بریدههایی از کتاب توحید مفضل
۴٫۷
(۱۳۶)
ای مفضّل! فایده گریه کودکان را بشناس و بدان که در مغز آنها رطوبتی است که اگر باقی مانَد سبب مشکلات بزرگ و بیماریهای سختی چون کوری و مانند آن میشود. گریه، این رطوبت را از سر کودکان به بیرون سرازیر میکند و تندرستی و سلامت چشمها را در پی میآورد.
مگر نه اینکه کودک از گریه خود سود بسیار میبرد، امّا پدر و مادرش چون این حقیقت را به درستی درنمییابند، میکوشند او را بیصدا کنند و با فراهم کردن خواستههایش، او را از گریه بازدارند. آنها نمیدانند که گریه برای فرزندشان بهتر و خوش فرجامتر است.
f_altaha
بزرگتر و گرامیتر از نعمت حافظه برای انسان، نعمت فراموشی است
f_altaha
خداوند فوق ادراک عقل است، همچنان که چشم آنچه را فوق مرتبه آن است، نمیبیند. اگر سنگی را ببینی که به هوا پرتاب شده، در مییابی که کسی آن را بالا انداخته و این، علمِ از طریق چشم نیست، بلکه ادراک عقلی است، زیرا عقل است که آن را تشخیص میدهد، و پی میبرد که سنگ، خود به خود، بالا نمیرود و پرتاب نمیشود. نمیبینی چگونه چشمِ انسان در آن حدّ که هست میایستد و پای از گلیم خویش درازتر نمیکند، عقل نیز چنین است و در معرفت خالق، از حدّ خود تجاوز نمیکند.
|قافیه باران|
در آفرینش، چیزی بیهوده خلق نشده است.
s.latifi
ای مفضّل! با دقّت در خلقت برگ نظر کن. خواهی دید که در همه جای آن، رگبرگهایی گسترده شده است. بعضی از آنها ضخیماند و در طول و عرض برگ کشیده شدهاند، و بعضی باریکاند و به شکلی دقیق و غیر قابل تشخیص، با رگبرگهای ضخیم، به هم بافته شدهاند. اگر این برگ میبایست، همچون سازههای بشری، به دست انسانها ساخته میشد، در طول یک سال هم، ساختن یک برگ به پایان نمیرسید، و به ابزار و حرکات و چارهجویی و مشورتهایی بسیار احتیاج میشد. امّا بنگر که تنها در مدّت چند روزِ اندک از فصل بهار، به اندازهای برگ بهوجود میآید که کوهها و دشتها و جای جای زمین را آکنده میسازد؛ بیحرکتی و کلامی، و تنها با ارادهای که در همه چیز نافذ است و فرمانی که همه آن را گردن مینهند.
f_altaha
چگونه است که اهمال و خود به خودی را در یک نقاشی بیحرکت و روح منکر میشوی، امّا آن را در انسان دارای روح و نطق انکار نمیکنی؟
s.latifi
لذّتی که انسان از دیدن چشمانداز زیبا و با طراوت گیاهان و درختان میبرد، از هیچ منظره و تفرّجگاه دیگری برای او حاصل نمیشود.
f_altaha
پس کسی که خداوند او را نعمتِ معرفتِ خویش عطا کرده و به دین خود هدایت فرموده و توفیقش داده که تدبیر نهفته در آفرینشِ پدیدهها را به تأمّل بنشیند، و با تمسّک به دلالت روشنی که بر صانع عالم گواهی میدهد، به تدبیر دقیق و تعبیر درستی که همه بهخاطر آن خلق شدهاند، آگاهی یابد، شایسته است که خداوند را بر این نعمت، فراوان سپاس بگوید و از او بخواهد که بر این ستایشگری ثابتقدم بمانَد و نعمتهای بیشتر بیابد، که خود فرمود: «اگر سپاس گویید، شما را بیفزایم و اگر کفران کنید، بیشک عذاب من سخت و دشوار است. »
乙_みG
چه بسیار نعمتهایی از این دست که انسان میتواند شماره کند؛ بلکه آنچه قابل شمارش نیست و مردم نمیدانند، بسی افزونتر است از آنچه میدانند و میشمارند.
乙_みG
سر انسان ارزشمندترین مکان برای حواس، و همچون منارهای برای آنها بهشمار میآید.
f_altaha
پس هیچ یک از موجودات همچون: مور و مورچه و مانند آن را حقیر مشمار وقتی که در وجودشان عبرت و پندی نمایان است، که گاه برای یک معنای بلند و با ارزش، به یک موجود بیارزش مثال میزنند و این، باعث کم بها شدن آن معنا نمیگردد. همچنان که یک دینار طلا را اگر با یک مثقال آهن بسنجند، چیزی از آن یک دینار کم نمیآید.
f_altaha
در شگفتم از مردمی که بهجای سپاسگزاریِ نعمت، نعمتدهنده را منکر میشوند.
محمدحسین
چون علمشان اندک است، به انکار، و چون چشم حقیقتبینشان ضعیف است، به تکذیب و خیرهسری روی کردهاند، تا آنجا که آفرینش اشیاء را منکر شدهاند و ادّعا کردهاند که اینهمه خود به خود به وجود آمده و در آن هیچ پردازش و تقدیر و حکمتی از سوی مدبّری وآفرینندهای دخالت نداشته است.
احد
بز کوهی مارها را میگیرد و میخورد و به شدّت تشنه میشود، امّا آب نمینوشد چون میترسد زهرِ مار در بدنش نفوذ کند و او را بکشد. پس بر کناره برکه آب میایستد و در حالی که به سختی تشنه است، از شدّت عطش، با صدای بلند نعره میزند و آب نمیخورد که اگر بنوشد بیدرنگ میمیرد. به حسّ غریب نهفته در سرشت این حیوان توجّه کن که چون ضرر آب خوردن را میفهمد و میترسد، تشنگی غالب شده را تحمّل میکند؛ تشنگیای که انسان عاقل و صاحبتشخیص نمیتواند در برابر آن خویشتنداری نماید.
Hadith
گفتم: سرورم، در رابطه با ابر و اژدها برایم بگویید.
فرمود: گویا ابر بر اژدها گماشته شده تا هر کجا آن را یافت، برُبایدش، همچنان که آهنربا، آهن را میرباید. اژدها از ترس ابر سرش را از زمین بیرون نمیآورد و تنها در تابستان بیرون میآید، آنهم یک بار، وقتی که آسمان صاف باشد، بدون تکهای ابر.
گفتم: علّت گماشته شدن ابر بر اژدها و پاییدن و ربودن آن چیست؟
فرمود: تا گزند این موجود را از مردم دور سازد.
Hadith
بیندیش که چرا نخاعِ نرم و لطیف در لولههای استخوان نگهداری میشود، جز برای اینکه محفوظ و در امان باشد؟ آیا محصور شدن خونِ روان در رگها ـ همچون آب در ظرفها ـ جز برای آن است که از بدن بیرون نریزند؟ آیا قرار گرفتن ناخنها در اطراف انگشتان جز برای حفظ انگشتان و یاری کردن انسان است در کارها؟ آیا پیچ در پیچ بودن داخل گوش ـ همچون زندانِ تو در تو ـ جز برای آن است که صدا اندک اندک وارد شود تا به پرده گوش برسد، و نیز از شدّت باد کاسته شود تا پرده گوش آسیب نبیند؟ آیا حمل کردن گوشتهای ران و نشیمنگاه جز برای آن است که سفتی و سختی زمین ـ هنگام نشستن بر ران و نشیمنگاه ـ باعث درد و اذیت انسان نشود، همچنان که کسی که لاغر است و گوشتش اندک، اگر هنگام نشستن، چیزی میان او و سختی زمین فاصله نشود، به درد سرد میافتد؟
乙_みG
اگر آدمیان نعمتهای خدای تعالی را میشناختند، این کارْ آنان را از غوطهور شدن در منجلاب معاصی باز میداشت
f_altaha
مور و مورچه و مانند آن را حقیر مشمار وقتی که در وجودشان عبرت و پندی نمایان است
|قافیه باران|
در بیاطلاعی انسان از طول مدّت عمرش تأمّل کن که اگر آن را میدانست، و میفهمید عمرش کوتاه است، از زندگی لذّت نمیبرد و هماره در انتظار مرگ بود و فرا رسیدن وقت معلوم گشته آن.
محمدحسین
ای مفضّل! در اعضایی که زوج و فرد آفریده شدهاند و در حکمت و تقدیر و تدبیر درستی که در این کار است، بیندیش.
سر از اعضایی است که یکی آفریده شده، چون مصلحت و سود انسان بیش از یک سر نبوده است. نمیبینی اگر به انسان یک سر دیگر افزوده شود، بیآنکه نیازی را برآورد، او را سنگین میکند، زیرا حواس مورد احتیاج انسان در یک سر جای گرفتهاند و به سر دیگری نیاز نیست. از سوی دیگر، اگر انسان دو سر داشت، وجودش دوپاره میشد، همچنین اگر از یک سر تکلّم میکرد، سر دیگر معطّل و بیفایده میماند و به آن نیازی نبود، و اگر از هر دو سر یک سخن میگفت، یکی زیادی بود، و اگر از یکی یک سخن و از دیگری سخنی دیگر میگفت، شنونده میماند که کدامیک را به گوش بگیرد.
محمدرضا میرباقری
یک دسته آهو یا مرغِ سنگخوار را که نگاه میکنی، همه را مانند هم میبینی و هیچ یک را با دیگری تفاوتی نیست. امّا انسانها صورت و خِلقتی دگرگون دارند و هیچ دو نفری یافت نمیشوند که از همه جهت با هم یکی باشند.
|قافیه باران|
نعمت نادانی برای کودک
اگر نوزاد، با فهم و شعور کامل به دنیا میآمد، هنگام تولّد دنیا را ناجور و ناپسند مییافت و حیران و سرگشته میشد، از دیدن چیزهایی که نمیشناخت و رو به رو شدن هر ساعت و هر روز با گونههای مختلف حیوانات و پرندگان و دیگر موجوداتی که مانندشان را هرگز ندیده است.
مطلب را اینگونه تعبیر کن: انسان عاقلی که به اسیری به سرزمینی دیگر برده میشود، هنگام ورود به آنجا یکسر دچار حیرت و پریشانی است و برای آموختن زبان مردم آن سرزمین و قبول آداب آنان شتاب نمیورزد. برعکس، اگر کودکی را به اسیری به جایی ببرند، خیلی زود زبان و آداب آن محل را فرا میگیرد.
همچنین اگر نوزاد، عاقل متولّد میشد، چون خود را در آغوش و بر دوش دیگران، و شیرخوار و پیچیده در جامه و خوابیده در گهواره مشاهده مینمود، احساس خواری و ذلّت میکرد، در حالی که بهخاطرِ تری و لطافت بدنش هنگام تولّد، از آن حالتها گریزی ندارد، و همینها است که اگر نباشد، شیرینی و دلنشینی کودک نیز نخواهد بود.
Dexter
ای مفضّل! بنگر که چگونه انسان بهخاطر شرافت و برتریاش بر حیوانات، آفرینشی خاص یافته است. او بهگونهای خلق شده که راست میایستد و درست مینشیند تا بتواند با دست و دیگر اندامش با اشیاء رو به رو شود و آنها را بهکار گیرد. اگر مانند چارپایان، افتاده به رو، آفریده میشد، قادر به انجام هیچیک از این کارها نبود.
محمدرضا میرباقری
آنچه قابل شمارش نیست و مردم نمیدانند، بسی افزونتر است از آنچه میدانند و میشمارند.
f_altaha
ای مفضّل! در رؤاها بیندیش که چگونه خداوند آنها را نظم و ترتیب داده و راست و دروغشان را به هم آمیخته کرده است. اگر تمام رؤاها راست بود، همگان پیامبر میشدند، و اگر همهشان دروغ درمیآمد، سودی نداشتند و وجودشان زیادی و بیمعنا بود. پس گاهی راست و درستاند تا مردم در رسیدن به آنچه سودمند است و دور شدن از آنچه زیانبار است، از آنها برخوردار شوند، و بسیاری اوقات، دروغاند تا یکسر به آنها اعتماد نکنیم.
f_altaha
حال اگر رنگها بودند و برای احساس آنها چشمی وجود نداشت، فایدهشان چه بود؟ گوشها برای درک صداها خلق گردیده است، اگر صداها بودند و گوشی برای شنیدنشان نبود، هیچ سودی نداشتند.
|قافیه باران|
در اینکه چگونه روزی پرندگانی که فقط در شب تاریک پرواز میکنند، از راه شکار این حشرات پراکنده در هوا تأمین میگردد، بیندیش
|قافیه باران|
هرگاه خواستی حکمت دامنگستر آفریدگار، و کوتاهدستی دانشِ آفریدگان را بشناسی، نگاه کن و بیندیش در انواع ماهیها، چارپایان دریا، صدفها و گونههای متفاوت موجودات بیشماری که در دریا زندگی میکنند و فایدهشان دانسته نمیشود مگر ذرّه ذرّه
|قافیه باران|
صنعت، خلقت را همانندسازی میکند، گرچه به حقیقت آن دست نمییابد.
AMS
چیزی که مردم با فکر و اندیشه و تجربههای گوناگون به آنها میرسند، در خلقت پروردگار امری است انجام گرفته و حلّ شده.
s.latifi
حجم
۱۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۱۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان