بریدههایی از کتاب پیامبر بی معجزه
۴٫۶
(۱۱۶)
همه مشغول خدا هستند؛ عدهای به اطاعت، عدهای به انکار.
leila tofighy
«باباجون آدم تا یکچیزی رو خودش مزه نکرده چطور میخواد به بقیه بگه چه مزهای داره؟ فکر کن یه میوهای رو از یه کشوری بیاورند که هنوز کسی نخورده. بعد همه شروع کنن از مزهٔ میوه حرفزدن. چه فایده. باید یکی بخوره. چیزی بگه؛ بعد ذرهذره همه بخورن. پیغمبر که حرف میزد همه چیز رو خورده بود. خدا رو چشیده بود. دکان و بازاری که خدا خدا نمیکرد. از کسی پول نمیگرفت که یادش بدهد خدا خدا کند. دلش میسوخت.»
safaeinejad
خدا گفتنی نیست؛ چشیدنی است.
mohaddese
از هر چیزی که ترسیدی میشه امتحانت، میشه نقطهضعفت دست شیطون. شیطون نگاه میکنه ببینه از چی میترسی، همون رو برات بزرگ میکنه. مثلاً اگر از بیآبرویی بترسی مدام دست میذاره روی همین. اگر بترسی فقیرشی با فقر میترسونتت. اگر از مرگ بترسی با مرگ. اگر از تنهایی بترسی با تنهایی.
علی انتظاری
لحظهای که مینشیند و خودش را به آتش نزدیک میکند، فکر میکند برای چه اینهمه سال نماز را اوّل وقت خوانده. قرار بوده چه اتّفاقی بیفتد که نیفتاده. نمازی که نتوانسته دلم را به خدا قرص کند، نماز است؟ آهی به تأسّف میکشد
محسن
درست مثل پیامبر که از معراج برگشت. پیامبر میتوانست همان جا بماند. جایی که جبرئیل هم نتوانست برود؛ اما برگشت. برگشت که به همه بگوید شما هم میتوانید به آنجا بیایید
محسن
میبیند عبادت با پرستش فرق دارد. پرستش بهپاافتادن است. پرستش زانوزدن است از شوق؛ از عشق. در پرستیدن نمیتوانی ثابت بایستی. باید حرکت کنی. باید دور کسی بگردی. باید برقصی.
علی انتظاری
آسا تیز به چشمانش نگاه میکند:
_ پیامبر یادت نداده مرد فقط به خدا التماس میکنه؟
Mohammad
آخر کار معلوم نیست چه بشود؛ دنیا خیلی چرخ میخورد؛ همه را بازی میدهد و هرکسی را بهجایی پرت میکند.
leila tofighy
«باباجون آدم تا یکچیزی رو خودش مزه نکرده چطور میخواد به بقیه بگه چه مزهای داره؟ فکر کن یه میوهای رو از یه کشوری بیاورند که هنوز کسی نخورده. بعد همه شروع کنن از مزهٔ میوه حرفزدن. چه فایده. باید یکی بخوره. چیزی بگه؛ بعد ذرهذره همه بخورن. پیغمبر که حرف میزد همه چیز رو خورده بود. خدا رو چشیده بود. دکان و بازاری که خدا خدا نمیکرد. از کسی پول نمیگرفت که یادش بدهد خدا خدا کند. دلش میسوخت.»
tadai
«میدونی آسیّد حمید؟ از هر چیزی که ترسیدی میشه امتحانت، میشه نقطهضعفت دست شیطون. شیطون نگاه میکنه ببینه از چی میترسی، همون رو برات بزرگ میکنه. مثلاً اگر از بیآبرویی بترسی مدام دست میذاره روی همین. اگر بترسی فقیرشی با فقر میترسونتت. اگر از مرگ بترسی با مرگ. اگر از تنهایی بترسی با تنهایی.»
امیلی در نیومون
آدم اگر همه چیز را به خدا بسپارد و واقعاً خدا را در عالم همهکاره ببیند، از چیزی ترسی ندارد. آدمی که نبوده و حالا که هست و هرچه دارد را خدا به او داده. پس اگر بخواهد میگیرد.
علیرضا
ز پنج سال پیش که خوانده بود که آیتاللّه قاضی زده سرِ شانهٔ علامه و گفته دنیا میخواهی نماز شب بخوان، آخرت میخواهی نماز شب بخوان؛ دیگر سحر را از دست نداده بود.
zahra
«حبیببنمظاهر یکشبه حبیب نشد. یکعمر روی خودش کارکرد تا یک شب توی تاریکی ول نکند و برود.»
tadai
آدم وقتی فیلم چیزی را به آن خوبی بازی کند، معلوم است مردم باور میکنند؛ اما وقتی وحشتناک است که خودش هم باور کن
zahra
سیّد یاد این حرف میافتد که همه مشغول خدا هستند؛ عدهای به اطاعت، عدهای به انکار.
ترنج
«تا نگرید کودک حلوافروش/ دیگ رحمت درنمیآید به جوش»
leila tofighy
از هر چیزی که ترسیدی میشه امتحانت، میشه نقطهضعفت دست شیطون. شیطون نگاه میکنه ببینه از چی میترسی، همون رو برات بزرگ میکنه. مثلاً اگر از بیآبرویی بترسی مدام دست میذاره روی همین. اگر بترسی فقیرشی با فقر میترسونتت. اگر از مرگ بترسی با مرگ. اگر از تنهایی بترسی با تنهایی.»
zahra
فکر میکند برای چه اینهمه سال نماز را اوّل وقت خوانده. قرار بوده چه اتّفاقی بیفتد که نیفتاده. نمازی که نتوانسته دلم را به خدا قرص کند، نماز است؟
ermia
نمازی که نتوانسته دلم را به خدا قرص کند، نماز است؟
n.jahangard
حمید باور داشت با صدای لعیاست که معنا از شعر جدا میشود و در قلبش خانه میکند. سر همین احساس بارها فکر کرده بود صدای جبرئیل باید زنانه باشد؛ خیلی بعید است ملکی که وحی را پایین میآورد صدایی شبیه مردها داشته باشد.
علی انتظاری
از هر چیزی که ترسیدی میشه امتحانت، میشه نقطهضعفت دست شیطون. شیطون نگاه میکنه ببینه از چی میترسی، همون رو برات بزرگ میکنه. مثلاً اگر از بیآبرویی بترسی مدام دست میذاره روی همین. اگر بترسی فقیرشی با فقر میترسونتت. اگر از مرگ بترسی با مرگ. اگر از تنهایی بترسی با تنهایی.
leila tofighy
عطر کوه را برداشته. عطر بویی دوگانه دارد. انگار هر روز این بو را استشمام کرده و انگار تا حالا چنین رایحهای را نبوییده. چگونه بویی میتواند هم آشنا باشد، هم غریب؟ پیشازآنکه بلند شود. مرد میگوید:
«میخواستی نرگس رو شفا بدی، نرگس تو رو شفا داد.»
moonlight
«ما همه توایم و تو مایی. ما آینهایم که تو در ما دیده میشوی و تو آینهای که ما در تو دیده میشویم. هیچچیز نیست جز تو.»
ابراهیمی
رسالهٔ سیروسلوک منسوب به سیّد بحرالعلوم را باز کند و جدول صفحهٔ سی و هشت را ببیند. صفحهای که بحرالعلوم توضیح داده تنها ترک گناه کافی نیست و باید تا چهلمنزل از گناه فاصله گرفت.
tadai
آدم که حسابی تنها شود خود بیپردهاش میشود و انگار از دو چیز جدایی ندارد: تردید و بعد سؤال.
محمدعلی
شروع میکند به ذکرگفتن از ناچاری. یااللّه و یااللّه و یااللّه... کمی که میگذرد؛ ناخواسته همهاش میگوید لعیا لعیا لعیا.
محمدعلی
تقدیر به چه جاهایی که آدم را نمیکشاند. آهی به تأسّف. فکر میکند دلش برای هیچکس جز خودش نمیسوزد، حتّی این دخترک فلج. آدم که حسابی تنها شود خود بیپردهاش میشود و انگار از دو چیز جدایی ندارد: تردید و بعد سؤال. حمید دست به سر بیعمامه که میگذارد فکر میکند واقعاً به چه دردی میخورد؟ پیامبری بیمعجزه. پیامبری که خبری از جایی ندارد. فاصلهاش را با پیامبر هزاران سال نوری میبیند. خودش را طبیبی میپندارد که بدون دوا راه افتاده توی شهر.
moonlight
زندگیاش افسارگسیخته در ذهن سیالوار میآید و میرود. حرفهایی بیپرده با خودش میزند که تا حالا هیچوقت بهشان فکر هم نکرده. تو کِی باخدا بودهای؟ خیره به دهها ستاره.
_ من رو ببخش. من رو بهخاطرِ همهٔ بیتوبودن ببخش. وای بر من که بیتو زندگی کردم. وای بر من که تو در قلبم نبودی. چه نفَسها که بیتو کشیدم. چه پلکها بی یاد تو زدم.
بعد انگار واقعاً دو نفر باشد. خودش را خطاب میکند:
_ حمیدک خجالت میکشم از قلبم که بی یاد او تپید. خجالت میکشم از نگاههایی که او درونشان نبود.
moonlight
احساس میکند هیچچیز نیست؛ هیچ. به معنای واقعی هیچ شده. حتّی نام حمید را بر خودش چون لباسی میبیند که از دیگری قرض گرفته. من هیچم. من نیستم. حمید کیست؟ از کجا آمده؟ احساس هیچبودن آنقدر در وجودش غالب میشود که دیگر نمیفهمد چه دارد میگوید:
_ هیچچیز وجود ندارد؟؛ هیچ، هیچ... هیچ... همه چیز تویی. تو... تو... فقط تو هستی. تو بادی که ما را میجنبانی. تو ابری. تو نوری. من تواَم. من تواَم. تواَم. نیستم. نیستم.
moonlight
حجم
۱۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان