بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب ها و آدم ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب ها و آدم ها

بریده‌هایی از کتاب کتاب ها و آدم ها

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲ رأی
۴٫۵
(۲)
فردوسی با شاهنامه به همهٔ ایرانیان آموخت دینی را که پذیرفته بودند و به آن دل بسته بودند، اسلام، به معنی عرب شدن نیست و ایرانیان می‌توانند با اعتقاد به اسلام، تاریخ باستانی خود را هم حفظ کنند، گذشتهٔ خود را به یاد داشته باشند و به آن افتخار کنند، در عین مسلمانی زبان فارسی و هویت ایرانی خود را هم پاس بدارند.
شراره
غریبی گرت ماست پیش آورد دو پیمانه آب است و یک چُمچه دوغ گر از بنده لَغوی شنیدی ببخش جهان دیده بسیار گوید دروغ
کاربر ۱۹۸۴۸۹۵
نه زر و نه سیم دارم، نه دل و نه دین، نه طاعت منم و حریف کُنجی و نوای بینوایی
Yeganeh.Rahmatii
به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم چو به صومعه گذشتم همه یافتم دَغایی
Yeganeh.Rahmatii
این‌که در غزلهای عراقی از عشق بسیار سخن گفته شده از این جهت است که جهان‌بینی عراقی براساس عشق بوده است. او آفرینش را نتیجهٔ عشق خدا به ذات خود می‌دانسته و بر این باور بوده است که عشق در جهان هستی جریان دارد.
شراره
لطیفه نه به معنی آن‌چه امروزه «جوک» می‌نامیم، بلکه به معنی حکایتها و ماجراهایی کوتاه که نکته‌ای ظریف و لطیف را دربردارد و شیرین و بامزه است.
شراره
لطیفه نه به معنی آن‌چه امروزه «جوک» می‌نامیم، بلکه به معنی حکایتها و ماجراهایی کوتاه که نکته‌ای ظریف و لطیف را دربردارد و شیرین و بامزه است. لطیفه همچون هزل بی‌ادبانه و شرم‌آور و حتی به اندازهٔ آن خنده‌آور نیست اما از شوخ‌طبعی و بامزگی هم بی‌بهره نیست.
شراره
طنز از لطیفه خنده‌آورتر است و پیامی سیاسی و اجتماعی دارد. یک روی طنز خنده‌دار است اما یک روی دیگر آن دردناک و غم‌اندود است.
شراره
من از نهایت شب حرف می‌زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می‌زنم اگر به خانهٔ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچهٔ خوشبخت بنگرم
شراره
ز غَمِ زمانه ما را برهان به می زمانی که نیافت جز به می کس ز غم جهان رهای
کاربر ۱۹۸۴۸۹۵
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
کاربر ۱۹۸۴۸۹۵
گوید: «آخر پیرهاتان نیز هم» گویمش: «اما جوانان مانده‌اند» مهدی اخوان ثالث
Yeganeh.Rahmatii
نخست از جهان آفرین یاد کن پرستش برین یاد بنیاد کن کزویَست گردونِ گردان به پای همویَست بر نیک و بد رهنمای شاهنامهٔ فردوسی
Yeganeh.Rahmatii
به قول مرحوم اِنجوی شیرازی شاهنامه «شناسنامهٔ ایرانیان» است. شاهنامه هویت ایرانیِ مسلمان را تثبیت کرد.
Yeganeh.Rahmatii
مراگویی: از راه یزدان بگرد! زِ فرمانِ شاهِ جهانبان بگرد!
Yeganeh.Rahmatii
من نخواهم عشوهٔ هجران شنود آزمودم، چند خواهم آزمود؟
Yeganeh.Rahmatii
هین! بنه بر پایم آن زنجیر را که دریدم سلسله‌یْ تدبیر را
Yeganeh.Rahmatii
تا نسوزم کی خُنُک گردد دلش؟ ای دل ما خاندان و منزلش
Yeganeh.Rahmatii
خوش بسوز این خانه را ای شیر مست! خانهٔ عاشق چنین اولی‌تر است
Yeganeh.Rahmatii
چو شکست توبهٔ من مشکن تو عهد، باری ز من شکسته بررس که: چگونه و کجایی؟
Yeganeh.Rahmatii
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند که برو، تو خود که باشی که درونِ کعبه آیی
Yeganeh.Rahmatii
تو مرا شراب دردِه که ز زهد توبه کردم چو ز زاهدی ندیدم جز لاف خودنمایی
Yeganeh.Rahmatii
همین لطیف و خوشمزه بودن حکایتهای گلستان است که آدمی را به خواندن مکرّر آنها وامی‌دارد. این شیرینی و بامزگی هم نه برای ماهیت خود حکایتها بلکه به دلیل طرز بیان سعدی و زبان لطیف و دلنشین اوست.
Yeganeh.Rahmatii
در قرن هفتم سعدی با گلستان نثر فارسی را از بند تصنّع و تکلّف یعنی از فضل‌نمایی و صنعت پردازیِ اغراق‌آمیز آزاد کرد. او در دوره‌ای که بیشتر نویسندگان می‌خواستند با نثر خود دانسته‌ها و هنرمندی خود را در لفّاظی، به رخ خواننده بکشند، نشان داد که با ساده‌نویسی نیز می‌توان هنر نویسندگی را نمایان کرد.
Yeganeh.Rahmatii
گلستان بی‌گمان نتیجهٔ توانایی سعدی در به‌کارگیری زبان فارسی و حاصل هنر سخن‌پردازی اوست. گلستان شاهکاری است تکرار نشدنی. آن را برای کسی که این کتاب را نخوانده است به‌درستی نمی‌توان وصف کرد. باید به گلستان وارد شد و گلهای آن را بویید و از عطر سخن سعدی مدهوش شد تا گلستان را بتوان شناخت.
Yeganeh.Rahmatii
گلستان بی‌گمان نتیجهٔ توانایی سعدی در به‌کارگیری زبان فارسی و حاصل هنر سخن‌پردازی اوست. گلستان شاهکاری است تکرار نشدنی.
Yeganeh.Rahmatii
یکی از عواملی که خواندنِ گلستان را دلپذیر می‌کند، این است که فضای حکایتهای آن شاداب است، در آنها برخلاف بسیاری از آثار ادب فارسی گلایه از روزگار، اظهار درد و غم و ناراحتی، سرزنش دور فلک و سخن از فقر و بیماری و مرگ نیست.
Yeganeh.Rahmatii
«قاصدک! ابرهای همه عالم شب و روز، در دلم می‌گریند.»
Yeganeh.Rahmatii
پرنده مردنی است دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می‌روم و انگشتانم را بر پوست کشیدهٔ شب می‌کشم چراغهای رابطه تاریکند چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی‌ست.
Yeganeh.Rahmatii
به ایشان گفتم: شما چرا دربارهٔ سعدی جداگانه کتابی را مانند سرّ نی تألیف نکرده‌اید؟ در پاسخم گفت: از بس که سعدی را دوست دارم! و من باز از سخن ایشان در شگفت شدم. در ادامهٔ سخنش گفت: همان هنگام که تازه با کاروان حلّه منتشر شده بود، یکی از دوستان به من گفت که فصل سعدی را گونه‌ای دیگر نوشته‌ای و دلبستگی تو به سعدی بیشتر از باقی شاعران بوده است.
Yeganeh.Rahmatii

حجم

۱۳۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۵۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

حجم

۱۳۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۵۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان