بریدههایی از کتاب آوازهای روسی
۴٫۶
(۱۴)
و روزها سرگردان در چهارراهها و خیابانها و پارکهای کابل صبح را شب میکرد و شب در خانهای کرایهای صبح نمیشد.
آسمان
نه، استاد پدرام! وحشت از این نیست که ما نقش قربانیان تراژدی در عصر خود را بازی کنیم. وحشت از اینجا آغاز میشود که ما قربانیهای فراموششده باشیم. جنازههایی خاموش که هیچ یادی در دنیا برایشان نباشد. نه یادی و نه یادگاری. قربانی شدن سهل است اگر در یادها باشیم. من از فراموششدن میترسم. از اینکه قربانی شوم و هیچکس به یادم نباشد. در شعر هیچ شاعری نیایم و شخصیت هیچ رُمانی نباشم.
BookishFateme
هوا خنکی روزهای پاییز را داشت و فرزام بیقرار بود. یعقوب از جریان مظاهره پرسید. امیرعباس هویدا میآمد کابل. صدراعظم شاه ایران. برای دزدیدن آب هیرمند. ولی فرزام و همپیالههایش اجازهٔ این خیانت را به حکومت نمیدادند. فرزام شتاب داشت. باید میرفت جایی تا در جلسهٔ حزبیشان شرکت کند.
134774
فکر کرد حتی اگر آدرسِ فرزام به یادش بود، حوصلهاش کمتر از آن است که نبرد بورژوازی و پرولتاریا را تحلیل کند. حوصلهٔ حرف زدن دربارهی ظلمی که خانها و فئودالها به طبقهٔ دهقان و کارگر میکرد.
134774
من برایت از پل باغ عمومی مجلههای چاپ ایران خریدهام و ترجمهای تازه از رُمانی روسی. برای شما که کورس زبان روسی گذاشتهاید باید وسوسهانگیز باشد. میگویی این هفته با خودت بیاور به جلسه. بعد از روزنامهخوانی کتاب را معرفی کن. شایقشان کن مطالعه کنند. تو هم حق داشتی فرزام. از خواندن روزنامهها و اخبار جهان هیجانزده میشدی. دنیا مثل اسبی سرکش به تاخت سمت پیشرفت میرفت. اما افغانستان در دیکتاتوری منجمد مانده. در نظام فئودالیته راکد و پسمانده. مردم به راهی تازه، به ایدئولوژی تازه نیاز دارند. مردم هم حق داشتند. از فرمانهای پیدرپی وحشتزده شدند. تمامی عنعنات را زیر سؤال بردید. فرمانهایتان بهنظر خودتان دلچسب میآمد.
z ghaiioomi
میخواهم بمیرم/ قبل از اینکه مرگ بهسراغم بیاید/ قبل از تولد آخرین شعرم... این همان شعری بود که بعد از خواندنش در کافه تریای دانشگاهِ کابل، فرزام آرام به او گفته بود: یبرای شعر انقلابی گفتن، زبانت زیادی نرم است.
یانقلاب؟ بههرحال هر شعر یک عصیان است. هرچند عصیان شاعر علیه خودش. اما منظورت را از انقلاب نمیفهمم. اینقدر به شعر مکانیکی نگاه نکن.
134774
رخشانه گفت: «شاید روزگار تازهای در راه است.»
«روزگار تازه یا بازی تازه؟»
رخشانه تاب خورد و دوباره شاخهٔ انجیر صدای خشکی داد. کمی از برفهای نشسته روی شاخههای لختش ریخت.
«شاید هم عشقی تازه.»
نویسا
فرزام که بار بار گفته بود هر تغییری تاوان دارد. چه پروا دارد برای این تغییر خونی هم ریخته شود؟ ولو خونی بیگناه. باید برایش میگفت: آیلین در این بازی شریک نبود. تاوان این تغییر بزرگتر از خود تغییر شده است. اگر این هم تبدیل به سنتی ماندگار در افغانستان شود چه؟ که برای کوچکترین تغییر بزرگترین تاوان را باید داد. نه. دیگر فرصتی برای اشتباه کردن وجود ندارد. حزب باید تاوان پس بدهد. تاوان خون رخشانه، خون آیلین، خون هزاران نفر که یک روز از خانهشان برده شدهاند و دیگر هیچوقت پس نیامدهاند. چند نفر از اعضای حزب باید کشته شود؟ خون در برابر خون. جان در برابر جان. چند تایشان را میتوانست بکشد؟
z ghaiioomi
من برایت از پل باغ عمومی مجلههای چاپ ایران خریدهام و ترجمهای تازه از رُمانی روسی. برای شما که کورس زبان روسی گذاشتهاید باید وسوسهانگیز باشد. میگویی این هفته با خودت بیاور به جلسه. بعد از روزنامهخوانی کتاب را معرفی کن. شایقشان کن مطالعه کنند. تو هم حق داشتی فرزام. از خواندن روزنامهها و اخبار جهان هیجانزده میشدی. دنیا مثل اسبی سرکش به تاخت سمت پیشرفت میرفت. اما افغانستان در دیکتاتوری منجمد مانده. در نظام فئودالیته راکد و پسمانده. مردم به راهی تازه، به ایدئولوژی تازه نیاز دارند. مردم هم حق داشتند. از فرمانهای پیدرپی وحشتزده شدند. تمامی عنعنات را زیر سؤال بردید. فرمانهایتان بهنظر خودتان دلچسب میآمد.
z ghaiioomi
من برایت از پل باغ عمومی مجلههای چاپ ایران خریدهام و ترجمهای تازه از رُمانی روسی. برای شما که کورس زبان روسی گذاشتهاید باید وسوسهانگیز باشد. میگویی این هفته با خودت بیاور به جلسه. بعد از روزنامهخوانی کتاب را معرفی کن. شایقشان کن مطالعه کنند. تو هم حق داشتی فرزام. از خواندن روزنامهها و اخبار جهان هیجانزده میشدی. دنیا مثل اسبی سرکش به تاخت سمت پیشرفت میرفت. اما افغانستان در دیکتاتوری منجمد مانده. در نظام فئودالیته راکد و پسمانده. مردم به راهی تازه، به ایدئولوژی تازه نیاز دارند. مردم هم حق داشتند. از فرمانهای پیدرپی وحشتزده شدند. تمامی عنعنات را زیر سؤال بردید. فرمانهایتان بهنظر خودتان دلچسب میآمد.
z ghaiioomi
کابل جایی است که با همهٔ بزرگیاش میتواند چنان تنگ شود که حتی یک شب برای یعقوب جایی پیدا نشود.
شیرین
این اولین اشتباهشان بود. گمان کرده بودند مشکل افغانها را غیرافغانها میتوانند حل کنند.
masoumeh heidarpuor
حجم
۲۰۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان