بریدههایی از کتاب مه
۳٫۸
(۱۹)
مثل آدمها، خانهها و رختخوابها، شهرها هم بوی مخصوص خودشان را دارند
Gloria
یه نویسنده، فکر کنم همینگوی، میگه آدم برای شکست آفریده نشده. میشه نابودش کرد، ولی نمیشه شکستش داد. ولی گُه زیادی خورده، شکست که شاخودم نداره.
سیّد جواد
دیدی تو فیلمهای حادثهای یکی با ماشین فرار میکنه و یه عده هم دنبالشن؟ همیشه یه همچین صحنهای هست. حتماً دیدی. صحنهٔ تعقیبوگریز با ماشین. تو بعضی از همینها یارو یه کار خیلی جالب میکنه. به جای اینکه فرار کنه، یهدفعه ترمزدستی رو میکشه، دور میزنه و میره سمت اونهایی که تعقیبش میکنن. اینجوری راحت از شرشون خلاص میشه، چون دیگه پشتسرش نیستن، روبهروشن. یا باهاشون سرشاخ میشه یا از کنارشون عبور میکنه. فقط اینطوری میشه از گذشته گذشت
Gloria
بدبختی همین است. به قله که میرسی، فقط سرازیری روبهرویت است. شاید همیشه باید سربالایی باشد تا میل راه رفتن داشته باشی.
Gloria
گذشته مثل فیلمیه که ساخته شده، تدوین شده، اکران شده، دیگه هیچ کاریش نمیشه کرد. همونطور که ساخته شده، ثبت شده و دیگه نمیشه عوضش کرد. خوش به حال کارگردانی که وقتی به فیلمهاش نگاه میکنه، هیچ جاشو نمیگه کاش این کارو میکردم یا نمیکردم. احتمالاً کاش مزخرفترین کلمهٔ دنیاست. واسه من که اینطوری شده...
Gloria
اینجا میدان سنتمیشل است بعد از جنگ جهانی دوم. مثل همیشه، فکرم دست خودم نیست و در چنین موقعیتی یاد ژنرال دوگل میافتم. او که بههرحال زورش به هیتلر نمیرسید. زرنگی کرد. فرانسه را دستنخورده به آلمانها تحویل داد و به انگلستان فرار کرد، اما همینطوری توانست اینهمه توریست جذب کند. مارشال دوگل میدانست اگر جنگ را ادامه دهد، فرانسه با خاک یکسان میشود و ترجیح داد به جای تحویل ویرانهها به آلمان، فلنگ را ببندد و فرانسهٔ آباد را حفظ کند. حالا فرانسه به معماری و آثار باستانیاش میبالد و اینهمه توریست جذب میکند، ولی آلمان... آدم گاهی باید تسلیم شود، برای حفظ داراییهای باارزشتر.
پردیس
اصلاً مگه میشه آدم از مرگ فرار کنه؟ آدم فقط میتونه با مرگ مبارزه کنه. تو هم چارهای نداری جز مبارزه. مثل هر کس دیگهای. اینکه ببری یا ببازی مثل هر مبارزهٔ دیگهای به این بستگی داره که چهقدر از اول بازنده یا برنده وارد رینگ میشی
Gloria
بدبختی همین است. به قله که میرسی، فقط سرازیری روبهرویت است. شاید همیشه باید سربالایی باشد تا میل راه رفتن داشته باشی.
sama65
توی جنگ چرا آدمها راحت همدیگه رو میکشن؟ چون کسی کسی رو نمیشناسه. حتا بیشتر وقتها هم رو نمیبینن
Gloria
«غیاب بعضی آدمها از حضورشان مهمتر است. بعضی آدمها اینطوریاند، بعضیها حتا برای غریبهها هم مادرند.
Gloria
البته فکر نکنید که ما ساکن پاریس بودیم، ساکن پاریس بودیم، ولی کردها توی پاریس هم مثل ولایت خودشان زندگی میکنند و هیچچیز فرقی نمیکند جز آبوهوا و خیابانها. ایرانیها هم همینطورند. خودتان اگر اینجا بمانید متوجه میشوید که ایرانیها در فرانسه هستند، اما در ایران زندگی میکنند. ترکها هم همینطور. عربها هم همینطور. اصلاً همهٔ جهانسومیها و شرقیها در اروپا همینجوریاند.
پردیس
آدم وقتی از حسش حرف میزند، معمولاً آن را خراب میکند. توضیح دادن، همیشه شکلی از تقلیل دادن است.
sama65
حجم
۲۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۵۰%
تومان