بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نامه به سیمین | طاقچه
تصویر جلد کتاب نامه به سیمین

بریده‌هایی از کتاب نامه به سیمین

امتیاز:
۳.۵از ۱۱ رأی
۳٫۵
(۱۱)
من هیچ‌وقت از هیچ‌کس نبودم جز از فکری که می‌کردم.
Zohreh Deljoo
سیمین نازنین ما از این کاتگوری و از این قصه‌ها و نظائر آن‌ها باید بیرون برویم. فرهنگ است که زمینهٔ زندگی است. و آن را می‌شود همه‌جا برد. فرهنگ ما آدم‌های به‌دردبخورْ مسافر هم داشته است که به جای چس‌ناله همراه قالتاق‌های سلطان محمود می‌رفتند به سومنات و به جای غارت زمرد و یاقوت صفر را می‌آوردند به ریاضیات دنیا تحویل می‌دادند. آن صفر علوم و شعور انسانی را قوی کرد اما اثری از یاقوت و زمردها نمانده است.
فاطمه
اگر با دیگران فرقی داری چرا از دیگران تأیید بخواهی، یا تأیید دیگران را ارزشی بدهی.
M a r i a m
اگر کسی از من تعریف کند و من تعریف او را قبول کنم باید قدرت او را از خودم بیش‌تر ببینم و به قدرت قضاوت او اعتقاد داشته باشم. البته آدم‌هایی که از من بهتر بفهمند کم نیستند اما همه نیستند، فرض هم که باشند من تا اول خودم از غربال رد نشوم به غربالی که دست دیگران است چرا خودم را بسپارم؟
M a r i a m
این روزها و سال‌ها معلوم نیست چرا این‌قدر تند می‌گذرند و، بدتر، تباه و تهی می‌گذرند، و حال آن‌که در تمام طول‌شان حس گرفتارکاری ـ بودن داری بی آن‌که کاری که کار باشد داشته باشی.
M a r i a m
وقتی عدهٔ بیش‌تر گوسفندها از یک طرف رفتند conformism حکم می‌کند که هر واحدی که از جا تکان نخورده یا به طرف دیگر رفته تک بماند و انگشت‌نما و مخالف بقیه خوانده شود. واقعیت این است که آن واحد برجای‌مانده شاید کر بوده، شاید کور بوده، اما شاید هم می‌دانسته که آن راه عمومی غلط است و شاید به طرف سلاخ‌خانه می‌رود.
M a r i a m
تحویل‌گرفتن نفهمی‌ها و ندانسته‌ها از دیگران و تکرار آن‌ها به صورت عقیده و معلومات برای کسانی که ذهنشان خالی و آمادهٔ بارورشدن است گناه در گناه است.
کاربر ۷۱۰۶۰۳۸
تو فکر می‌کنی انگلیسی‌هایی که در همین آبادان و مسجدسلیمان بودند همه امپریالیستِ دزد بودند و ما ایرانی‌هایی که آن‌جا کار می‌کردیم
کاربر ۱۴۷۱۵۱۷
از دوران مشترکشان در حزب توده می‌گفت و از رنگ و صبغ ذهنی ناخودآگاه منطبق بر الگوی تربیت مذهبی حرفه‌ئی آل‌احمد و بی‌اطلاعی کاملش از فکر مارکسیستی که به‌ظاهر خود را به آن، دست کم برای مدتی، وابسته می‌دانست. از زبان آل‌احمد می‌گفت که «برای بیان حسش بود و نه برای به‌تکلم‌درآوردن فکرش» که از قضا، به قول گلستان، از اولی فراوان داشت و از دومی اندک.
کاربر ۳۵۴۱۴۷۰
ساختن با خُرد خرده می‌سازد.
کاربر نیوشک
از زبان آل‌احمد می‌گفت که «برای بیان حسش بود و نه برای به‌تکلم‌درآوردن فکرش» که از قضا، به قول گلستان، از اولی فراوان داشت و از دومی اندک.
آلب
نزد گلستان زندگی انسان «به دیدن است و اندیشه»،
کاربر نیوشک
در همه‌کار باید همواره «غربال خود» را تکان دهیم. همه‌چیز و همه‌کس را به دیدهٔ نقادی و شکاکی بخوانیم و ببینیم، و هیچ فکر و هیچ‌کس را قدسی و بری از عیب ندانیم.
کاربر نیوشک
هفت‌صد سال پیش همشهری ما گفت «نتوان مُرد به‌سختی که در آن‌جا زادم.» آیا درخت هستیم که چون نمی‌توانیم متحرک باشیم باید جفای تبر و جور اره را تحمل کنیم؟
کاربر نیوشک
است. اگر با دیگران فرقی داری چرا از دیگران تأیید بخواهی، یا تأیید دیگران را ارزشی بدهی. آن هم چه دیگرانی.
کاربر نیوشک
مثل سوزن گرامافن نباید روی شیارهای صفحه افتاد، که اگر افتادی فقط همان صداهایی را که در شیارها ضبط است درخواهی آورد و خواهی خواند
کاربر نیوشک
از شدت غرور دریا را شلاق می‌زدند که بایست و مخروش که ما می‌خواهیم از روی تو بگذریم
کاربر نیوشک
آن‌ها که توی کوچه‌ها رفتند هرگاه حاجت به یک صدا دیدند، دیگر در معنی صدا توجهی نمی‌کردند، چون عادت به یک‌چنین توجه و دقت نداشتند، پس هر فریاد شد یک شعار بی آن‌که معنی و مضمون و فایدهٔ آن شعار در شعورشان باشد و آن‌ها را به سنجش و نقد و گرفتن عیار بکشاند. این شد که شد. تصویر مار بر «م» و «ا» و «ر» پیشی گرفت. آخر هم همه به هم خوردند. در این میانه مثل پیش حقیقت ندیده ماند، نشناختندش و راه انحرافی دیگر به پیش گرفتند. همان‌طورکه خودت هم گفته‌ای «در فریادکشیدن حساب‌وکتاب از دست آدم درمی‌رود.»
کاربر نیوشک
فریاد و درد او، فریاد او از درد، از روی راستی بود اما جیغ هرگز علاج درد نبوده است؛ حتی نشانهٔ کوشش برای مداوا نبوده است. و راست‌بودن اقتضا می‌کرد آدم به داد نپردازد وقتی‌که احتیاج به دارو هست.
کاربر نیوشک
گویا بود، بت‌شکن هم بود و نه یک رکوع‌کننده
کاربر نیوشک
کوچک را چه بهتر است نمودادن، به رشدرساندن، نه حفظ کوچکی‌اش تا بهتر ممکن شود که دمخورت باشند، نه بس‌کردن با کوچکی‌اش تا مثل این درخت‌های ریزکردهٔ «بونسائی» ژاپن برای روی طاقچه و زینت اتاق پذیرائی‌ات باشند ــ بی‌سایبان و میوه و بی‌جا برای یک پرنده که بر روی شاخه‌هایش بخواند.
کاربر نیوشک
آدم به مغز و فکر آدم است، نه از دهان و دست.
کاربر نیوشک
آدم را در تقسیم ـ بندی‌های مرزیِ ناپایدارِ سیاسی به چشم نیاور. پرسپکتیو باید داشت. تاریخ را به یاد بیاور نه تیک‌تاک ساعت را.
کاربر نیوشک

حجم

۱۳۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱۳۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان