بریدههایی از کتاب من نه، ما؛ جلد اول
۴٫۵
(۶۵)
دنیای کوچکی داریم؛ با یک بستنی حس میکنیم خوشبختیم، با یک اخم هم تمام زندگی را به آتش میکشیم.
me:)
آدم هوشیار برای خودش ارزش قائل است، برای چشمش، اندیشهاش، زبانش، ... کلاً شخصیتش پر از عزت است.
شکوفه ▪︎
پس مرا نه برای جسمم بپسند، نه برای اینکه فرمانروای من بشوی و قدرتت را به رخم بکشی، نه برای آنکه خانهداریت را بکنم تا تو آسوده خاطر باشی... من را برای آنکه خدا بهتر از من نیافریده بخواه. به خاطر آنکه تو را یاری کنم تا بتوانی به آسمان برسی بخواه، من را برای آرامش خودت و خودت را برای آرامش من بخواه!
شهید زهره بنیانیان
و من هنوز متحیرم و دنبال راهنمای آگاه میگردم و یافت نمیشود، جستهایم ما.
• Khavari •
اونایی که زجر میکشند، ریزهخور هوسند.
• Khavari •
اگر تمدن به برهنگی باشد پس حیوانات متمدنتر هستنند.
امالبنین
مطمئن باش اگر فرد خوبی هم نصیبت بشه، تو به جایی نمیرسی. چون منتظری یکی برای تو کاری کنه، در حالیکه فقط خودت میتونی برای خودت کاری کنی! بعد هم تو از خدای به اون عظمت یه مرد میخوای، که یه انسان مثل خودته، پر از خطا و آزمون؛ اونوقت از یه مرد کوچک میخوای انسان بسازه! این ندیدن خودت و خداست بچه!
امالبنین
فکر کردن آبخوردن نیست، استخراج طلا از معدن است، تولید عسل است. سخت و زمانبر، اما ارزشمند و مفید و گشایشی!
شکوفه ▪︎
دخترهای الان، با پسرهای الانی توی کوچه، وسط فضای مجازی با یک نگاه و یک تصویر و دوتا چت هوس هم را میکنند و دلشان را زیر پا له میکنند. چهارتا خرس هم از ولنتاینهای مختلف میگیرند و میدهند، بعد آنوقتی که باید مثل آدم بنشینند پای یک محبت واقعی شک میکنند به همدیگر و بعد هم همهچیز را دروغ میبینند.
چون خودشان عاشق دروغها شدهاند، لذت راست را نبردهاند، برای انتقام از نداشتههایی که شاید هیچوقت به دست نیاوردند، داراییهای دیگران را که حقیقت است، مسخره و نفی میکنند.
میم مهاجر
من خودم به این نتیجه رسیدم که پایه و اصل خانه، ما زنها هستیم که خب واقعاً هم هستیم دیگر!
شهید زهره بنیانیان
دو سبک زندگی من را راضی نمیکرد؛ نه غربیها که به زنفروشی در ویترینها افتادهاند و نه برخورد بعضی از مردهای خودمان! خیلی دنبال خودم در دنیا گشتم که به بنبست رسیدم، یکی عروسک دستمالی میخواست، یکی کنیز. آخرش رفتم دو زانو در خانۀ خالقم و گفتم:
-خداییش خودت خلق کردی، بگو من کی هستم؟ این آدمهایت که آدم نیستند!
mahroo
خدا صبر میکند به من و مدارا میکند با من، تا اگر خوب نساختم، دوباره شروع کنم و اگر خوب پیش رفتم، بیشتر بهره ببرم. در هر حالش با خودم است، زیر سایۀ خودش!
امالبنین
هرکس در زندگی مشکلاتی دارد که زندگیاش را سخت میکند و هزاران شادی که مخصوص خودش است. گاهی بعضی از این شادیها را میشود با دیگران قسمت هم کرد تا دل آنها را هم به وجد آورد.
عزیزکم، وقتی شیرینیهای زندگی مان را برای دیگران میگویی مواظب باش، چون شاید اختصاصی بوده و وقتی به اشتراک میگذاری، او به خاطر نداشتن، دچار حالت خاصی شود و...
چشم خوردن کمترین آسیبی است که به زندگیمان میخورد و گاهی هر دویمان را زمینگیر میکند، حالا به تنشی یا به مریضی یا به دردسر و مشکلی.
به هرحال مراقب باش.
دیگر دلم نمیخواهد همۀ زندگی روی دایره باشد برای مادرم، مادرت، خواهرم، خواهرت و دوستانت..
s.latifi
من را برای آنکه خدا بهتر از من نیافریده بخواه. به خاطر آنکه تو را یاری کنم تا بتوانی به آسمان برسی بخواه، من را برای آرامش خودت و خودت را برای آرامش من بخواه!
mahroo
خلاصه اینکه هرجای عالم زندگی کنی، باید بسازی، چه با همسایه، چه با فامیل، چه با دوست... اما مهم این است که تو بتوانی با خودت بسازی!
کاربر ۳۰۱۷۶۳۱
خب پا روی دم هرکس نگذاری... اصلاً مگر انسان حیوان است که دم داشته باشد؟ وای چهقدر وحشتناک! انسانها با این ضربالمثل اثبات میکنند که آدمهای اهل عصبانیت و خشونت مثل حیوان میشوند... پس ضربالمثل توی دعوا حلوا خیرات نمیکنند هم، غلط است. اتفاقاً باید توی دعوا حلوا خیرات کنند تا فضا از تلخی دربیاید و آرام بشود
شهید زهره بنیانیان
دلیلی ندارد که عمرتان را بگذارید برای قانع کردن دیگران. چون دیگران بیشتر میخواهند شما را شبیه خودشان کنند تا اینکه شما را درک کنند و کمکی باشند برای بهتر شدنتان و یا دوستی باشند برای رفع عیوب شما! مردم تا وقتی که مثل خودشان نشوی، مدام نقدت میکنند و چپ و راست برای تو سلیقه به خرج میدهند!
mahroo
دلیلی ندارد که عمرتان را بگذارید برای قانع کردن دیگران. چون دیگران بیشتر میخواهند شما را شبیه خودشان کنند تا اینکه شما را درک کنند و کمکی باشند برای بهتر شدنتان و یا دوستی باشند برای رفع عیوب شما! مردم تا وقتی که مثل خودشان نشوی، مدام نقدت میکنند و چپ و راست برای تو سلیقه به خرج میدهند!
zeinab
غالباً آدمای بزرگ کمترین سر و صدا و بروز خارجی رو دارند
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
اول که هیچ آدمی شبیه آدم دیگه نیست پس مقایسه نکن.
دوم اینکه هیچ زندگی شبیه زندگی دیگه نیست پس بازم مقایسه نکن.
سوم وقتی یه چیزی رو دیدی یا شنیدی همون رو قبول کن، کامل هم ببین و بشنو، نشین دیگه برای خودت تفسیر کن!
چهارم اینکه تو فرد مقابلت رو دیدی، حرفش رو شنیدی، نگاه و محبتش رو چشیدی، چهطور بوده رو خودت میتونی قضاوت کنی. نذار دیگران حرفهاشون رو به خوردت بدن.
پنجم هم موقع قضاوت ذهنت رو پاک پاک بیار وسط، نه با نگاه بدبینانه!
ششم زندگی تو یه رمان نیست. صد دفعه گفتم رمانی که خیالپروری رو گسترش میده نخون. زندگی خیال نیست که تو توی اون به همۀ آرزوهایی که هر شب داشتی برسی،
Mahda
-کی آدما رو قیمتگذاری میکنه؟
گفت:
- خودشون!
وقتی تعجب همه رو دید، خیلی راحت با جوابش ذهن همه و من را ساکت کرد.
- شأن انسان اینه که به خدا برسه. امّا وقتی که به خاطر یه خودکار، یه لباس، یه ماشین، یه خونه خودش رو به آب و آتیش میزنه و عصبی میشه و ناراحتیش برای یه مدل مو و شادیش برای یه پیتزا؛ یعنی این انسان رو میشه با یه رنگ خوشحال کرد و با یه خوراکی عصبی. قیمت و ارزش این فرد همینقدره نه بیشتر!
شکوفه ▪︎
تو هم که چند روز است نیستی و رفتهای روستایتان... دلتنگ شدهام، آسمان و زمینم تویی عزیزم! اما راستش را بگویم حس میکنم اگر آسمان و زمینم تو باشی؛ تو خودت یکی هستی مثل من، ضعیف و کوچک و محتاج...
این شعار نیست که مینویسم... اما دلم یک کسی را میخواهد که بزرگتر از من و هر کسی مثل من باشد... یک بزرگی که روحم را بشناسد و نیازی نباشد برای دوریش دلتنگ شوم، برای خواستنش دعوا کنم، برای کوتاهیش ناراحت شوم...
تو برای من خوبی اما بینهایت نیستی... وقتی هستی، هستی و نیستی وقتی هم نیستی که نیستی... یک خوبی که همیشه باشد و هست هست باشد... میشود دعا کنی که همین خدایی که دست من را در دست شما گذاشته خودش را هم تقدیم من کند...
من ذوب شوم در حضورش و او بماند و لذت بودنش! او را که داشته باشم انگار که تو را هم دارم، او که باشد من هیچوقت فقیر و نیازمند نیستم... او خداست!
میم مهاجر
پس مرا نه برای جسمم بپسند، نه برای اینکه فرمانروای من بشوی و قدرتت را به رخم بکشی، نه برای آنکه خانهداریت را بکنم تا تو آسوده خاطر باشی... من را برای آنکه خدا بهتر از من نیافریده بخواه. به خاطر آنکه تو را یاری کنم تا بتوانی به آسمان برسی بخواه، من را برای آرامش خودت و خودت را برای آرامش من بخواه!
m-a
انگار یک انگیزهای پیدا کردهام برای آیندهای که میخواهم به سمتش حرکت کنم. من کنار مرد زندگیم فقط همان آرامشی را میخواهم که خدا گفته تا لذت زندگی را ببرم. خودم هم بشوم مایۀ آرامشی که میتواند باغ زندگی دیگری را هم آباد کند!
ArminJP
-خداییش خودت خلق کردی، بگو من کی هستم؟ این آدمهایت که آدم نیستند!
امالبنین
-همینجاست که هیچ فرقی بین انسان بیخدا و باخدا پیدا نمیکنی! هیچکدوم نمیتونند تو رو از آینده مطمئن کنن. هر دوتا رهات میکنن؛ منتهی باخدا در آغوش خدا رهات میکنه و بیخدا، لنگ در هوا.
امالبنین
بالاخره یک جایی خداوند فرموده بود که: یا محمد اگر تو نبودی بساط عالم را خلق نمیکردم. اگر علی نبود تو و عالم را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود، شما عالم را نمیآفریدم. یک زن، یک مادر، یک بانو، یک فاطمه، اصل خلقت میشود!
عالم خلقت قدردان اویند!
•|تُرنــــــجْ|•
مثل سلطانی که صبح افتاده است از تخت و تاج
گیج گیجم، گول گولم، هاج و واجم، هاج و واج
شکوفه ▪︎
قرار بود به کسی نگوئیم اما قرار نبود ننویسیم و مینویسم: مقدار کمی پول که پدر گذاشته بود برای مراسم عروسی، دادیم پول جهیزیه یک عروس و داماد مستضعف. امشب همراه ما عروسی آنها هم بود. ساده مثل ما! نذر لبخند لبان حجةابنالحسن!
کاربر ۳۰۱۷۶۳۱
استادمان هم گفته؛ دلیلی ندارد که عمرتان را بگذارید برای قانع کردن دیگران. چون دیگران بیشتر میخواهند شما را شبیه خودشان کنند تا اینکه شما را درک کنند و کمکی باشند برای بهتر شدنتان و یا دوستی باشند برای رفع عیوب شما! مردم تا وقتی که مثل خودشان نشوی، مدام نقدت میکنند و چپ و راست برای تو سلیقه به خرج میدهند!
امالبنین
حجم
۳۵۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۵۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۷۲,۰۰۰
۲۱,۶۰۰۷۰%
تومان