بریدههایی از کتاب آوازی برای یک نهنگ
۴٫۷
(۳۲)
بعضیها آنقدر اعتمادبهنفس دارند که کسی نمیفهمد کودن هستند.
Book
اگه مردم اعصابت رو خرد میکنن، باید یه راه بهتری برای کنار اومدن باهاشون پیدا کنی.
Book
کسانی که خیلی دلشان بخواهد ارتباط برقرار کنند همیشه راهی پیدا میکنند.
Book
من مثل بلو ۵۵ بودم. در فضای خالی اقیانوس فریاد میزدم و فرکانس صدایم آنقدر زیر بود که به هیچکس نمیرسید.
Book
«از آنچه در راه است خبر ندارم، اما هر اتفاقی که بیافتد، با لبخند با آن مواجه خواهم شد.»
ヽ( ´¬`)ノپری
آوایش شبیه هیچ آوای دیگری نبود و هیچ نهنگی درکش نمیکرد؛ اما آوای خودش بود. شاید روی کاغذ خیلی چیز خاصی به نظر نمیرسید، اما باز هم شبیه شعرهای پدربزرگ بود
باران
بعضیها آنقدر اعتمادبهنفس دارند که کسی نمیفهمد کودن هستند.
ヽ( ´¬`)ノپری
گاهی آدم برای اینکه راهش را پیدا کند نمیتواند سر جایش بماند.
Book
هیچ دوست یا خانوادهای نداشت که همراهشان شنا کند یا با آنها حرف بزند.
روزنه های دانش
«مشکل، صدای منحصربهفرد بلو ۵۵ است. بیشتر نهنگها آوایی با فرکانس سیوپنج هرتز و کمتر سر میدهند، درحالیکه صدای این نهنگ بهتنهایی حدود پنجاهوپنج هرتز است.»
صدای آنها فقط حدود بیست هرتز اختلاف داشت؛ ولی باز هم تفاوت بزرگی بود. نهنگ با زبانی حرف میزد که فقط خودش میفهمید.
«بهعلاوه، آوای او الگوی منحصربهفردی دارد: حتی اگر نهنگهای دیگر بتوانند صدایش را بشنوند، حرفش را نمیفهمند. بلو ۵۵ به احتمال زیاد نمیتوانست با پدر و مادر خودش ارتباط برقرار کند.»
روزنه های دانش
دوباره با زبان اشاره گفتم: «خواهش میکنم. اصلاً میدونی اون رادیو چندتا لامپ خلأ داره؟»
«نه، نمیدونم. چندتا؟»
«من هم نمیدونم. حتماً بیشتر از چیزیه که لازم دارم. میخواستم توش رو نگاه کنم. تازه پایهٔ لامپ هم داره. با سیم و مبدل و دیافراگم و...»
تریستان خندید و به نشانهٔ تسلیم دستهایش را بالا برد. این حرکت در زبان اشاره معنای «تسلیمشدن» داشت. «باشه، باشه، خیلی خب. اما بعدش چی؟ فکر نمیکنی مامان و بابا متوجه بشن؟»
پیگیری
بعضیها آنقدر اعتمادبهنفس دارند که کسی نمیفهمد کودن هستند.
booklover
«از آنچه در راه است خبر ندارم، اما هر اتفاقی که بیافتد، با لبخند با آن مواجه خواهم شد.»
Book
طوری از کنارش رد میشن که انگار وجود نداره. فکر میکنه هیچکس درکش نمیکنه.
Book
نمیدانستم چطور از دردم حرف بزنم.
روزنه های دانش
مستقیم به من نگاه کرد. خیلی وقت بود این کار را نکرده بود.
روزنه های دانش
بعضیوقتها آدم باید بدونه کی وقتشه که تسلیم بشه و برگرده.
Book
آقای چارلز من را تا کنار میز نینا همراهی کرد تا برایم ترجمه کند «ببخشید که هُلت دادم.»
نینا لبخندی زد و با زبان اشاره حرفی زد که شبیه «کِیک» بود.
آقای چارلز همانطور که لبش را گاز میگرفت حرف نینا را تصحیح کرد: «خیلیخب.»
ن. عادل
آهنگی که دلتنگش بود، آهنگی که دریاهای جهان را دنبالش گشته بود، آنجا بود. آوازهایی مانند آواز خودش آبهای دورش را پر کردند. آنجا را نمیشناخت، اما حسی به او میداد که در اعماق حافظهاش به او میگفت، به خانه برگشته است.
نهنگ در آب شیرجه زد و بالا آمد. تمام آهنگهایی را دوباره خواند که ساخته و روی موجها رها کرده بود. همهشان را همان لحظه خواند. فریادی از موسیقی سر داد که اقیانوس را از هم شکافت.
بعد از آنهمه سال که صدا زده و جستوجو کرده بود، بعد از گذشت آنهمه وقت و آنهمه تنهایی، بعد از تمام آوازهایی که شنیده نشده و جوابی نگرفته بودند، نهنگ فکر کرد شاید بالاخره کسی دارد به صدایش گوش میدهد.
کتاب خوان معرکه
نهنگها همهچیز را یادشان میمانَد، حتی چیزهایی را که خیلی سخت تلاش میکنند از یاد ببرند.
mahzooni
باشد. بعد از نوشیدن جرعهای از قهوه، آن را داخل سطل زباله انداختم. بعد با دستمال مزهاش را از روی زبانم پاک کردم. بزرگترها چطوری آن را میخورند؟ دوباره پیش پیشخان رستوران رفتم تا شیرکاکائو بگیرم
mahzooni
حتی وقتی آب خیلی سرد است، دریا میتواند زمستان سرد روح آدم را گرم کند و از بین ببرد.
mahzooni
با اینکه خیلی کارت مسخرهست، دوستت دارم.
mahzooni
بعضیوقتها اصرار نکردن راحتتر بود.
Book
بعضیوقتها من هم دوست ندارم با کسی حرف بزنم.
Book
یه روز اون سیاره خیلی به مشتری نزدیک شد و مشتری اون رو از منظومهٔ شمسی پرت کرد بیرون.
روزنه های دانش
«گذشت زمان و فاصله، خاطرهٔ چیزی که از دست رفته رو کمرنگ میکنن.»
Book
اما میفهمید تنها نیست.
روزنه های دانش
نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده.
روزنه های دانش
یه سؤالی دربارهٔ سیارهای داشتم که میخوای پیداش کنی. میلیونها سال پیش از منظومهٔ شمسی پرت شده بیرون، مگه نه؟ خب پس تو از کجا میدونی وجود داشته؟ منظورم فقط تو نیست. چون خیلی وقت پیش این اتفاق افتاده، اصلاً از کجا معلوم وجود داشته؟
بگذریم. فقط داشتم فکر میکردم من یهجورهایی مثل اون سیارهم. داشتم یه مسیری رو میرفتم و یهو یه چیزی من رو کنار زد و توی یه مسیر جدید گذاشت. هنوز دارم راهم رو ادامه میدم.
روزنه های دانش
حجم
۲۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان