«قصهٔ خودمون رو تعریف کن.»
𝘙𝘖𝘡𝘈
باورش سخت بود، چهطور میشد یک نفر همیشه باشد و بعد ناگهان دیگر نباشد، برای همیشه نباشد.
کاربر ۵۷۳۴۶۹۴
مهم نیست مثل برفین گرگدل باشی یا مثل رُزالین خرگوشدل...
مهم اینه که خودت باشی و به خودتبودن افتخار کنی...
booklover
کتابدار پرسید: «کتابخونه از چی درست شده؟» جوری پرسید انگار سؤالی دوپهلو کرده است و بشقاب را به دخترها تعارف کرد.
برفین جواب داد: «از یکعالمه کتاب.» او کتابخانهٔ قدیمیشان را با آن نردبانهای متحرک و بلند، در ذهنش مجسم کرد. بزغالهٔ سیاه نزدیک میز آمد و مشغولِ جویدن یکی از گیسهای رزالین شد.
کتابدار سرش را تکان داد: «اشتباهه.» بعد، کلوچهاش را گاز زد و گفت: «از یکعالمه قصه.»
booklover
«برای اینکه بفهمین یه قصه واقعاً دربارهٔ چیه، از نویسندهش نپرسین، از خوانندهش بپرسین.
booklover
«برای اینکه بفهمین یه قصه واقعاً دربارهٔ چیه، از نویسندهش نپرسین، از خوانندهش بپرسین.»
کاربر ۹۲۹۶۴۸۲