بریدههایی از کتاب مثل بیروت بود
۴٫۳
(۲۳۸)
هیچ غلطی نمیتونید بکنید! حکایت این کشور حکایت عراق و افغانستان و سوریه نیست. به مو میرسه اما پاره نمیشه. حناتون پیش این مردم رنگی نداره. بعد از این همه سال هنوز نفهمیدین؟!
گلناز
همیشه کم حرف میزد اما امان از خروش چشمانش.
˼السـیِّدةَالشَهیدة˹
دیگر ایمان داشتم، امنیت چیزی است که تا آن از دست ندهی، قدرش را نمیدانی.
zahra sadat-87
پدربزرگ راست میگفت؛ گاهی آدمها یکشبه پیر میشوند. من یکشبه مردم.
گلناز
بلند خطاب قرارم داد:
اصلاً حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند.
• Khavari •
بیاختیار زمزمه کردم:
یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ...
محيا
«یاران همه رفتند
افسوس
که جا مانده منم!
حسرتا!
این گل خارا
همه جا رانده منم.»
سادات
خانم، کسی همراهتون نیست که برم صداشون کنم؟
نای صحبت نداشت، انگشت اشارهاش را بهسمت قبرها بلند کرد.
چرا هست... اونجا خوابیده... اما نمیآد که ببردم...
هفتصد و چهل و نه
کاش زندگی دکمهای به نام «دور تند» داشت.
معمای عشق♡ (ℬ•ℳ)
اصلاً حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند.
fa,3in
پدربزرگ راست میگفت؛ گاهی آدمها یکشبه پیر میشوند. من یکشبه مردم.
عطر ریحان...(:
این جماعت حتی از شنیدن کلمهٔ شهید هم رعشه به جانشان میافتاد.
M.Kh
وقتی که ذهن مسموم شد دیگه فقط چیزی رو بالا میآره که ما به خوردش دادیم. این معادله قبلاً تو سوریه جواب داده پس توی ایران هم جواب میده؛ شاید با تأخیر، اما بالأخره جواب میده. این بار رژیم نمیتونه از دامی که براش پهن کردیم سالم بیرون بیاد. خلاصه که این تو بمیری از اون تو بمیریها نیست.
حرفهایش ترسناک بود ولی بیراه نمیگفت. همیشه خطر خودیهای ناخودی بیشتر از دشمن، سرزمینمان را تهدید میکرد، اما این بازیها تازگی نداشت و هیچوقت حساب اجنبیجماعت در سرزمین ما درست در نمیآمد؛ که اگر غیر از این بود سر کیسه را برای وطنفروشان بیمایه شل نمیکردند.
گلناز
همیشه از آشپزخانهٔ اوپن بدش میآمد. میگفت: «اینجا سنگر زنه. باید دروپیکر داشته باشه تا هر وقت دلش گرفت، به بهانهٔ پیاز خردکردن، هایهای اشک بریزه
هفتصد و چهل و نه
مگر این خاک خائنین تسبیحبهدستی چون مسعود کشمیری را کم دیده بود؟!
سادات
همیشه خطر خودیهای ناخودی بیشتر از دشمن، سرزمینمان را تهدید میکرد
zahra sadat-87
من از درد کشیدن میترسیدم.
هفتصد و چهل و نه
. هیچ چیز شیرینتر از امنیت نبود.
سادات
بلند خطاب قرارم داد:
اصلاً حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند.
zahra 84
و قسم به خستگی چشمانش
که اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا
سادات
حجم
۲۴۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۲۴۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۷۰%
تومان