بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شب آتش | طاقچه
تصویر جلد کتاب شب آتش

بریده‌هایی از کتاب شب آتش

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۷ رأی
۳٫۴
(۷)
من خود را قربانی یک جبر نابودکنندهٔ پوچی به نام «رشد» می‌دانستم.
پویا پانا
مراقب باش میل به وجودداشتن خدا را فدای واقعیت نکنی.
پویا پانا
«من نگران هستم. ما از این بیابان سالم بیرون نمی‌آییم.»
پویا پانا
از نظر متفکران امروزی انسان تنها مانده، بدون مرجع، تولیدکنندهٔ منحصربه‌فردِ استدلال عقلی، در میانهٔ دنیای سراسر پوچ خود را «نگهبان معنا» می‌انگارد.
پویا پانا
«داروین»، به ما می‌آموزد که گونه‌های سازگار، زنده می‌مانند و ناسازگارها می‌میرند. خلاصه اینکه طبیعت خودبه‌خود، خود را سامان می‌بخشد و سرانجام اینکه من به مفهوم «غایت» تردید دارم؛ چراکه ناشی از یک تصور ذهنی ناب است. چگونه می‌توانیم تضمین کنیم که انسان هدف جهان باشد؟ علاوه بر این، آیا جهان اصلاً هدفی دارد؟
پویا پانا
چه کسی من را اینجا روی این سنگریزه گرد آورده است؟ با چه انگیزه‌ای؟ و چرا این‌قدر مختصر؟ من هیچ نیستم. یا بهتر بگویم تقریباً هیچ نیستم. «تقریباً» وضعیت کنونی من است؛ تقریباً وجودداشتن، تقریباً هیچ‌بودن، نه این‌بودن و نه آن‌بودن، بلکه آشفتگی‌ای مرکب از هر دو. عالم قدرت خود را در مقابل چشمانم مستقر می‌کند. درحالی‌که می‌تواند من را متحیر خویش کند؛ درهم می‌شکند. به زندگی چهارمیخ شده‌ام. سرم گیج می‌رود. در مواجهه با او کوچک و کوچک‌تر می‌شوم. من هستم؛ بااین‌حال به من وعده داده‌شده که روزی هیچ خواهم شد. من فقط عبور می‌کنم. وجود من نشان از به‌پایان‌رسیدن من است؛ جاگرفته در بین دو حادثهٔ توخالی: تولد من و مرگ من. جدایی بی‌رحمانه و بازگشت‌ناپذیری در انتظارم است. جدایی از دنیا، جدایی از نزدیکانم، جدایی از خودم. نوعی گسست. تنها به یک چیز اطمینان دارم: اطمینان به ازدست‌دادن همه‌چیز.
mahora
اگر به گذشته‌های دور برگردیم، جهان فشرده، گرم‌تر و بسیار متراکم بوده است. در ابتدا انرژی از تشعشعات تشکیل شده بود؛ سپس تراکم این پرتوها آن‌قدر کاهش یافت که از پرتوهای مادهٔ کنونی کمتر شد. آنگاه ماده در جهان فراوان شد و نیروهای گرانشی بر نیروهای الکترومغناطیسی برتری یافتند. ده میلیارد سال بعد، کهکشان‌ها در نتیجه این تحولات پدید آمدند. ما نیز نتیجهٔ این دگرگونی‌ها هستیم. ما چیزی جز غبار ستارگان نیستیم.
پویا پانا
از آنگاه که ملاقات انسان‌ها با یکدیگر همواره در دل شب‌های رمزآلود بوده، گفت‌وگوها هم وسعت زیادی یافته است و چون بشر نمی‌توانست ناآگاهی را تاب بیاورد، دانش را پدید آورد. انسان اسطوره‌ها را ابداع کرد. خدایگان و خدای واحد را ساخت و علوم مختلف را اختراع کرد. خدایان تغییر می‌یابند؛ یکی پس از دیگری بر جای هم می‌نشینند و آنگاه می‌میرند. مدل‌های کیهان‌شناختی نیز به همین منوال هستند و جز «توجیه‌کردن» روی هیچ هدف بلندپروازانهٔ دیگری پای نمی‌فشردند.
پویا پانا
حقیقت دست‌نایافتنی است. فقط حقایق گذرا وجود دارند و البته تلاش برای کشف حقیقت.
پویا پانا
درست است که در اروپا روشنفکران ایمان را تحمل می‌کنند، اما آن را به دیدهٔ تحقیر می‌نگرند. دین، نوعی تجدید حیات گذشته انگاشته می‌شود. اعتقادداشتن به معنای کهنگی باستانی است و انکارکردن، یعنی مدرن شدن. چه ملغمه‌ای! کرنش‌کردن گویا در دل ترقی و پیشرفت راهی ندارد.
پویا پانا
روی این کره خاکی شگفت‌زدگان اندک‌اند؛ نه فرصت‌های شگفتی‌آور.
میس سین
یک تعصب، تعصبی دیگر را از دور خارج می‌کند. در گذشته ایمان مردم به‌خاطرِ اجر و پاداشِ وعده داده شده بود و مردمان امروزه درست به همان دلیل دچار تردید شده‌اند. در هر دو صورت آن‌ها درحالی‌که می‌دانند که تکرارکنندهٔ رفتار دیگران‌اند و واقف‌اند که درحال‌نشخوار آرای دیگران هستند، محکوم به پذیرش نظراتی هستند که اگر درست بیندیشند شاید دیگر از آنِ آن‌ها نباشد.
میس سین
«علم اندک انسان را از خدا دور می‌کند و دانش بسیار انسان را به او نزدیک می‌گرداند.»
میس سین
اگر طبیعت باعث وجود ماهی می‌شود به این دلیل است که پیش از آن آب را فراهم آورده است؛ بنابراین... . بنابراین، چه؟ اگر طبیعت حیواناتی عقلانی مانند ما را ایجاد کرده، برای این است که در جهان هستی معنایی وجود دارد که باید آن را درک کنیم؛ بنابراین... . بنابراین، چه؟ ما نتیجهٔ اتفاقاتِ تصادفی نیستیم.
میس سین
این گردوغبار کیهانی که تبدیل به انسان شده، عجب خطای دردناکی است.
میس سین
تصادف! به نظر من، اعتقاد به تصادف بسی دشوارتر از اعتقاد به خداست؛ جایگزین‌کردن سرنوشت، احتمالات و تصادفات و ممکن‌ها با یک وجود برتر
میس سین
خداوند کسی نیست که انسان را نجات می‌دهد؛ بلکه همانی است که به آن‌ها کمک می‌کند که دربارهٔ نجات خود بیندیشند.
میس سین
«همه‌چیز معنادار است. هرچیزی توضیحی دارد.» ازاین‌پس هرگاه چیزی را درک نکنم، اعتماد می‌کنم. دلیل اینکه من دریافت نمی‌کنم، این است که در ذهنم غایب است؛ نه در واقعیت. آگاهی محدود من، فقط مرزهای خود را می‌شناسد؛ نه کل جهان را.
میس سین
«علم اندک انسان را از خدا دور می‌کند و دانش بسیار انسان را به او نزدیک می‌گرداند.» اگر طبیعت باعث وجود ماهی می‌شود به این دلیل است که پیش از آن آب را فراهم آورده است؛ بنابراین... . بنابراین، چه؟ اگر طبیعت حیواناتی عقلانی مانند ما را ایجاد کرده، برای این است که در جهان هستی معنایی وجود دارد که باید آن را درک کنیم؛ بنابراین... . بنابراین، چه؟ ما نتیجهٔ اتفاقاتِ تصادفی نیستیم. ما از ریشهٔ اتم‌ها هم سرچشمه نمی‌گیریم. برعکس، ما حاصل نقشه‌ای هستیم؛ حاصل قصد و نیتی هوشمندانه؛ بنابراین... . بنابراین؟ بنابراین خدا وجود دارد.
mahora
سکوت کردم؛ چراکه بیش از حد از بلاغت کلام او آگاه بودم. بله، اندیشمندان معاصر باعث تألم خاطر بشر شده‌اند. آنان متملقانه با اعتبار بخشیدن به قابلیت شعور انسان، او را به‌تنهایی طاقت‌فرسایی محکوم می‌کنند. انسان به استثنا بدل می‌شود. او در فضایی عاری از فکر، فکر می‌کند؛ در محیطی بی‌تفاوت به هیجان می‌آید؛ در هرج‌ومرجی غیراخلاقی، رفتار عادلانه و ناعادلانه را دنبال می‌کند. او در دنیای خارج، زندانی می‌شود! فرار ممکن نیست! این گردوغبار کیهانی که تبدیل به انسان شده، عجب خطای دردناکی است.
mahora
هرگز نمی‌توانم مرگ را تصور کنم. فروپاشی؟ سیاهی؟ سکوت؟ این‌ها را می‌شود لمس کرد. خلأ؟ برای فهمیدن خلأ باید پربودن را درک کرد. توقف زمان؟ اصلاً زمان چیست وقتی‌که آن را زندگی نمی‌کنیم؟ من این اندیشه را به هیچ می‌انگارم. به‌هیچ‌اندیشیدن، به‌معنای به هیچ‌چیز فکرکردن نیست. هیچ نشانه‌ای هم برای این مفهوم وجود ندارد؛ زیرا برای نشان‌دادن هرچیز به خود، باید آگاهی باشد و من هیچ آگاهی از آن ندارم.
mahora
اگرچه با پشتکار فراوان برای موفقیت در آزمون‌ها و به‌دست‌آوردن مدارک تحصیلی زحمت کشیده بودم، احساس می‌کردم گروگان این پیروزی‌ها هستم. اگرچه آن‌ها آرامم می‌کردند، اما من را از خویشتنم دور می‌ساختند.
میس سین
«چهره واقعی من، جایی در انتظار من است.»
میس سین
ذهن آدمی، به همان میزانی که بدن از خلأ وحشت می‌کند، از ناشناخته‌ها هراس دارد؛ ازاین‌رو برای زدودن حس انزوا یا درماندگی به آفرینش دائمی اسطوره‌ها می‌پردازد. بله! پیشنهاد دادن، از ندانستن بسی برتر است. حتی با احتیاط بگویم، تبیین و توضیح، حتی ناجور بر نبود مفاهیم برتری دارد. نیاز به فهم فقط به معنای شهوت عقلانیت نیست. این نیاز، همراه شناسایی تاریکی‌ها در جهت اطمینان‌بخشیدن به خویشتن، برای ایجاد نوعی نظم در هرج‌ومرج است. اصلاً هر شفافیت یا قطعیتی خاستگاهی دارد؛ هراس از نداشتن توضیح.
میس سین
از خودم می‌پرسیدم آن چیزی که در دعاکردن اهمیت دارد، چیست؟ سخن‌گفتن یا شنیده‌شدن؟
میس سین
اینکه بگویم «من هستم» به این معناست که «من روزی دیگر نخواهم بود.» زندگی فقط یک مترادف واقعی دارد: مرگ. عظمت من همان ناچیزی و بی‌بضاعتی من و قوت من همان ضعف من است و اینجاست که غرور با ترس و وحشت می‌آمیزد.
میس سین
«آخرین مرحله خرد دانستن این است که بی‌نهایتی از چیزها وجود دارند که از او فراتر می‌روند. خرد اگر تا این حد پیش نرود بسیار ضعیف است.» البته عقل به‌ندرت با چنین فروتنی خودجوشی آشناست.
میس سین
چه نیکوست که او هست! چه گواراست! با ایمان تازه‌ام، او را با نیرویی تمام‌وکمال حس می‌کنم. او چه‌چیز را به من آموخت؟ «همه‌چیز معنادار است. هرچیزی توضیحی دارد.»
میس سین

حجم

۱۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۱۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان