بریدههایی از کتاب میدگارد ۵
۴٫۷
(۱۴۲)
اگه به شماها باشه همه فکر میکنین بدبختتر از خودتون دیگه خلق نشده.
عاطفه
"تصور میکنم عشق مَرَضیه که همه ناممکنها رو ممکن میکنه و منم بهش مبتلا شدم..!
ftmz_hd
تا جایی که اجازه داشتم، بهت گفتم. نکتهای که قبل از رفتن لازمه در این مورد بدونی اینه که هیچ کاری نه در این دنیا و نه در دنیاهای دیگه بدون داشتن شایستگی انجام نمیشه. مُردن هم از این قاعده مستثنی نیست و لازم نیست که بهت بگم هر کاری که بدون داشتن شایستگی انجام بشه، گند زده میشه توش!
یعنی مردن برای کسی که هنوز شایستگی اونو به دست نیاورده، ابداً مرگ خوبی نیست. تمام چیزی که ماها تو زندگی باید یاد بگیریم، همین چند تا جملهست.
علیرضا
و متأسفانه جهل، تنها دردیه که بین آدمها هیچ درمانی نداره...
fa,3in
صوفیا سری تکان داد و گفت:
- چیزی که تو رو شکست داد، غرورت بود نه قدرتت!
B.A.H.A.R
قدرتی که در هنر وجود داره در هیچ جادویی وجود نداره، ماهیت هنر اینطوریه که مستقیماً و صددرصد از روح هنرمند نشأت میگیره
B.A.H.A.R
"انگار عشق همیشه با نداشتن برابره...
Amir
یادمون باشه همسایه ما، بیشتر از خودِ ما به فکر ما نیست! یادمون باشه اجنبی برای رضای خدا به من و شما رایگان کمک نمیکنه! یادمون باشه که ساده نباشیم و یادمون باشه که بعد از این اجازه ندیم کسی جز ما، برای ما تصمیم بگیره..! بعد از این اجازه ندیم، کسی میراث ما و پدران ما رو نابود و این سرزمینو غارت کنه!
ابوحیراندرونے↻
فقط خندید. در حقیقت لبخند زد. لبخندی زیبا و بی قید که دندانهای زیبایش را نمایان ساخت. لبخندی که پشت آن، فریادی نهفته بود. فریادی با مضمون این حرف که میگفت:
"ببین منو..، من دارم به استقبال مرگ میرم..؛ داوطلبانه و با رضایت..! الان دیگه آزاد آزادم..؛ اونقدر آزاد که حتی از این حرف آخر هم اِبایی ندارم.."
mikail
تو متوجه نیستی. قدرتی که در هنر وجود داره در هیچ جادویی وجود نداره، ماهیت هنر اینطوریه که مستقیماً و صددرصد از روح هنرمند نشأت میگیره
🎹🎹🔥🪄
"انگار عشق همیشه با نداشتن برابره... تو حق داری که بترسی..."
alireza dargahi
"هر چیزی که تو این دنیا برات اتفاق میافته، بر اساس ظرفیتها و شایستگیهای خودت مقرر شده، یا بر اثر عدم شایستگی دیگران به تو رسیده. اما در نهایت تمام بحث زندگی و رخدادهای اون بر سر شایستگیه. حتی مرگ..."
fa,3in
- کورم، ولی میتونم ببینم، خیلی بهتر از شماها که کور نیستین!
ghazanfari
فترس جملهاش را نیمهتمام گذاشت و همانند کسی که مار او را نیش زده باشد به سمت تارا برگشت..؛ با لحنی که شگفتی و ناباوری از آن میبارید گفت:
- تو واقعاً یه پسر داری تارا؟؟؟!!! اما..، سردرنمیارم..، چطوری..؟!!!!
فالی فوری گفت:
- لکلک براش آورده..؛ نکنه به تو هم نگفته؟!!
سارنوش فوری گفت:
- فالی خفه شو..!
🎹🎹🔥🪄
"عشق در همه موجودات وجود دارد و از بین تمام قدرتهایی که هر موجودی دارد، عشق قدرتمندترینه!
بیدار شدن اون برای هر موجودی متفاوته، گرچه این حقیقت مشترک وجود دارد که هرچه احساس عشق خودش را سختتر و دیرتر نشان بدهد، قدرتمندتر و قویتر نیز ظهور پیدا میکند...!
zahra
تا جایی که اجازه داشتم، بهت گفتم. نکتهای که قبل از رفتن لازمه در این مورد بدونی اینه که هیچ کاری نه در این دنیا و نه در دنیاهای دیگه بدون داشتن شایستگی انجام نمیشه. مُردن هم از این قاعده مستثنی نیست و لازم نیست که بهت بگم هر کاری که بدون داشتن شایستگی انجام بشه، گند زده میشه توش!
یعنی مردن برای کسی که هنوز شایستگی اونو به دست نیاورده، ابداً مرگ خوبی نیست. تمام چیزی که ماها تو زندگی باید یاد بگیریم، همین چند تا جملهست.
علیرضا
تنها عشقی که من میشناسم عشق مادر به فرزندشه
🎹🎹🔥🪄
شاید عشق، اون جنبهای از حیاته که همه موجودات رو به هم وابسته نگه داشته.
و شاید این عشق همون حس مشترکیه که میتونه موجودات مختلف رو کنار هم نگه داره.
انسان، جن، پری، گیاهان، حیوانات، پرندهها و حتی تمام آن موجوداتی که ناشناخته باقی ماندند.
خاکی و غیرخاکی...
🎹🎹🔥🪄
همه میدونیم مرگ قراره از راه برسه و به همه چیز خاتمه بده، اما هیچکدوم از ما تا وقتی که سراغمون نیومده، نه باورش میکنیم، نه میتونیم درکش کنیم.
ابوحیراندرونے↻
"یه پری وقتی عاشق میشه اشک میریزه.
روزها و ساعتها و ثانیهها میشینه و به عشقش فکر میکنه..
به اینکه چطوری اونو خوشحال کنه فکر میکنه...
حتی در شرایطی که انتخابی براش نمونده بازم از خودش دست میکشه تا عشقش خوشحال بشه...
🎹🎹🔥🪄
میکشید و میسوزاند...
انگار آن صوفیایی که تا روز قبل به هر طرف میخروشید دیگر وجود نداشت..!
به کلی مرده بود..، یا محو شده بود...
تنها چیزی که باقی مانده بود تنفسی بود اندوهگین..، که با هر نفس تنها یک فریادِ خاموش، یک نجوای آتشین سر میداد و او را میخواست...؛ همان اویی که داشتند مقابل چشمهای مُهر زدهاش به دیگری پیوندش میزدند...؛ پیوندی که گویی از بازوی او شروع میشد و از قلب صوفیا میگذشت و مستقیم به سمت یک غریبه میرفت..؛ به سمت یک زن...؛ یک زن که خودش نبود...!!!
فرزند زهرا
چنانچه احساس شیرینی همچون عشق، به مدت یک سال سرکوب شود و تنها با داروی امید به آینده بدان دردِ بزرگ مرهم زده شود، تحمل محبوس نگاه داشتن آن چقدر میتواند سخت باشد...
فقط خدا میداند پس از اینکه چنین حسی آزادیاش را به دست آورد، چگونه آن را جشن میگیرد و حتی میتوان از این نگاه به موضوع نگریست که اگر احساسات آن عاشق پیشهٔ احساساتی در زندگی قبلیاش نیز فرصت ابراز وجود نیافته باشد، در زندگیهای بعدی اگرچه حافظه چیزی را به یاد نیاورد لکن تشنگی احساس وی دردی است که هرگز فراموش نمیشود. علیالخصوص که آن شخص رئوفالقلب باشد و مجبور شود، تشنگیهای احساس دو زندگی را در غیاب حافظه به دوش بکشد.
کاربر ۳۹۰۳۹۸۱
- میخوام یه رازی رو بهت بگم پسرم؛ چیزی به اسم مرگ وجود نداره...
آریا لبخندی زد و گفت:
- همه همینو میگن ولی هیچکس نمیگه اگه چیزی به اسم مرگ وجود نداره پس این اتفاقی که برای همه موجودات میفته چیه؟! پس چرا همه اینقدر ازش میترسن...؟!
بردیا پاسخ داد:
- تو میتونی بهش به چشم یه جور تکامل نگاه کنی.
S.A
همه میدونیم مرگ قراره از راه برسه و به همه چیز خاتمه بده، اما هیچکدوم از ما تا وقتی که سراغمون نیومده، نه باورش میکنیم، نه میتونیم درکش کنیم.
S.A
هرچقدرم که زندگی کرده باشی، هرچقدر هم عذاب زندگی ابدی و از دست دادن عزیزانت برات شکنجه بوده باشه، بازم موقعی که به آخر خط میرسی و با مرگ ملاقات میکنی، بازم دوست داری اون لحظههای آخر یه خورده بیشتر طول بکشه...
S.A
- آدمکی که پدرت برات ساخته رو یادته؛ اما پدری که آدمکو برات ساخته، یادت نیست..؟!
fa,3in
از خاصیتهای عشق اینه که هیچوقت لحظه ورودش رو خبر نمیده. آروم و بیصدا میاد و تا به خودت بیای کل وجودت رو تسخیر میکنه..؛ اما با اینکه آروم میاد، اونقدر عظیم و پرقدرته که هیچ قدرت و هیچ جادویی نمیتونه اونو بیرون کنه.
عشق قدرتیه که به هیچ وجه نمیتونی انکارش کنی...!
fa,3in
شاید این عشق همون حس مشترکیه که میتونه موجودات مختلف رو کنار هم نگه داره.
ابوحیراندرونے↻
- دوسش دارم..
بیشتر از اونچه که خودم باور کنم..؛ اونقدر زیاد که منو میترسونه!
سپس آهی کشید و ادامه داد:
- آه...، اما قلب اون پسر از قبل صاحب داره..؛ خیلی قبلتر از من و تو و تمام اون کسایی که دور و برش هستن و من میدونم همین حسو نسبت بهش دارن...
آریا هم مثل همه ما جماعتِ احمق، دلش با کسیه که ندارتش..
سکویا آخرین جملهاش را قبل از آن که از هوش برود، این گونه بیان کرد:
"انگار عشق همیشه با نداشتن برابره... تو حق داری که بترسی..."
heydar
دیدنت برای من، مهمترین و قشنگترین اتفاقیه که بعد از عبور برام افتاده.
آریا با تعجب و کمی تردید گفت:
- عبور؟!
- عبور همون چیزیه که در این دنیا به اسم مرگ میشناسیمش.
محمد،؛،
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۱۰ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۱۰ صفحه
قیمت:
۱۴۶,۴۰۰
تومان