بریدههایی از کتاب فلسفه اخلاق
۴٫۱
(۲۱)
ما لی وَقَفْتُ عَلَی الْقُبورِ مُسَلِّما
قَبْرَ الْحَبیبِ وَ لَمْ یرُدَّ جَوابی
چرا من ایستادهام به قبر حبیبم سلام میکنم و او به من جواب نمیدهد؟! اَ حَبیبُ ما لَک لا تَرُدُّ جَوابَنا محبوب، حبیب! چرا جواب ما را نمیدهی؟ اَ نَسیتَ بَعْدی خُلَّةَ الاَْحْبابِ؟ آیا چون از پیش ما رفتی دوستی را فراموش کردی؟ دیگر ما در دل تو جایی نداریم؟
|قافیه باران|
از علی (ع) است: اَلْغیبَةُ جُهْدُ الْعاجِزِ غیبت حداکثرِ کوشش آدمهای ناتوان است
|قافیه باران|
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلی قَدْرِ هِمَّتِهِ قدر و اندازه هرکسی همان قدر و اندازه همتش است، هرچه همت دارد اندازهاش همان است
|قافیه باران|
پیغمبر فرمود: اِنَّ لِلْحُسَینِ مَحَبَّةً مَکنونَةً فی قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ
یک محبت پنهان و مخفی (نسبت به حسین (ع) در دل مؤمنین وجود دارد.) این کلمه «مکنونه» خیلی معنی دارد؛ یعنی در دلهای مؤمنین وجود دارد و احیانآ خودشان توجه ندارند؛ ولو ناآگاهانه، محبت حسین در دل هر مؤمنی وجود دارد.
|قافیه باران|
گفت: به خدا دیگر دنیا عقیم است که مثل علی بن ابی طالب بزاید؛ یکی بود و او هم رفت.
|قافیه باران|
گر میان مُشک، تن را جا شود
وقت مردن گند آن پیدا شود
|قافیه باران|
امام صادق میفرماید: اُثامِنُ بِالنَّفْسِ النَّفیسَةِ رَبَّها بهای نفس گرانبها را پروردگارش قرار میدهم.
|قافیه باران|
خدایا دلهای ما را به نور ایمان منوّر بگردان، ما را با حقایق اسلام آشنا بفرما، ما را پیرو واقعی تعالیم عالیه اسلامی قرار بده، ما را از اخلاق مکرمتی و مکارم اخلاق بهرهمند بگردان، نیتهای ما را خالص بگردان، اموات ما غریق رحمت خودت بفرما.
خدایا ما را قدردان اسلام و قرآن قرار بده، قدردان پیغمبر و آل قرار بده، حاجات مشروعه ما را برآور.
و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان.
سید ایمان امامیان
انسان اخلاقی انسانی است که از دایره «خود» پا بیرون گذاشته است و به غیر خود رسیده است.
M.M. SAFI
اساسآ فلسفه بردگی در اسلام همین است نه بهرهکشی اقتصادی. بردگی یعنی یک تدریس اجباری، یک تربیتِ خواهناخواه. اسم این عمل چیست که علی بن ابیطالب با قنبرش به بازار میرود، دو پیراهن میخرد، نو را به او میدهد کهنه را خودش انتخاب میکند؟
اميرعلي
وَ اِنْ تَکنِ الاَْمْوالُ لِلتَّرْک جَمْعُها
فَما بالُ مَتْروک بِهِ الْمَرْءُ یبْخَلُ
اگر مال و ثروت دنیا آخرش برای گذاشتن و رفتن است، چرا انسان تا زنده است بخل و امساک داشته باشد؟! چرا تا زنده است جود و بخشش نکند، کمک و دستگیری نکند؟!
|قافیه باران|
انساندوستی احتیاج به تفسیر دارد. انساندوستی یعنی هر انسانی به هر نسبت که از ارزشهای انسانی بهرهمند است شایسته دوستی است، و انسانی هم که بالفعل از ارزشهای انسانی بهرهمند نیست باز لایق دوستی است برای رساندن او به ارزشهای انسانی.
اميرعلي
خیلی افراد دروغ منفعتخیز را با دروغ مصلحتآمیز اشتباه میکنند یا میخواهند اشتباه کنند. دروغ مصلحتآمیز یعنی دروغی که فلسفه خودش را از دست داده و فلسفه راستی را پیدا کرده است؛ یعنی دروغی که با آن، انسان حقیقتی را نجات میدهد. ولی دروغ منفعتخیز یعنی انسان دروغ میگوید که خودش سودی برده باشد.
|قافیه باران|
برای دیگران آن را دوست بدار که برای خود دوست میداری، و برای دیگران آن را مپسند که برای خود نمیپسندی.
سید ایمان امامیان
میگویند انسان طالب دو چیز است: یا طالب سود است یا طالب ارزش. گرایشهای مادی را سود نامیدهاند و گرایشهای معنوی را ارزش.
کاربر ۲۲۸۸۷۶۸
علی (ع) میگوید: مؤمن باید همیشه به نفس خودش به چشم یک خائن و کسی که نمیشود به او اعتماد کرد و مورد بدگمانی و بدبینی است نگاه کند. در این زمینه در ادبیات اسلامی ـ چه عربی و چه فارسی ـ بسیار است.
|قافیه باران|
اگر میخواهی امتحان کنی که آیا خودت را کشف کردهای یا خودت را گم کردهای، در خلوتها درک میکنی. اگر چند روز انسانهای دیگر را نبینی وحشت تو را از پا در میآورد. همیشه میخواهی انسانهای دیگر، اشیاء دیگر را ببینی، چون گمشده در آنها هستی و خودت را در آنها جستجو میکنی. تو اگر خود واقعی را پیدا کرده بودی، اگر صد سال هم در خلوت میبودی که با خود واقعیات میبودی، یک ذره دلتنگی برایت پیدا نمیشد.
|قافیه باران|
گفت: عدی! علی درباره تو انصاف نداد، بیانصافی کرد، بچههای خودش حسن و حسین را سالم نگه داشت بچههای تو را به کشتن داد، بچههای تو را جلو فرستاد و بچههای خودش را عقب نگه داشت. گفت: خیر بعکس است، من درباره علی انصاف ندادم. این انصاف نیست که علی امروز در زیر خاکها باشد و عدی روی زمین زنده راه برود.
|قافیه باران|
کارهایی که ما به آنها کار اخلاقی میگوییم، میبینیم فرقشان با کار عادی این است که قابل ستایش و آفرین و تحسیناند. به عبارت دیگر بشر برای اینگونه کارها ارزش قائل است. تفاوت کار اخلاقی با کار طبیعی در این است که کار اخلاقی در وجدان هر بشری دارای ارزش است، یعنی یک کار ارزشمند و گرانبهاست و بشر برای خود این کار قیمت قائل است
|قافیه باران|
خدایا دلهای ما را به نور ایمان منوّر بگردان، ما را با حقایق اسلام آشنا بفرما، ما را پیرو واقعی تعالیم عالیه اسلامی قرار بده، ما را از اخلاق مکرمتی و مکارم اخلاق بهرهمند بگردان، نیتهای ما را خالص بگردان، اموات ما غریق رحمت خودت بفرما.
خدایا ما را قدردان اسلام و قرآن قرار بده، قدردان پیغمبر و آل قرار بده، حاجات مشروعه ما را برآور.
و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان.
سید ایمان امامیان
بینش هر مکتبی درباره جهان یک نوع سیستم اخلاقی در آن مکتب الهام میبخشد و پیشنهاد میکند. مکتب مادی قهرآ نوعی اخلاق پیشنهاد میکند، مکتب الهی نوع دیگر اخلاق پیشنهاد میکند. آن که جهان را ناشی از یک اراده حکیمانه ازلی و انسان را نفخهای الهی میداند و آن که در جهان جز ظلمت و تاریکی و تصادف و حرکتهای کورکورانه و بیمنتهایی، بیمقصدی و بیهدفی چیز دیگری نمیبیند خواه ناخواه بینششان در اخلاق هم متفاوت است
M.M. SAFI
در وسائل از علی (ع) نقل میکند: لِیجْتَمِعْ فی قَلْبِک الاِْفْتِقارُ اِلَی النّاسِ وَ الاِْسْتِغْناءُ عَنْهُمْ در آنِ واحد در قلب خودت باید دو حس متضاد را داشته باشی: من به مردم محتاجم، من از مردم بینیازم. در چه خودم را محتاج فرض کنم و در چه بینیاز؟ فرمود: آن وقت که با مردم برخورد میکنی، سخن میگویی، به روی بیاعتنایی نباش، حرفهای تند و خشن و گوشهدار و زخمدار و خاردار به مردم نگو؛ نگو گور پدر مردم، هرکه هرچه میخواهد بگوید؛ سخنت نرم و ملایم باشد. اینجا فرض کن من محتاج آنهایم:
یکونُ افْتِقارُک اِلَیهِمْ فی لینِ کلامِک وَ حُسْنِ بِشْرِک، وَ یکونُ اسْتِغْناؤُک عَنْهُمْ فی نَزاهَةِ عِرْضِک وَ بَقاءِ عِزِّک.
اما آنجا که پای عِرض و حیثیت و آبرو و عزت در میان است، بگو من به فلک هم احتیاج ندارم. آنجا که عزتت میخواهد خدشهدار بشود، باید فرضت بر این باشد که من به فلک هم احتیاجی ندارم.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
ابن ابی الحدید نقل میکند که کفار قریش در مکه مسلمین را «صُباة» میگفتند. صباة از ماده صَبْوَة به معنی عشق است، یعنی والهها. میگفتند اینها عاشق این مرد هستند. اینقدر مرید و مجذوب پیغمبر اکرم بودند که اینها را صُباة مینامیدند
زارالی
افرادی که طرز تفکرشان همان طرز تفکر هندی و مسیحی است میگویند: اخلاق یعنی محبت داشتن، دشمن نداشتن، کدورت نداشتن؛ اگر میخواهید اخلاق در جامعه بیاورید، حس محبت را در جامعه زیاد کنید و کاری کنید که کدورتها، نفرتها و دشمنیها از میان برود؛ دشمنی را در جامعه از میان ببرید و محبت را در دلها برقرار کنید، این اخلاق است.
نفیسه
ولی آن کسی که اخلاق را از مقوله علم میداند مانند سقراط، حرفش چیز دیگر است. او میگوید: مردم را بیاموزانید، تعلیم کنید، دانا کنید؛ وقتی مردم دانا شدند، همان دانش برای آنها اخلاق است. طبق این عقیده، هر آدم فاسدالاخلاقی به آن دلیل فاسدالاخلاق است که نادان است. منشأ فساد اخلاق، نادانی است. پس علم برقرار کنید کافی است: عَلِّموهُمْ وَ کفی. تعلیم کنید که تعلیم، تربیت هم هست. تعلیم از تربیت، و تربیت از تعلیم جدا نیست. دیگر نمیگوید کدورتها را از میان ببرید، محبتها را زیاد کنید. میگوید: دانشها را زیاد کنید.
نفیسه
این سرگرمیها و مخدّرات و مسکرات و قمارها ـ که بیشتر در افراد جنایتکار و فاسدالعمل پیدا میشود ـ برای فرار از خود است. میخواهد از خودش فرار کند، و این چه بدبختی است و چرا باید انسان خودش را آنچنان بسازد که نتواند با خودش خلوت کند؟! برعکس، چرا اهل صلاح، اهل تقوا، اهل اخلاق، آنها که همیشه ندای وجدانشان را شنیده و اطاعت کردهاند، از هرچه که آنها را از خودشان منصرف کند فراری هستند؛ دلشان میخواهد خودشان باشند و خودشان، و فکر کنند؟ چون عالم درونشان از عالم بیرون واقعآ سالمتر است.
|قافیه باران|
یک دلیل بر اینکه خداشناسی و ایمان و معنویت از دنیا نخواهد رفت همین است که بشر احتیاج به اخلاق دارد. در دوره علم که دیگر با تقلید و تلقین نمیشود فضائل اخلاقی درست کرد، باید با منطق و ریشهدار درست کرد. دنیا و جامعه بشریت یا باید باشد و یا باید نباشد. اگر نیست و نابود میشود که هیچ، ولی اگر جامعه بشریت باقی بماند اخلاق میخواهد و اخلاق همه جانبه میخواهد نه اخلاق کمونیستی، اخلاقی که بتواند همه جوانب را رعایت کند، اخلاقی که مبنا و پایه و اساس داشته باشد و این جز با دین و معنویت امکان ندارد.
mar.yam
عدی نگاه کرد دید معاویه دارد گریه میکند و اشکهایش میریزد. بعد با آستینش اشکهایش را پاک کرد. گفت: به خدا دیگر دنیا عقیم است که مثل علی بن ابی طالب بزاید؛ یکی بود و او هم رفت.
این چیست؟ این ستایش دشمنترین دشمنان دنیاست از یک مرد. این کار در چه سطحی قرار گرفته؟ از کار عادی همه انسانها و از هرچه کار حیوانات است بالاتر. این را کار انسانی، کار اخلاقی، فعل اخلاقی و صفت اخلاقی میگویند. کار علی را کار اخلاقی میگویند، تمایلات و احساسات علی را تمایلات و احساسات اخلاقی میگویند، و اندیشه علی را اندیشه اخلاقی میگویند. آیا بشر میتواند اینها را (نفی) کند؟
نفیسه
نهضت حسین بن علی (ع) نهضتی است اخلاقی و انسانی، یعنی برای نجات دادن انسانها (ما میگوییم برای اسلام؛ اسلام برای چیست؟ برای نجات دادن انسانها). از این جهت است که مقدس و متعالی و در حد اعلی قابل ستایش است. مردی که در بین راه وقتی با دشمن برخورد میکند و احساس میکند دشمنش تشنه است فورآ میگوید مشکها را باز کنید اسبهای اینها را آب بدهید، مردانشان را هم آب بدهید؛ و تمام کارهایی که
نفیسه
حدیث پیغمبر: مَنْ اَصْبَحَ لایهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ هرکس که صبح کند و همتش خدمت به مسلمانان نباشد، او مسلمان نیست.)
نفیسه
حجم
۲۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۶۷
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
حجم
۲۴۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۶۷
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۱۶,۸۰۰۶۰%
تومان