بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اثر یک فنجان قهوه لاته در موفقیت مالی و شخصی | طاقچه
تصویر جلد کتاب اثر یک فنجان قهوه لاته در موفقیت مالی و شخصی

بریده‌هایی از کتاب اثر یک فنجان قهوه لاته در موفقیت مالی و شخصی

نویسنده:دیوید باخ
انتشارات:پندار تابان
امتیاز:
۴.۳از ۱۵ رأی
۴٫۳
(۱۵)
«اگر نمی‌دانی کجا می‌روی، ممکن است از جایی که مسیرت خاتمه می‌یابد خشنود نشوی.»
کاربر ۴۳۲۹۲۹۵
«ثروت تو دقیقاً همان سلامتی تو است. سلامتی تو خود به خود اتفاق نمی‌افتد، چیزی نیست که درخلال زندگی خودش از خودش مراقبت کند. نمی‌توانی سلامتی‌ات را به دستان شخص دیگری بسپاری، و همین موضوع دربارهٔ ثروت تو هم صدق می‌کند. هر دو کاملاً در دستان تو هستند، نه شخص دیگری.»
mehrnaz
نکته این است که تو آن‌جا ایستاده‌ای با سه چیز: خودت؛ لنز چشمانت و جهان. چه چیزی را خلق خواهی کرد؟
mahana golshahi
«اگر نمی‌دانی کجا می‌روی، ممکن است از جایی که مسیرت خاتمه می‌یابد خشنود نشوی.»
masoudiii
تصویر در ابتدا در چشم ذهن تو نقش می‌بندد. قبل از این‌که عکاسی کنی. تصویر نقطهٔ آغازی است که همه چیز از آن‌جا شروع می‌شود. تصویر همه چیز را هدایت می‌کند. پنجرهٔ تو.»
mahana golshahi
قانون ساده و عملی ما چه بود: درآمد اولین ساعت روزت را نگه دار. یک ساعت در روز؛ به عبارت دیگر اول به خودت پرداخت کن.
mahana golshahi
«اگر نمی‌دانی کجا می‌روی، ممکن است از جایی که مسیرت خاتمه می‌یابد خشنود نشوی.»
alireza sadidi
سپس، این عبارتی را که هنری دربارهٔ قهوه‌اش گفته بود به خاطر آورد که «اگر از عهدهٔ خرید این قهوه لاته برآمدی، آن عکس را هم می‌توانی بخری.» و سپس این‌که «شاید! تو ثروتمندتر از آنی هستی که فکرش را می‌کنی.»
alireza sadidi
با خود فکر کرد چه چیزی در زندگی‌اش غایب است: لحظات سرزندگی.
alireza sadidi
همهٔ دوستانم ناراحت شدند و سعی کردند در برابر آن بجنگند. علیهشان لابی کردند، کمپین راه انداختند.» هنری مکث کرد. زویی می‌دانست این مکث برای شروع خط جدیدی است و پرسید: «و تو؟» هنری لبخندی زد و گفت: «سهامش را خریدم.» زویی لیوان قهوه‌اش را زمین گذاشت و به او خیره شد. «صبر کن ببینم. سهام استارباکس؟ تو؟» ـ «بله من. زمانی که افرادی برای خرید قهوه به این‌جا می‌آمدند و عده‌ای دیگر خرید قهوه از این‌جا را تحریم کرده بودند من سهامی از شرکتشان خریداری کردم. می‌توانی این گونه بگویی که مالکیت وضعیت را به دست گرفتم.»
alireza sadidi
باربارا انتظارات بالا و استانداردهای مشخصی داشت. او رئیس سرسختی بود ولی در عین حال به کارمندان فشار نمی‌آورد درواقع آن‌ها را به سمت خود جذب می‌کرد. این به آن معنا نبود که از او می‌ترسیدند بلکه دوست داشتند ناامیدش نکنند.
mehrnaz
به نظر می‌رسید که هرچه درآمدش بیشتر می‌شد هزینه‌های زندگی‌اش هم بیشتر می‌شد و بیشتر در بدهی فرو می‌رفت.
mehrnaz
اکثراً مردم وقتی درآمد بیشتری دارند آن را بیشتر خرج می‌کنند.»
mehrnaz
مشکل پول درآوردن نیست؛ مشکل پول نگه داشتن است.»
mehrnaz
«هیچ شاهزادهٔ جذابی با کیف بزرگی پر از پول از راه نخواهد رسید. زویی تو باید خودت شاهزادهٔ جذاب خودت باشی. و راستی، این موضوع به همان اندازه که برای زنان حقیقت دارد برای مردان هم همین‌طور است.
mehrnaz
«موضوع این نیست خود را محروم یا تنبیه کنیم. موضوع این‌جاست که هر روز کمی از عاداتمان را تغییر دهیم. و با آن تغییر کوچک سرنوشتمان را عوض کنیم.»
mehrnaz
مردم وقتی پول بیشتری به دست می‌آورند، به سادگی بیشتر هم خرج می‌کنند. پول درآوردن مثل جزر و مد است؛ می‌دانی؛ و خرج کردن مثل یک قایق است. وقتی آب بالا می‌آید قایق هم با آن بالا می‌آید.»
Chandlerbing
این جمله در آوازی که مانند زندگی زویی بود در قسمت همسُرایی‌اش خوانده می‌شد؛ شعرش الهام‌بخش، ماجراجویانه و قابل تعمق بود: «دوست دارم به دوران مدرسه برگردم؛ جنوب غربی امریکا را بگردم، به اروپا سفر کنم، خانه‌ای با یک تختخواب واقعی داشته باشم که روی آن بنویسم و یوگا کنم.» اما همیشه شعر به این‌جا می‌رسید: «اما از عهدهٔ خرید آن برنمی‌آیم.»
کاربر ۷۶۲۰۴۰۷
«اگر نمی‌دانی کجا می‌روی، ممکن است از جایی که مسیرت خاتمه می‌یابد خشنود نشوی.»
کاربر ۲۸۳۵۶۵۳

نوع

حجم

۵۶۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

نوع

حجم

۵۶۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۶۰%
تومان