی با پاهای بلند، کشیده و خوشفرم پلاستیکی. مانکنهایی که مثل عروسکهای باربی ۱۸۰ سانتیمتری روی اعتمادبهنفس زنان رژه میرفتند.
~fatemeh♡
زندگی برای دخترها متفاوت است.
زندگی ما وقت بیشتری میخواهد.
زندگی ما پیچیدهتر است.
ms.monisa
مردها تمام روز یک هیکل دارند. هیکلهایشان به قبل از صبحانه، بعد از ناهار، بعدازظهر و بعد از شام تقسیم نشده است که نیاز به یک لباس جداگانه برای هر ساعتی از روز داشته باشند.
مردها تمام روز یک قد دارند. تمام شلوارهای مردان در کمدشان یک قد دارند؛ چون پاشنهٔ تمام کفشهایشان یکاندازه است. مردها موقع خرید شلوار یا حتی اندازهکردن قدش یک ثانیه از وقتشان را برای این موضوع تلف نمیکنند که تصمیم بگیرند قدشان با چه کفشی بهتر است. آنها به شش مدل مختلف شلوار سیاه با چهار قد متفاوت نیاز ندارند تا آنها را با نُه مدل کفش پاشنهبلند مختلف برای چهارده موقعیت مختلف ست کنند.
sajjad mousavi mehr
هیچکس بازنشسته نمیشود، همه بازآفریده میشوند؛ با هدفی جدید.
~fatemeh♡
تقصیر من نیست که حتی احساس عذابوجدان هم چندین حالت مختلف دارد؛ قبلاٌ شیرینی میخوردم و بعد عذابوجدان میگرفتم، ولی حالا عذابوجدان کالری، عذابوجدان کربوهیدرات، عذابوجدان چربی، عذابوجدان گلوتن، عذابوجدان تمشک غیرارگانیک، عذابوجدان فرایند تولید آلودهکنندهٔ محیطزیست، عذابوجدان کیسهٔ خرید بازیافتنشدنی، عذابوجدان بهخاطر تولید دیاکسیدکربن دارم ـ هر مافین نُه عذابوجدان مختلف دارد؛ حالا این عذابوجدانها را برای هر مادهٔ غذایی در نظر بگیرید.
sahar
قبلاً همهچیز آسان بود.
نودل خوب بود، چون خوشمزه بود.
نودل بد بود، چون چاقکننده بود.
نودل خوب بود، چون یک مدل پاستا بود.
نودل بد بود، چون کربوهیدرات داشت.
نودل خوب بود، چون فیبر داشت.
نودل بد بود، چون گلوتن داشت.
m_army_7
«تقصیر من نیست که جوری بزرگ شدهام که فکر کنم همهچیز تقصیر من است!»
کاربر ۲۱۹۳۱۳۰
چطور یک مرد موفق مورداحترام است و یک زن موفق موردشک.
حدیث
«تقصیر من نیست که جلد مجلات زنان ادعا میکنند باید اندام پرانحنای طبیعی خود را دوست داشته باشیم، ولی داخل مجله شانزده مقاله درمورد اینکه چطور ترکهای و لاغر شویم وجود دارد و اینکه حتی اگر خودم به آنها توجهی نکنم بازهم باید ساعتها و ساعتها وقت بگذارم تا این دورویی را برای دخترم توضیح بدهم!»
Fateme.m
وقتی دنیا این پیام را مخابره میکند که همهٔ زنها از پس هر کاری برمیآیند، سخت است که احساس نکنی بقیهٔ زنها موفق هستند و فقط خودت در یک چاه گیر افتادهای
Hadi Ahmadi
من یک زن هستم و حتی اگر کسی به من توهین کند بازهم وجودم پر از عطوفت و مهربانی است
sayna.s
زندگی برای دخترها متفاوت است.
زندگی ما وقت بیشتری میخواهد.
زندگی ما پیچیدهتر است.
زندگی ما پر از تعهدها و انتظاراتی است که زمان زیادی از ما میگیرند، انرژی و روحیهمان را خراب میکنند و جز احساس خستگی و ناامنی و عدم اعتمادبهنفس و تنهایی برایمان چیزی باقی نمیگذارند.
و من دیگر نمیتوانم تحمل کنم.
کاربر ۲۰۸۷۸۵۱
آیا اجازه دارم نودل بخورم؟ به منوی روی دیوار پشت صندوق خیره میشوم و سعی میکنم به یاد بیاورم.
قبلاً همهچیز آسان بود.
نودل خوب بود، چون خوشمزه بود.
نودل بد بود، چون چاقکننده بود.
نودل خوب بود، چون یک مدل پاستا بود.
نودل بد بود، چون کربوهیدرات داشت.
نودل خوب بود، چون فیبر داشت.
نودل بد بود، چون گلوتن داشت.
نودل خوب بود، چون یک مدل سوپ ویتنامی بود.
نودل بد بود، چون شاخص گلوکز بالایی داشت.
Shahdad-lahijanian
روزهای زیادی سرگرم تحقیق درمورد مدهای فصل بودم؛ بهعنوان مثال اینکه از زنان چه تصویری ارائه میشود و جنسیتزدگی درهمپیچیدهای که در مجلات زنان با عنوان «مد بیپروا» به خورد جامعه داده میشود. تصاویری از مدیران زنی که با شومیز تکدکمهٔ یقهبازی به میزی تکیه دادهاند بدون اینکه چیزی زیر آن پوشیده باشند که چند ده سال تلاش بیوقفه برای نابودکردن نگاه جنسی به زن و ازمیانبرداشتن سوءاستفادهها و تهدیدهای جنسی را یکشبه از بین برد.
sajjad mousavi mehr
تنها کاری که از دستم برمیآید این است که بهخاطر داشتن مادری شجاع که من را به اینجا رسانده است تشکر کنم.
aseman
زندگی برای دخترها متفاوت است.
زندگی ما وقت بیشتری میخواهد.
زندگی ما پیچیدهتر است.
زندگی ما پر از تعهدها و انتظاراتی است که زمان زیادی از ما میگیرند، انرژی و روحیهمان را خراب میکنند و جز احساس خستگی و ناامنی و عدم اعتمادبهنفس و تنهایی برایمان چیزی باقی نمیگذارند.
HeLeN
هنوز نابرابریهای بسیار زیادی وجود دارند که اجازه نمیدهند زنان زیادی به آنچه میخواهند برسند یا حتی احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند.
sayna.s
حالا منظور پدرم را از اینکه میگوید حس میکند هنوز همان پسر پیشین است میفهمم. پدر با لحنی بیشازحد خردمندانه که برایم تحملناپذیر است میگوید: «نمیتونم باور کنم. وقتی به آینه نگاه میکنم نمیتونم باور کنم که اون پیرمرد نودساله من هستم.»
🍃نــہـــالــــے🍃
اگر ما همینطور که هستیم زیبا و جذابیم، چرا هر روز هزاران پیغام را برای ناپدیدکردن بخشی از خودمان دریافت میکنیم؟ از چروکهای عمیقمان گرفته تا پاهای بزرگمان. چرا هزاران فعلِ کاهش دهید! آب کنید! کوچک کنید! کم کنید! تقلیل دهید! اصلاح کنید! از دست بدهید! هر روز سر راهمان است؟
sayna.s
در هر وضعیتی چیزی خندهدار وجود دارد
sayna.s
ولی روحیهٔ مقاومم همراه با من در این اتاقک چهاردرچهار گیر افتاده و عین خودم در میان نیمتنهای زندانی شده است که قرار بود به ما حس آزادی بدهد.
~fatemeh♡
به این فکر میکنم که زنها چه راه درازی را طی کردهاند تا به جایی برسند که الآن من در آن گیر کردهام؛ متحرک و درعینحال فلج، خشمگین ولی ساکت
~fatemeh♡
هیچکس وجود ندارد تا از صدها فشار مختلف و ساعتهای تلفشده و چیزهای کوچک تخریبکنندهٔ اعتمادبهنفس که در وجودم انباشته میشوند و آخر شب از من موجودی خسته و بیفایده و خردشده در ساعت ۰۰: ۹ شب و بعد در ساعت ۰۶: ۹ چاقتر از قبل میسازند حرفی بزند.
maria
حجم
۷۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۷۳۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان