بریدههایی از کتاب نورگیر
۴٫۰
(۲۰)
داستان، روایت این نیست که چطوری رسیدی اینجا، تنها داستان مهم اینه که الان که اینجایی عملکردت چیه...
زهرا
باید بهت بگم تو اون خیابونا... البته اگه پاتو میذاری توشون... البته اگه رفته باشی یاد بگیری چطوری باید زنده بمونی چون هزار بار سختتر از رئیس یه رانندهی حرفهای بودن یا تو دولت بودن یا... آره باید بهت بگم زنده موندن تو خیابون حتی از بانکداری هم سختتره.
الهام حمیدی
قلبمان را از خیال سیرآب میکنیم قلبی که از زیادی خیال کارش به بیرحمی میکشد.
ویلیام باتلر یتس
شعرِ «آشیانهی ستارهها بیرون از پنجرهی اتاقم»
از کتابِ تعمقی در هنگام جنگ داخلی
allWhite
کایرا: اگه به قضاوت علاقه داری لطفاً نقش وکیلو بازی کن. شوی سگ اجرا کن. اگه قضاوت کردن علاقهی زندگته کلی کار دیگه هست. ولی بهت نصیحت میکنم اگه میخوای خشوبخت باشی، قضاوتت همیشه حرفهای باشه. واسه خودت نشین تو خونه تمرین کن.
allWhite
هر آدمی انگیزههای خوب برای خودش در میآره. میگن معلومه داره این کارو میکنه دیگه تا حالا تو ایست اِند کار میکرد. این کارم برای این کرد که راضی نبود. این کارو به خاطر ضعف خودش کرد. یه مرد تو زندگیش کم داشت. اگه یه مرد داشت لازم نبود این کارو بکنه. فکر نمیکنین به مردا اصلاً علاقهای نداره؟ باید زن داغونی باشه، باید عین این زنای آمازونی باشه، باید خیلی تو دیوار باشه که رفته همچین جایی داره کار میکنه... خُب من میگم اصلاً چه اهمیتی داره چرا دارم این کار میکنم؟ چرا اصلاً آدم باید بره به کسی کمک کنه؟ دلیل اصلاً تو درجهی اول اهمیت نیست. اگه من این کارو نکنم، کاره هم هیچوقت نمیشه.
مریآنژ
پدیدهی مدرنیه. یکهویی شده یه بیماری جدید! ترحم به خودمون! ترحم پولدار به ما! دیگه اونا فقط پول رو پول نمیآرن. این روزا انتظار دارن آدما صف بکشن ازشون تشکر کنن. [ میرود طرف تام و از قبل هم جدیتر میشود ]خُب بذار بهت بگم من یکی وقتمو پای آدمایی خیلی خیلی متفاوتی میذارم. پای آدمایی که گاهی حتی هیچی ندارن. ولی توشون حداقل یه خاصیت خوب پیدا میکنم؛ اونا درست خلاف آدمای پولدار این توهمو ندارن که باید حتماً یه بار یه کار درست انجام بدن! وگرنه از حساسیت زیادی از حدشون درد میکشن. نمیشنن همین طوری غر بزنن. چقد درک نشدن و بیارزش شدن. نه اونا که سعی دارن با مشکلات روزمرهشون کنار بیاین تا بتونن اون بیرون تو خیابون زنده بمونن. باید بهت بگم تو اون خیابونا... البته اگه پاتو میذاری توشون... البته اگه رفته باشی یاد بگیری چطوری باید زنده بمونی چون هزار بار سختتر از رئیس یه رانندهی حرفهای بودن یا تو دولت بودن یا... آره باید بهت بگم زنده موندن تو خیابون حتی از بانکداری هم سختتره.
مریآنژ
رئیس هئیت مدیرهام بهم میگه به گذشته نگاه نکن. میگه تو کاسبی، دنیا همین امروز صبح درست شده. چیزی به نام گذشته وجود ندارد...
الهام حمیدی
مدیریت جدید ازت میخواد به اموالت نگاه کنی، یه نگاه درستحسابی ــ میگه دنیا وحشیه و پررقابته و از این چرندیات! داستان، روایت این نیست که چطوری رسیدی اینجا، تنها داستان مهم اینه که الان که اینجایی عملکردت چیه...
الهام حمیدی
از این سفسطه خسته شدم. از دست این آدم راستیا خسته شدم. خودشون دست به سیاه سفید نمیزنن. با رضایت تموم تو بانکا و ادارهها کارمندی میکنن. میشنن تو پارلمان و تو روزنامهها فضل میفروشن، انگیزههای ما رو رد میکنن و قضاوتمونو زیر سئوال میبرن. و چرا؟ چون لازمه با زیر پا گذاشتن آدمایی که از تو شرایط سختتری ازشون کار میکنن حس خوبی بکنن.
الهام حمیدی
حجم
۷۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۷۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
قیمت:
رایگان