بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب توحید مفضل | طاقچه
تصویر جلد کتاب توحید مفضل

بریده‌هایی از کتاب توحید مفضل

۴٫۶
(۱۳۴)
ای مفضّل! فایده گریه کودکان را بشناس و بدان که در مغز آنها رطوبتی است که اگر باقی مانَد سبب مشکلات بزرگ و بیماری‌های سختی چون کوری و مانند آن می‌شود. گریه، این رطوبت را از سر کودکان به بیرون سرازیر می‌کند و تندرستی و سلامت چشم‌ها را در پی می‌آورد. مگر نه اینکه کودک از گریه خود سود بسیار می‌برد، امّا پدر و مادرش چون این حقیقت را به درستی درنمی‌یابند، می‌کوشند او را بی‌صدا کنند و با فراهم کردن خواسته‌هایش، او را از گریه بازدارند. آنها نمی‌دانند که گریه برای فرزندشان بهتر و خوش فرجام‌تر است.
f_altaha
بزرگ‌تر و گرامی‌تر از نعمت حافظه برای انسان، نعمت فراموشی است
f_altaha
خداوند فوق ادراک عقل است، همچنان که چشم آنچه را فوق مرتبه آن است، نمی‌بیند. اگر سنگی را ببینی که به هوا پرتاب شده، در می‌یابی که کسی آن را بالا انداخته و این، علمِ از طریق چشم نیست، بلکه ادراک عقلی است، زیرا عقل است که آن را تشخیص می‌دهد، و پی می‌برد که سنگ، خود به خود، بالا نمی‌رود و پرتاب نمی‌شود. نمی‌بینی چگونه چشمِ انسان در آن حدّ که هست می‌ایستد و پای از گلیم خویش درازتر نمی‌کند، عقل نیز چنین است و در معرفت خالق، از حدّ خود تجاوز نمی‌کند.
|قافیه باران|
در آفرینش، چیزی بیهوده خلق نشده است.
s.latifi
ای مفضّل! با دقّت در خلقت برگ نظر کن. خواهی دید که در همه جای آن، رگ‌برگ‌هایی گسترده شده است. بعضی از آنها ضخیم‌اند و در طول و عرض برگ کشیده شده‌اند، و بعضی باریک‌اند و به شکلی دقیق و غیر قابل تشخیص، با رگ‌برگ‌های ضخیم، به هم بافته شده‌اند. اگر این برگ می‌بایست، همچون سازه‌های بشری، به دست انسان‌ها ساخته می‌شد، در طول یک سال هم، ساختن یک برگ به پایان نمی‌رسید، و به ابزار و حرکات و چاره‌جویی و مشورت‌هایی بسیار احتیاج می‌شد. امّا بنگر که تنها در مدّت چند روزِ اندک از فصل بهار، به اندازه‌ای برگ به‌وجود می‌آید که کوه‌ها و دشت‌ها و جای جای زمین را آکنده می‌سازد؛ بی‌حرکتی و کلامی، و تنها با اراده‌ای که در همه چیز نافذ است و فرمانی که همه آن را گردن می‌نهند.
f_altaha
چگونه است که اهمال و خود به خودی را در یک نقاشی بی‌حرکت و روح منکر می‌شوی، امّا آن را در انسان دارای روح و نطق انکار نمی‌کنی؟
s.latifi
لذّتی که انسان از دیدن چشم‌انداز زیبا و با طراوت گیاهان و درختان می‌برد، از هیچ منظره و تفرّج‌گاه دیگری برای او حاصل نمی‌شود.
f_altaha
چه بسیار نعمت‌هایی از این دست که انسان می‌تواند شماره کند؛ بلکه آنچه قابل شمارش نیست و مردم نمی‌دانند، بسی افزون‌تر است از آنچه می‌دانند و می‌شمارند.
乙_みG
پس کسی که خداوند او را نعمتِ معرفتِ خویش عطا کرده و به دین خود هدایت فرموده و توفیقش داده که تدبیر نهفته در آفرینشِ پدیده‌ها را به تأمّل بنشیند، و با تمسّک به دلالت روشنی که بر صانع عالم گواهی می‌دهد، به تدبیر دقیق و تعبیر درستی که همه به‌خاطر آن خلق شده‌اند، آگاهی یابد، شایسته است که خداوند را بر این نعمت، فراوان سپاس بگوید و از او بخواهد که بر این ستایش‌گری ثابت‌قدم بمانَد و نعمت‌های بیش‌تر بیابد، که خود فرمود: «اگر سپاس گویید، شما را بیفزایم و اگر کفران کنید، بی‌شک عذاب من سخت و دشوار است. »
乙_みG
سر انسان ارزشمندترین مکان برای حواس، و همچون مناره‌ای برای آنها به‌شمار می‌آید.
f_altaha
در شگفتم از مردمی که به‌جای سپاس‌گزاریِ نعمت، نعمت‌دهنده را منکر می‌شوند.
محمدحسین
پس هیچ یک از موجودات همچون: مور و مورچه و مانند آن را حقیر مشمار وقتی که در وجودشان عبرت و پندی نمایان است، که گاه برای یک معنای بلند و با ارزش، به یک موجود بی‌ارزش مثال می‌زنند و این، باعث کم بها شدن آن معنا نمی‌گردد. همچنان که یک دینار طلا را اگر با یک مثقال آهن بسنجند، چیزی از آن یک دینار کم نمی‌آید.
f_altaha
چون علم‌شان اندک است، به انکار، و چون چشم حقیقت‌بین‌شان ضعیف است، به تکذیب و خیره‌سری روی کرده‌اند، تا آنجا که آفرینش اشیاء را منکر شده‌اند و ادّعا کرده‌اند که این‌همه خود به خود به وجود آمده و در آن هیچ پردازش و تقدیر و حکمتی از سوی مدبّری وآفریننده‌ای دخالت نداشته است.
احد
بیندیش که چرا نخاعِ نرم و لطیف در لوله‌های استخوان نگهداری می‌شود، جز برای اینکه محفوظ و در امان باشد؟ آیا محصور شدن خونِ روان در رگ‌ها ـ همچون آب در ظرف‌ها ـ جز برای آن است که از بدن بیرون نریزند؟ آیا قرار گرفتن ناخن‌ها در اطراف انگشتان جز برای حفظ انگشتان و یاری کردن انسان است در کارها؟ آیا پیچ در پیچ بودن داخل گوش ـ همچون زندانِ تو در تو ـ جز برای آن است که صدا اندک اندک وارد شود تا به پرده گوش برسد، و نیز از شدّت باد کاسته شود تا پرده گوش آسیب نبیند؟ آیا حمل کردن گوشت‌های ران و نشیمن‌گاه جز برای آن است که سفتی و سختی زمین ـ هنگام نشستن بر ران و نشیمن‌گاه ـ باعث درد و اذیت انسان نشود، همچنان که کسی که لاغر است و گوشتش اندک، اگر هنگام نشستن، چیزی میان او و سختی زمین فاصله نشود، به درد سرد می‌افتد؟
乙_みG
گفتم: سرورم، در رابطه با ابر و اژدها برایم بگویید. فرمود: گویا ابر بر اژدها گماشته شده تا هر کجا آن را یافت، برُبایدش، همچنان که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید. اژدها از ترس ابر سرش را از زمین بیرون نمی‌آورد و تنها در تابستان بیرون می‌آید، آن‌هم یک بار، وقتی که آسمان صاف باشد، بدون تکه‌ای ابر. گفتم: علّت گماشته شدن ابر بر اژدها و پاییدن و ربودن آن چیست؟ فرمود: تا گزند این موجود را از مردم دور سازد.
Hadith
بز کوهی مارها را می‌گیرد و می‌خورد و به شدّت تشنه می‌شود، امّا آب نمی‌نوشد چون می‌ترسد زهرِ مار در بدنش نفوذ کند و او را بکشد. پس بر کناره برکه آب می‌ایستد و در حالی که به سختی تشنه است، از شدّت عطش، با صدای بلند نعره می‌زند و آب نمی‌خورد که اگر بنوشد بی‌درنگ می‌میرد. به حسّ غریب نهفته در سرشت این حیوان توجّه کن که چون ضرر آب خوردن را می‌فهمد و می‌ترسد، تشنگی غالب شده را تحمّل می‌کند؛ تشنگی‌ای که انسان عاقل و صاحب‌تشخیص نمی‌تواند در برابر آن خویشتن‌داری نماید.
Hadith
امّا آبی که از دهان کودکان جاری می‌شود، با خود رطوبتی را خارج می‌سازد که اگر در بدن‌شان بماند، آنها را به بیماری‌های سختی دچار می‌کند. دیده‌ایکسانی را که رطوبت بر آنها غلبه کرده و آنها را به حدّ حماقت و دیوانگی و کم‌عقلی رسانده و به امراضی چون سکته و لَقوه و مانند آن مبتلا نموده است. خداوند کاری کرده که این رطوبت در کودکی از دهان بچه‌ها بیرون می‌ریزد، تا در بزرگی صحیح و سالم زندگی کنند
乙_みG
ای مفضّل! در اعضایی که زوج و فرد آفریده شده‌اند و در حکمت و تقدیر و تدبیر درستی که در این کار است، بیندیش. سر از اعضایی است که یکی آفریده شده، چون مصلحت و سود انسان بیش از یک سر نبوده است. نمی‌بینی اگر به انسان یک سر دیگر افزوده شود، بی‌آنکه نیازی را برآورد، او را سنگین می‌کند، زیرا حواس مورد احتیاج انسان در یک سر جای گرفته‌اند و به سر دیگری نیاز نیست. از سوی دیگر، اگر انسان دو سر داشت، وجودش دوپاره می‌شد، همچنین اگر از یک سر تکلّم می‌کرد، سر دیگر معطّل و بی‌فایده می‌ماند و به آن نیازی نبود، و اگر از هر دو سر یک سخن می‌گفت، یکی زیادی بود، و اگر از یکی یک سخن و از دیگری سخنی دیگر می‌گفت، شنونده می‌ماند که کدام‌یک را به گوش بگیرد.
محمدرضا میرباقری
مور و مورچه و مانند آن را حقیر مشمار وقتی که در وجودشان عبرت و پندی نمایان است
|قافیه باران|
به حُسن تدبیری که در آفرینش موها و ناخن‌ها به کار رفته بیندیش و عبرت بگیر. چون این دو، از عضوهایی هستند که مدام بلند و زیاد می‌شوند و باید زود به زود کوتاه شوند، بدون حس آفریده شده‌اند تا کوتاه کردن و چیدن‌شان انسان را نیازارد.
|قافیه باران|

حجم

۱۰۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۱۰۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد