بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وجود مقدس شما | طاقچه
تصویر جلد کتاب وجود مقدس شما

بریده‌هایی از کتاب وجود مقدس شما

۳٫۰
(۴)
مهاتما گاندی گفته است: «دعا سرگرمی پیرزنی بی‌کار نیست. اگر آن را به خوبی درک کنید و به کار بگیرید، مؤثرترین ابزار اقدام است.»
seemorgh
سفر آگاهی، تکامل انسانیت در مسیر رسیدن به نقطه‌ای‌ست که ما انسان‌ها، تجلی دانسته‌هایمان شویم.
vahid
«شما عضوی مقدس از این جهان هستید
yazdaan
پروردگار عزیز! در این روز از تو می‌خواهم که لحظه‌لحظهٔ هر روز بدانم کیستم و چیستم، واسطهٔ نور و عشق و نیز الهام‌بخش کسانی باشم که نگاهم در نگاهشان گره می‌خورد. بتوانم در برابر مخالفت استوار بمانم و حتی در میان ترس با شجاعت سخن بگویم. با فروتنی پیرو دلم باشم و آرزوهای جانم را مشتاقانه زندگی کنم. رهرو شناخت والاترین حقیقت باشم و کشش خود فروترم را بی‌اثر سازم. همهٔ وجودم، نور و تاریکی‌ام را بپذیرم و دوست بدارم. شجاعت شنیدن ندای دلم را داشته باشم تا بتوانم با دلی نرم و لطیف، ایمان را به جای ترس برگزینم. امروز، روزی‌ست که هر مانعی میان تقدس انسان بودن و الهی بودنم را به تو وامی‌گذارم.
vahid
یاد داشته باشید که نفس، در مغرورانه‌ترین حالت خود تمایل دارد باور کند که خداست، نیرویی بالاتر از او وجود ندارد و خودش از زندگی و هر کس دیگری بزرگ‌تر است. نفس افتخار می‌کند که بیش از هر کس دیگری می‌داند و برتر از همه است و در نتیجه، با سنگدلی و بی‌رحمی، راه‌هایی برای تغییر چهره می‌یابد. ما در این شرایط فکر می‌کنیم از نفس فراتر رفته‌ایم و بی‌اندازه خوب، هوشمند، دانا و بسیار برتر از آن خویشاوند ناآگاه یا این همکار احمق هستیم. بر اساس گفته‌های نفسی که با دانسته‌های معنوی به روز شده است، فرض می‌کنیم نگرش ما از ذات معنوی‌مان برخاسته، در حالی که در حقیقت، نگرش ما فقط از شکل تکامل‌یافتهٔ سیستم‌عامل نفس برخاسته است که نام دیگر آن، غرور معنوی‌ست.
yazdaan
دبی نوشته است: «برای برخاستن و خواستن وجود مقدستان نیازمند چه هستید؟ اعلام می‌کنم این کار، بسیار ساده‌تر از تصور شماست. بسیاری از ما فکر می‌کنیم باید کسی شویم، مطلبی یاد بگیریم، در کاری موفق شویم یا به دستاوردی برسیم، اما در حقیقت، پی بردن به مقدس‌ترین وجودمان، مستلزم هیچ چیزی از جهان بیرون نیست. ورود به جایگاه مقدس ما، فقط پذیرش و اشتیاق برای دیدن کل وجودمان است؛ یعنی شکوه و عظمت توان بالقوهٔ خود را تشخیص دهیم.»
yazdaan
مردی با صدای بم، کلماتی را بر زبان جاری می‌کرد که معنایشان را نمی‌فهمیدم، اما ارتعاش ذکر به درون آگاهی من نفوذ کرد و بی‌درنگ جانم را آرامش بخشید. بدن من با شنیدن صدای اذان آسوده شد و قلب من به جایی عمیق‌تر در درون رفت. در حالی که روحم می‌خواست بداند چه عاملی مرا به شوق آورده است، لبخندی بر چهره‌ام نقش بست. اندکی بعد فهمیدم این صدای دلکش، دعوت به نماز مسلمانان است که هر روز پنج بار - هنگام سحر، ظهر، بعد از ظهر، غروب و شب - از مردم دعوت می‌کند دست از فعالیت بکشند، به سوی نماز بشتابند، سجادهٔ خود را بردارند و با خدا حرف بزنند. من عاشق این دعوت هیجان‌انگیز به سوی خدا شدم.
seemorgh
. درد، ناگزیر است، اما رنج، اختیاری‌ست.
seemorgh
دل ما نیازمند مهربانی، عشق لطیف، بخشایش و پذیرش کامل ناامیدی‌ها و دردهاست. تا وقتی متوجه این موضوع نشویم و متعهد به تاباندن نور هشیاری به خودمان نشویم، مجبوریم به رقابت بی‌رحمانه و تلاش برای سخت‌کوشی، به دست آوردن، انباشتن، خواستن و زیاده‌خواهیِ بیش‌تر برای خواستنی‌های جهان بیرون ادامه دهیم.
seemorgh
اما مهم‌تر از همه، امید پیدا شد. خدای من! من امید داشتم. همین را نیاز داشتم.
کاربر ۱۹۲۸۵۰۱
دبی فورد که خود، سفر انسانی سقوط به جهنم و بازگشت از آن را تجربه کرده بود، در این کتاب شرح می‌دهد چگونه خدا برای او کاری کرده بود که خودش توانایی انجام آن را نداشت.
زهرا موسوی
دبی نسبت به رشد معنوی جدی بود و خوانندهٔ کتابش را نیز به جدی بودن فرامی‌خواند. او بنا بر تجربه می‌دانست که فکر می‌تواند شخص را پایین بکشاند و فقط یاد خداست که می‌تواند انسان را دوباره بالا ببرد. از این گذشته، دبی می‌دانست فقط خود او می‌تواند انتخاب کند که چه فکرهایی را در ذهنش نگه دارد. وقتی تقدس را برمی‌گزید، نیروی ایمانش کششی در او ایجاد می‌کرد که بر همهٔ جاذبه‌های پست‌تر چیره می‌شد.
yazdaan
وقتی تشنه‌ایم تا به کمک چیزی، احساس خوبی در بارهٔ خودمان پیدا کنیم، اما حاضر نیستیم به نیازهای درونی‌مان رسیدگی کنیم، کارهایی احمقانه انجام می‌دهیم. الگوهایی را تکرار می‌کنیم که می‌دانیم ما را به جایی نمی‌رسانند. تسلیم اعتیادهای خود می‌شویم؛ خواه این اعتیاد سرک کشیدن بی‌اختیار در اینترنت باشد، خواه خرید، تماشای عکس‌های زننده، خوردن، نوشیدن، قمار یا سیگار کشیدن. بسیاری از اشخاصی که از احساس‌های عمیق تهی بودن در رنج هستند، می‌دانند هیچ چیز، در واقع هیچ چیز نمی‌تواند حفرهٔ درون را پر کند. تنها راه پر شدن این خلأ، برقراری ارتباط با یک سرچشمهٔ معنوی‌ست.
yazdaan
شما باید مسؤولیت عظمت تجربهٔ انسانی را بپذیرید و به نفستان بفهمانید که پذیرای هر دو بخش مادی و الهی خود هستید.
yazdaan
لحظهٔ آغاز درمان، دگرگونی جهان درونی من و تشکیل رابطه‌ای ژرف و عاشقانه با نیرویی بود که اکنون به نام خدا می‌شناسم.
seemorgh
بسیاری از باورها و دانسته‌های فکری ما، اگر چه موجه، اما محدود هستند. شاید آن‌ها در محدودهٔ جهان عاطفی یا فهم فکری ما عالی و بی‌نقص باشند، اما در اینجا در این محدوده سخن نمی‌گوییم. در آگاهی کیهانی یا آگاهی خدا، بسیاری از واقعیت‌هایی که در بارهٔ خودمان می‌دانیم، احتمالاً واقعی نیستند. آن چه می‌دانیم یا مطمئن هستیم، احتمالاً باورهایی محدودکننده‌اند که در را به روی وجود برتر ما و آگاهی الهی می‌بندند
seemorgh
هر لحظه امکان داریم که انتخاب کنیم با چشمان محدود و کوچکِ آگاهی فردی خود ببینیم یا انتخاب کنیم آن قدر فروتن باشیم که به بیرون از آن چه باور داریم یا می‌دانیم درست است، پرواز کنیم و اعتماد داشته باشیم جهانی فراتر از آن چه اکنون، در این لحظه برای ما قابل درک است، وجود دارد و نیرویی هست که تشنهٔ هدایت و پشتیبانی ماست. نیرویی که برنامه و طرحی بسیار بزرگ‌تر از آن چه خودمان در نظر داریم، برای ما دارد.
seemorgh
وقتی ایمان داریم، به نیرویی معتقد هستیم؛ نیرویی نادیدنی که ما را راهنمایی می‌کند. ایمان یعنی به چیزی فراتر از دانسته‌های خود اعتماد داشتن. ایمان به این که ما بخشی از کل بزرگ‌تر هستیم، جداییِ ما را حل می‌کند و ما را با این خرد که هیچ گاه تنها نیستیم، شست و شو می‌دهد.
seemorgh
ما بدون خداوند، به حفرهٔ تاریک ناآگاهی جمعی فرومی‌افتیم؛ جایی که چنان انباشته از درد و احساس مظلوم بودن است که سزاوار هیچ کس نیست. وقتی در حفرهٔ تاریک پست‌ترین وجودتان قرار دارید، نیروهای اهریمنی یا تاریکی، با ناشکیبایی آگاهی شما را از تردید، منفی‌گرایی و احساس‌های ناامیدی پر می‌کنند. نگذارید این اتفاق رخ دهد، اما اگر روی داد، با پشتکار دعا کنید و خودتان را به کمک دعاهای درمانگر بیرون بکشید
seemorgh
بسیاری از اشخاصی که از احساس‌های عمیق تهی بودن در رنج هستند، می‌دانند هیچ چیز، در واقع هیچ چیز نمی‌تواند حفرهٔ درون را پر کند. تنها راه پر شدن این خلأ، برقراری ارتباط با یک سرچشمهٔ معنوی‌ست. لازم است به عمق درون خود برویم، به جهان درونمان رسیدگی کنیم و آن را پرورش دهیم. راه حل دعاست. دعا جان را آسوده، دل را درمان و کشش‌های بیرونی را متعادل می‌سازد
seemorgh
. تا وقتی از این باور حق به جانب که موجوداتی مستقل و جدا هستیم دست برنداریم، نفس صاحب‌اختیار باقی می‌ماند. تا زمانی که این خیال واهی پا بر جاست، در را به روی خرد والاتر بسته نگه داشته‌ایم. فروتنی به ما امکان می‌دهد که همهٔ دانسته‌ها، همهٔ نادانسته‌ها و همهٔ آن چه را گمان می‌کنیم باید بدانیم، تسلیم کنیم تا بتوانیم به حالتی گشوده بازگردیم و پذیرای خدا شویم. این کار، ضروری‌ست.
seemorgh
«چگونه ممکن است زمانی را به خلوت و تنها بودن با خدا اختصاص ندهی، در حالی که بسیاری از اوقات، تنها و یکتا هستی؟ در شکم مادر تنها و یکتا هستی. هنگام خواب، بدن تنها و یکتا و جان نیز تنها و یکتاست. در گور، بدن تنها و یکتاست. در باغ بهشت هم جان یکتاست. پس گوش فراده، همواره همراه خدا باش و لحظه‌ای خود را از او جدا نکن. زیرا اگر خواهان خدا هستی، او نیز خواهانت خواهد بود و تو را ترک نخواهد کرد. همنشینی با خدا بسیار زیبا و خوشایند است، زیرا او، آفریدگار توست و تو را استوار کرده است.»
seemorgh
اگر چه مسلمان نیستم، اما می‌خواستم در این جمع جا بگیرم. می‌خواستم خدا را صدا بزنم. می‌خواستم صدای اذان را که در خیابان‌ها پخش می‌شد، بشنوم. می‌خواستم در فرهنگی زندگی کنم که از خدمت به خدا سربلند است. گویی در واقعیتی متفاوت زندگی می‌کردم، جایی که خدا در جایگاه نخست قرار داشت و چه حس خوبی بود. این، یک تعهد معنوی بزرگ بود. ناگهان خواب از سرم پرید. آگاهی از این که همهٔ این آدم‌ها در مسجد در حال دعا و نماز هستند، این احساس را که بخشی از رویدادی بزرگ‌تر، بسیار بزرگ‌تر از واقعیت فردی خودم هستم، به من بخشید
seemorgh
به احتمال بسیار، شما موضوعاتی را به درون هشیاری و آگاهی‌تان راه داده‌اید که بالاترین ارتعاش‌ها را ندارند. این فکرها، احساس‌ها و رویدادهای درمان‌نشده، مانند علف‌های سمی درون آگاهی‌تان رشد می‌کنند. یک پاک‌سازی بیست و چهار ساعته، فرصت بیرون آوردن این علف‌های سمی را به شما می‌دهد!
seemorgh
بگذار دستانم را پایین بیاورم. بگذار سلاحم را تسلیم کنم. بگذار دل من، پذیرای کل وجودم شود. بگذار آتش‌بس آغاز شود.
seemorgh
مدام می‌بینم که ما همه جا عشق را می‌جوییم، جز آنجا که در واقع آن را خواهیم یافت. می‌کوشیم عشق را در یار جانی، شریک زندگی، دوستان، حساب بانکی، وجههٔ اجتماعی، موفقیت‌ها یا گروه‌ها بیابیم، در حالی که عشق فقط یک جا پیدا می‌شود: درون ما، درون دل مقدسمان. دل ما بسیار فراتر از آن چه بسیاری از ما به آن می‌دهیم، نیاز دارد.
seemorgh
این عبارت که به عارف بزرگ آلمانی مایستر اکهارت نسبت داده شده، بسیار گویاست: «اگر تنها دعای شما در سراسر عمرتان «سپاس‌گزارم» باشد، همین عبارت، کافی‌ست.» «سپاس‌گزارم» می‌تواند مقدس‌ترین واژهٔ ممکن باشد.
seemorgh
عمیق‌ترین ترس ما، این نیست که ناشایسته هستیم؛ عمیق‌ترین ترس ما، این است که بیش از اندازه قدرتمندیم. نور ماست و نه تاریکی‌مان که ما را بیش‌تر می‌ترساند. از خود می‌پرسیم: «مگر من کیستم که برجسته، جذاب، بااستعداد و عالی باشم؟» در واقع، مگر شما کیستید که این‌ها نباشید؟ شما شاهکار خدا هستید. با حقیرانه عمل کردن، به جهان فایده‌ای نمی‌رسانید. این که خود را کوچک می‌کنید تا دیگران در کنار شما احساس ناامنی نکنند، حاکی از روشنفکری نیست. تقدیر همهٔ ما این است که بدرخشیم، چنان که کودکان می‌درخشند. ما به دنیا آمده‌ایم تا شکوه خدا را که درون ماست، آشکار کنیم.
Anisa

حجم

۱۸۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۱۸۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان