بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقتی خاطرات دروغ می گویند | طاقچه
تصویر جلد کتاب وقتی خاطرات دروغ می گویند

بریده‌هایی از کتاب وقتی خاطرات دروغ می گویند

نویسنده:سی‌بل هاگ
انتشارات:نشر آموت
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۵ رأی
۳٫۹
(۲۵)
من معمولا اخبار تماشا نمی‌کردم، خیلی ناامیدکننده بود. چرا هیچ وقت اتفاق خوبی را گزارش نمی‌کردند؟ فکرش را بکن، اگر همه شبکه‌های خبری فقط خبرهای شاد را پخش می‌کردند، دنیا چه حالی داشت.
n re
می‌خواستم به جای قضاوت، حمایت کنم. من معتقد بودم بسیاری از ما تا وقتی در شرایط خاصی قرار نگیریم، نمی‌دانیم ممکن است چه واکنشی نشان دهیم
n re
بعضی اوقات، ما چیزی را فقط می‌دانیم، این‌طور نیست؟ ما می‌دانیم چیزی درست یا غلط است اما دوست نداریم تمام بعدازظهر، چرایی آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
n re
. آدمیزاد کارای وحشتناکی انجام می‌ده، مگه نه؟
n re
پک‌های دیگری هم زدم و سعی کردم سرفه نکنم. وقتی نصف سیگار را کشیدم، گفت: «بسه، یه کمی هم برای من نگه‌دار!» آن را به او پس دادم و زبانم را دور دهانم که حالا طعم زیرسیگاری گرفته بود، چرخاندم. آن‌قدر احمق بودم که فکر کردم هرگز به آن عادت نخواهم کرد. کسی نمی‌توانست به چیزی به آن بدمزگی عادت کند، مگر نه؟ چقدر ساده‌لوح بودم.
n re
آسودگی خیال، ناگهانی و عمیق مرا دربرمی‌گیرد، مانند هجوم یک‌باره هوای خنک روی پوست آدم. خدا رو شکر.
n re
کسی یک معجزه را بدیهی نمی‌شمرد. ما هر روز سپاسگزار معجزه‌ها هستیم و برای آنکه مطمئن شویم برایشان اتفاقی نمی‌افتد، تلاش بیشتری انجام می‌دهیم.
n re
«شما مردا اصلا به درد اینکه یه اطلاعاتی رو به دست بیارین، نمی‌خورین.»
n re
آن کسی که از پیش، آگاه‌تر است، برای رویارویی مجهزتر است
n re
فقط خدا می‌داند که ما با چه اتفاقات وحشتناکی باید دست و پنجه نرم کنیم اما مرگ خیلی واقعی است، بخشی از زندگی است.
n re
متأسفانه نمی‌توان به بعضی از افراد کمک کرد.
n re
به نظر من، هرگز نمی‌توان مطمئن بود پشت درهای بسته چه می‌گذرد، نه؟ حتی وقتی فکر می‌کنیم کسی را خیلی خوب می‌شناسیم.
n re
نمی‌شه آدم احساسش رو به یه نفر یه دفعه خاموش کنه
n re
بعضی وقتا کاملا بریدن از کسی، سخته، مگه نه؟ آدم همش می‌ره و میاد، گیجه تا اینکه تصمیم نهایی رو بگیره.»
n re
امیدوار بودم روزی نامه‌ای از او دریافت کنم که در آن، همه‌چیز را در مورد زندگی جدیدش به من بگوید اما این نامه هرگز نیامد.
n re
استرس و اضطراب روی آدم‌ها تأثیرات متفاوتی می‌گذارد. من که بودم که قضاوت کنم؟
n re
بیشتر آدما توسط کسانی به قتل می‌رسن که اونا رو می‌شناسن
n re
کار کردن، بزرگترین وسیله برای دور کردن فکر از یک موضوع است و باعث می‌شود خودم را از فکر و خیال دیوانه نکنم؛
n re
ندانستن بعضی چیزها از دانستن آن‌ها بهتر است.
n re
به این فکر کردم که هر کدام از ما چه زمان زیادی را با ناراحتی تلف می‌کنیم، کارهایی را که نمی‌خواهیم، انجام می‌دهیم و هرگز خودمان را راضی نمی‌کنیم؛ چرا که فکر می‌کنیم برای آنکه بالاخره، کاری را که می‌خواهیم، انجام بدهیم، وقت زیادی باقی مانده است. اما این‌طور نیست. زندگی ممکن است در یک ثانیه تغییر کند، ممکن است در یک لحظه متلاشی شود و به هم بریزد و آن وقت، برای انجام دادن کارهایی که به تأخیر انداخته‌ایم، خیلی دیر است. دیگر خیلی دیر است که بخواهیم بر اساس رؤیاهایی که تمام این مدت در سر می‌پرورانده‌ایم، زندگی کنیم.
n re
انسان‌ها باید برای کارهایشان مجازات بشوند. اگر کسی نمی‌خواهد آب خنک بخورد، پس مرتکب جرم نشود و فقط همین.
n re
عشق پدری و مادری، مثل هیچ‌چیز روی کره زمین نیست؛ قدرتی بی‌حد و اندازه دارد. پدری و مادری، نیاز شدید و همیشگی به حمایت کردن است و انجام دادن هر کاری که برای فرزندان امنیت به همراه دارد؛
n re
حالا به این باور رسیده‌ام که میان درست و غلط، مرز باریکی وجود دارد. آیا اکنون من در سمت درست یک مسیر غلط حرکت می‌کنم یا در سمت غلط یک مسیر درست؟ زندگی درهم است. هیچ سیاه و سفیدی وجود ندارد، هرچه هست سایه‌های محوی است که در هم تنیده شده‌اند و در کنار هم هستند.
n re

حجم

۲۶۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۶۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
تومان