بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیروی حال | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیروی حال

بریده‌هایی از کتاب نیروی حال

۳٫۶
(۷۹)
ناتوانی در متوقف کردن افکار، بیماری وحشتناکی‌ست که از آن آگاه نیستیم و چون تقریباً همه از آن رنج می‌برند، روندی طبیعی تلقی می‌شود.
atefeh
اگر شما خودتان را در بهشت هم بیابید، مدتی طول نخواهد کشید که ذهنتان خواهد گفت: «بله، اما!...»
Thelonious
زندگی رها از دردها، نگرانی‌ها و روانی رنجور ممکن است. برای این کار باید به نقش خود به عنوان خالق دردهایمان آگاه شویم؛ ذهن ما خود مسایل و مشکلاتمان را می‌آفریند، نه کسی دیگر و نه «جهان بیرون». این ذهن خود ماست با جریان بی‌وقفهٔ افکار؛ فکرهای گذشته و نگرانی‌های آینده
atefeh
آنچه را که اغلب عشق می‌خوانیم، می‌تواند برای مدتی لذت‌بخش و هیجان‌انگیز باشد، اما وابستگی اعتیادآوری‌ست، شرایطِ نیازمندی شدیدی که می‌تواند با زدن یک تکمه به ضد خود تبدیل شود.
Mina Sadeh
یکی دانستن خویش با ذهن، بزرگ‌ترین اشتباه ماست - باور ما بر این که ذهنمان هستیم - در حالی که به واقع موجوداتی بس بزرگ‌تر هستیم.
atefeh
شکایت، همیشه نپذیرفتن آن چیزی‌ست که هست
کاربر ۷۷۹۳۵
تا هنگامی که احساس وجودتان را از یکی دانستن خویش با ذهن یا بهتر بگوییم از «من درونی» می‌گیرید، نمی‌توانید از درد رها شوید
E.r.Miri
بعدها گاهی مردم نزدم می‌آمدند و می‌گفتند: «جویای آن چیزی هستم که تو داری. می‌توانی آن را به من بدهی یا نشانم دهی که چگونه می‌توانم به آن برسم؟» به آن‌ها پاسخ می‌دادم: «همین حالا هم آن را دارید، ولی تنها به دلیل سر و صدای زیادی که ذهنتان به راه انداخته است، نمی‌توانید آن را حس کنید.» این پاسخ بعدها به کتابی تبدیل شد که اکنون در دست دارید.
atefeh
فکر کردن بی‌اختیار، موجب نشت جدی نیروی حیات می‌شود.
E.r.Miri
احساس معمولاً نشان‌دهندهٔ الگوی فکری تقویت‌شده و نیرویافته‌ای‌ست که به دلیل حملهٔ شدید انرژی آن ابتدا نمی‌توان به اندازهٔ کافی حضور داشت و آن را دید. احساس می‌خواهد اختیار شما را در دست بگیرد و اگر به اندازهٔ کافی حضور نداشته باشید، معمولاً در این کار موفق می‌شود.
کاربر ۲۴۱۱۲۰۸
مرگ، برهنگی از تمامی آن پوشش‌هایی‌ست که شما نیستید!
Thelonious
دلیل آن که چرا روابط عاشقانهٔ رؤیایی، تجربه‌ای‌ست که در جهان با چنین شدتی خواهان دارد، این است که به ظاهر ما را از حالت ریشه‌ای و عمیقِ ترس، نیاز، کمبود و کامل نبودن رها می‌کند. این حالات بخشی از وضعیت انسان است که به روشن‌بینی نرسیده و گویی اسیر است. این حالت دارای بُعدی روانی و در عین حال بُعدی جسمی‌ست. شما در حیطهٔ جسم بی‌تردید کامل نیستید و هیچ گاه هم نخواهید بود. شما یا زن هستید یا مرد، یعنی این که نیمی از یک کل هستید. در این حیطه، نیاز به تمامیت، یکپارچگی یا بازگشت به یکی بودن، خود را به صورت جاذبهٔ مؤنث و مذکر، یعنی نیاز مرد به زن و نیاز زن به مرد نشان می‌دهد. این مقاومت‌ناپذیرترین اشتیاق برای یکی شدن با نیروی قطب مخالف است. ریشهٔ این نیاز بدنی، مقدس است؛ شوق پایان دادن به دوگانگی و بازگشت به حالت تمامیت و یکپارچگی. در حیطهٔ جسم، پیوند جسمی نزدیک‌ترین حالت به آن یکپارچگی‌ست. به همین دلیل این تجربه می‌تواند لذت‌بخش‌ترین تجربه‌ای باشد که حیطهٔ جسم به شما ارزانی می‌دارد.
esrafil aslani
چگونه می‌شود روند ایجاد زمان را متوقف کرد؟ با پی‌بردن عمیق به این نکتهٔ مهم که لحظهٔ حال تنها چیزی‌ست که دارید. «لحظهٔ حال» را کانون اصلی زندگی‌تان قرار دهید. همان گونه که پیش از این در زمان به سر می‌بردید و فقط برای لحظاتی کوتاه به «اکنون» می‌پرداختید
E.r.Miri
در برابر آنچه که هست تسلیم شوید. به هستی «آری» بگویید، آنگاه ببینید چگونه به جای آن که هستی بر ضد شما باشد، ناگهان برای شما شروع به کار می‌کند
کاربر ۷۷۹۳۵
ناخشنودی شما نه تنها وجودتان، بلکه اطرافیانتان و روان جمعی بشر را که خود بخشی جدانشدنی از آن هستید، آلوده می‌کند. آلودگی این سیاره فقط بازتاب بیرونی آلودگی درونی روان‌هاست و مسؤول آن هزاران انسان ناآگاهی هستند که مسؤولیت فضای درونشان را بر عهده نمی‌گیرند.
کاربر ۲۱۸۲۰۸۳
ذهن برای آن که مطمئن شود همچنان در جایگاه قدرت قرار دارد، پیوسته توسط گذشته و آینده به دنبال سرپوش گذاشتن بر لحظهٔ حال است. بنا بر این در حالی که زمان، نیروی حیات و امکان خلاق و نامتناهی «بودن» را که از «لحظهٔ حال» جدایی‌ناپذیر است می‌پوشاند، سرشت راستین شما توسط ذهن پنهان می‌گردد.
E.r.Miri
چنان چه درگیری آشکاری میان ذهن و احساس در جریان باشد، فکر، دروغ و احساس، حقیقت را می‌گوید؛
E.r.Miri
نخواه که آن را با ذهنت درک کنی. سعی نکن آن را بفهمی. فقط هنگامی که ذهن تو خاموش باشد آن را خواهی شناخت؛ زمانی که کامل و پرتوان در «لحظهٔ حال» حضور داری
atefeh
بله. عادت کنید که از خودتان بپرسید: «در این لحظه در درون من چه می‌گذرد؟»
بهناز
اجازه بدهید از شما بپرسم: «آیا می‌توانید هر گاه بخواهید از ذهنتان رها شوید؟ آیا تکمهٔ «خاموش» کردن ذهنتان را یافته‌اید؟» منظورت این است که کاملاً فکر کردن را متوقف کنم؟ خیر، نمی‌توانم، مگر برای یک یا دو لحظه. پس، این ذهن است که از شما استفاده می‌کند. شما ناآگاهانه هویت خویش را با ذهنتان یکی می‌کنید، به همین دلیل حتی نمی‌دانید که بردهٔ ذهنتان هستید. تقریباً بدون این که بدانید، به تسخیرش درآمده‌اید و از این رو آن موجودیت تسخیرکننده را خودتان می‌پندارید. آغاز آزادی، پی بردن به این نکته است که شما موجودیت تسخیرکننده، یعنی آن متفکر نیستید. آگاهی از این نکته شما را قادر به مشاهدهٔ موجودیت ذهن می‌کند. لحظه‌ای که شروع به مشاهدهٔ آن فکرکننده نمایید، سطح بالاتری از آگاهی فعال می‌شود. سپس پی‌می‌برید که حیطهٔ وسیعی از شعور در فراسوی فکر وجود دارد که فکر فقط بُعد کوچکی از آن است.
غزاله رفیعی

حجم

۲۱۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

حجم

۲۱۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

قیمت:
۵۳,۰۰۰
۲۶,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد