بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به امین بگو دوستش دارم | طاقچه
تصویر جلد کتاب به امین بگو دوستش دارم

بریده‌هایی از کتاب به امین بگو دوستش دارم

نویسنده:مریم راهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۵۸ رأی
۴٫۸
(۵۸)
کسی که دست‌ها و چشمانش پاکیزه است یقین قلب محترمی نیز دارد.
ماریه امین
می‌رسیم پسرم! به معجزه هم می‌رسیم... بی‌صدا رخ می‌دهد، وقتی مردمان غافل‌اند.
ماریه امین
- مسلمان... ما تسلیمیم در برابر امر خداوند یکتا.
ماریه امین
یک دریا پشت پلکم آماده است برای جاری شدن
کاربر ۴۷۸۲۷۲۴
این زبان برای ناسزاگویی به شما داده نشده.
فانوس
هیجان‌زده است اما خویشتن‌داری می‌کند.
ماریه امین
من چه شنیدم؟ چه بود این اشعار؟ در سرم می‌چرخند کلمات. این‌ها از سنخ کلام جن و انس نیست. درختی‌ست با شاخساری پرمیوه و ریشه‌هایی پربرکت. برترین کلام است. چه بود این‌ها که من شنیدم؟
ماریه امین
به نام یکتاپروردگار نام این نوزاد محمد است.
ماریه امین
اگر رسول‌الله کشته شده باشد پس دیگر این دنیا ارزش زنده ماندن ندارد. برگردید و شمشیر بزنید تا شهید شوید.
Yas Balal.جواد عطوی
شرمسارم از دردی که او می‌بایست تنها تجربه‌اش کند و حاصل شیرینش از آنِ هر دومان باشد
Yas Balal.جواد عطوی
- طفلان ما اگر یتیم شوند با خاک برابری می‌کنند؛ نه خودمان کسی هستیم نه پدران‌مان کسی بوده‌اند.
ماریه امین
دنیا بدون محمد نباید باشد.
ماریه امین
تکیه‌گاه مسلمان در نبرد، فزونی سرباز نیست؛ تکیه‌گاهش خداست
فانوس
چقدر زیبا و آهنگین است علی!... یک بار در دل بگو علی را، خودت موسیقی‌اش را احساس خواهی کرد... به‌خدا ده بار همان لحظه صدایش زدم... ده بار در یک لحظه... علی... علی... علی...
ملی‌کا
اگر من نور را دیدم دلیلش این نیست که چشمان پرقدرت و روح مؤمنی دارم، بلکه دلیلش این است که تاریکی بیداد می‌کند.
ماریه امین
اگر من نور را دیدم دلیلش این نیست که چشمان پرقدرت و روح مؤمنی دارم، بلکه دلیلش این است که تاریکی بیداد می‌کند.
ماریه امین
قرارگاه محمد امین بهترین قرارگاه است... امید که به‌زودی دل‌های نیکوکاران به سوی او بگردد و دیده‌ها در پی او بدود... کینه‌ها با او نهفته و خون‌ها به برکت او خفته شود... امید که پسرعمویم محمدِ امین کوته‌فکران را برخیزاند و بدانجا که بایدشان بکشاند، جز کسی که طریق هلاکت بپیماید.
منکسر
- میسره آن‌قدر برایم گفته بود از محمد امین که تاب از کف داده بودم. نگاهم می‌کند: - عرب کجا به خود دیده همچو مردی را؟ باید هم تاب از کف می‌دادم
منکسر
به معجزه هم می‌رسیم... بی‌صدا رخ می‌دهد، وقتی مردمان غافل‌اند.
فانوس
حال در مکه نیز معروف شده به امین. نمی‌دانم چه کرده یا چه نکرده که این‌قدر عزیز شده برای قومی که یتیم را تنها لایق گورستان می‌داند. نمی‌دانم برای کدامین امانت، امانتداری را تمام‌وکمال انجام داده است و حتی نمی‌دانم امان بوده برای که. حضور محمد احساسِ در امان بودن می‌دهد.
منکسر
بغض در گلویم می‌ترکد و گریه امانم نمی‌دهد. دستان علی را رها می‌کنم و تمام تنش را با شوق به سوی خود می‌کشم و در آغوش می‌فشارمش و نفس می‌کشم عطر نخستین مرد مؤمن به محمد را. عطر تن پدرم عبدالمطلب را دارد آن هنگام که ماه رمضان به پایان رسیده بود و او پس از یک ماه از غار حرا بازمی‌گشت به مسجدالحرام. در گوش علی آرام و آهسته می‌گویم: - نزد محمد بازگرد و از او پیروی کن که به رستگاری خواهی رسید. لحظه‌ای در همین حال می‌مانم تا ضربان قلبش را بیشتر احساس کنم.
(!_!) hana🌱
وقتی مکه تا به این حد تاریک است، تنها که می‌شوی حتی کورسویی نیز راحت به چشم می‌آید. اگر من نور را دیدم دلیلش این نیست که چشمان پرقدرت و روح مؤمنی دارم، بلکه دلیلش این است که تاریکی بیداد می‌کند.
ملی‌کا
روزی را ببینید که پسرانی از پسِ یکدیگر زاده شوند و والدین‌شان مشتاقانه نام محمد را برای آن‌ها برگزینند.
ملی‌کا
هروقت دلتنگ شدی به روز آفرینش بیندیش، به یاد بیاور آن صف از ملائک را... هول نکن فاطمه! علی با توست.
نور
جبرئیل خود بر من نازل شد و گفت هیچ‌کس در این جهان نمی‌میرد مگر آنکه تا آخرین ذره از روزی خود را بخورد.
درّین
بلال در شهری که روزگاری با ریسمان می‌بستندش و سر ریسمان را به دست طفلان می‌دادند تا او را در معابر از پی خود بدوانند، ایستاده بالای دیوار خانه و اذان می‌گوید. با صدای بلند نام خدایی را می‌برد که روزی کسی اگر چنین می‌کرد می‌بایست مانند سمیه و یاسر کشته شود.
درّین
حضور محمد احساسِ در امان بودن می‌دهد.
ماریه امین
ای قوم عرب! بدانید که آدمی نیز از سر می‌گندد. دو انگشت سبابه و وسط را به‌هم‌چسبیده بر شقیقه می‌گذارم: - مراقب سرهای‌تان باشید، مراقب آنچه در کاسهٔ سرتان جمع شده باشید. نگذارید جهل و خرافه، شما را بگنداند.
ماریه امین
- نزد محمد بازگرد و از او پیروی کن که به رستگاری خواهی رسید.
ماریه امین
هیچ‌کدام خرده نگرفتند به محمد زیرا او هنوز بی‌دینی آنان و جهل نیاکان‌شان را سر علَم نکرده بود و در شهر نچرخانده بود.
ماریه امین

حجم

۳۱۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۳ صفحه

حجم

۳۱۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۳ صفحه

قیمت:
۷۲,۶۷۵
۳۶,۳۳۷
۵۰%
تومان