بریدههایی از کتاب پیامبر بی معجزه
۴٫۶
(۱۱۴)
همه مشغول خدا هستند؛ عدهای به اطاعت، عدهای به انکار.
leila tofighy
«باباجون آدم تا یکچیزی رو خودش مزه نکرده چطور میخواد به بقیه بگه چه مزهای داره؟ فکر کن یه میوهای رو از یه کشوری بیاورند که هنوز کسی نخورده. بعد همه شروع کنن از مزهٔ میوه حرفزدن. چه فایده. باید یکی بخوره. چیزی بگه؛ بعد ذرهذره همه بخورن. پیغمبر که حرف میزد همه چیز رو خورده بود. خدا رو چشیده بود. دکان و بازاری که خدا خدا نمیکرد. از کسی پول نمیگرفت که یادش بدهد خدا خدا کند. دلش میسوخت.»
safaeinejad
خدا گفتنی نیست؛ چشیدنی است.
mohaddese
لحظهای که مینشیند و خودش را به آتش نزدیک میکند، فکر میکند برای چه اینهمه سال نماز را اوّل وقت خوانده. قرار بوده چه اتّفاقی بیفتد که نیفتاده. نمازی که نتوانسته دلم را به خدا قرص کند، نماز است؟ آهی به تأسّف میکشد
محسن
از هر چیزی که ترسیدی میشه امتحانت، میشه نقطهضعفت دست شیطون. شیطون نگاه میکنه ببینه از چی میترسی، همون رو برات بزرگ میکنه. مثلاً اگر از بیآبرویی بترسی مدام دست میذاره روی همین. اگر بترسی فقیرشی با فقر میترسونتت. اگر از مرگ بترسی با مرگ. اگر از تنهایی بترسی با تنهایی.
علی انتظاری
درست مثل پیامبر که از معراج برگشت. پیامبر میتوانست همان جا بماند. جایی که جبرئیل هم نتوانست برود؛ اما برگشت. برگشت که به همه بگوید شما هم میتوانید به آنجا بیایید
محسن
آسا تیز به چشمانش نگاه میکند:
_ پیامبر یادت نداده مرد فقط به خدا التماس میکنه؟
Mohammad
میبیند عبادت با پرستش فرق دارد. پرستش بهپاافتادن است. پرستش زانوزدن است از شوق؛ از عشق. در پرستیدن نمیتوانی ثابت بایستی. باید حرکت کنی. باید دور کسی بگردی. باید برقصی.
علی انتظاری
آخر کار معلوم نیست چه بشود؛ دنیا خیلی چرخ میخورد؛ همه را بازی میدهد و هرکسی را بهجایی پرت میکند.
leila tofighy
«باباجون آدم تا یکچیزی رو خودش مزه نکرده چطور میخواد به بقیه بگه چه مزهای داره؟ فکر کن یه میوهای رو از یه کشوری بیاورند که هنوز کسی نخورده. بعد همه شروع کنن از مزهٔ میوه حرفزدن. چه فایده. باید یکی بخوره. چیزی بگه؛ بعد ذرهذره همه بخورن. پیغمبر که حرف میزد همه چیز رو خورده بود. خدا رو چشیده بود. دکان و بازاری که خدا خدا نمیکرد. از کسی پول نمیگرفت که یادش بدهد خدا خدا کند. دلش میسوخت.»
tadai
آدم اگر همه چیز را به خدا بسپارد و واقعاً خدا را در عالم همهکاره ببیند، از چیزی ترسی ندارد. آدمی که نبوده و حالا که هست و هرچه دارد را خدا به او داده. پس اگر بخواهد میگیرد.
علیرضا
«میدونی آسیّد حمید؟ از هر چیزی که ترسیدی میشه امتحانت، میشه نقطهضعفت دست شیطون. شیطون نگاه میکنه ببینه از چی میترسی، همون رو برات بزرگ میکنه. مثلاً اگر از بیآبرویی بترسی مدام دست میذاره روی همین. اگر بترسی فقیرشی با فقر میترسونتت. اگر از مرگ بترسی با مرگ. اگر از تنهایی بترسی با تنهایی.»
امیلی در نیومون
«حبیببنمظاهر یکشبه حبیب نشد. یکعمر روی خودش کارکرد تا یک شب توی تاریکی ول نکند و برود.»
tadai
ز پنج سال پیش که خوانده بود که آیتاللّه قاضی زده سرِ شانهٔ علامه و گفته دنیا میخواهی نماز شب بخوان، آخرت میخواهی نماز شب بخوان؛ دیگر سحر را از دست نداده بود.
zahra
سیّد یاد این حرف میافتد که همه مشغول خدا هستند؛ عدهای به اطاعت، عدهای به انکار.
ترنج
آدم وقتی فیلم چیزی را به آن خوبی بازی کند، معلوم است مردم باور میکنند؛ اما وقتی وحشتناک است که خودش هم باور کن
zahra
از هر چیزی که ترسیدی میشه امتحانت، میشه نقطهضعفت دست شیطون. شیطون نگاه میکنه ببینه از چی میترسی، همون رو برات بزرگ میکنه. مثلاً اگر از بیآبرویی بترسی مدام دست میذاره روی همین. اگر بترسی فقیرشی با فقر میترسونتت. اگر از مرگ بترسی با مرگ. اگر از تنهایی بترسی با تنهایی.»
zahra
«تا نگرید کودک حلوافروش/ دیگ رحمت درنمیآید به جوش»
leila tofighy
نمازی که نتوانسته دلم را به خدا قرص کند، نماز است؟
n.jahangard
فکر میکند برای چه اینهمه سال نماز را اوّل وقت خوانده. قرار بوده چه اتّفاقی بیفتد که نیفتاده. نمازی که نتوانسته دلم را به خدا قرص کند، نماز است؟
ermia
حجم
۱۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰۵۰%
تومان