بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناگازاکی | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناگازاکی

بریده‌هایی از کتاب ناگازاکی

نویسنده:اریک فی
انتشارات:نشر هیرمند
امتیاز:
۴.۰از ۲۹ رأی
۴٫۰
(۲۹)
استفراغ حال آدم را بهتر می‌کند. در چیزی که بیرون می‌اندازیم واژه‌هایی هست که در سر می‌چرخد و هضم نمی‌شود.
javadazadi
به خودم می‌گویم باید در تمام قانون‌های اساسی دنیا این حق غیرقابل مصادره نوشته شود که هرکس بتواند هر وقت بخواهد به مکان‌های مقدس کودکی‌اش بازگردد. به او دسته کلیدی بدهندکه درِ تمام آپارتمان‌ها، ویلاها و باغچه‌هایی را که کودکی‌اش در آن گذشته به رویش باز کنند و به او اجازه دهند ساعت‌ها در قصرهای زمستانیِ خاطراتش پرسه بزند. مالکان جدید هرگز نخواهند توانست سد راه این زائران زمانی شوند.
azaad
زندگی امروزی همین است. وجودت میان شکست و موفقیت کِش می‌آید.
Ghazal
خوش به سعادت فراموشکاران، زیرا گذشته رنج و عذاب است.
AS4438
می‌گویند برخی لاک‌پشت‌های دریایی برای مردن به همان ساحلی بازمی‌گردند که در آن به دنیا آمده‌اند.
AS4438
آیا در خواب قوی‌تر از موقع بیداری زندگی می‌کنند؟
Ghazal
فکری همچون دزد دریایی به من نزدیک شد و تلاش‌هایم را غرق کرد.
مهران
خوش به سعادت فراموشکاران، زیرا گذشته رنج و عذاب است.
AmirMasoud
اگر چیزی باشد که در طول این هفته‌ها به آن ایمان آورده باشم، این است: معنا وجود ندارد. یعنی از قبل وجود نداشته. انسان مفهومِ «معنا» را ابداع کرده تا مرهمی بر تشویش‌هایش بگذارد و جست‌وجوی آن تمام وقتش را می‌گیرد و او را وقف خود می‌کند. هیچ «ناظم بزرگی» از بالای افلاک ما را زیر نظر ندارد
shimaseni
باید در پس اولین پردهٔ خلسه فرو رفته باشد، طوری که مرد تکرار می‌کند و نگران رنگ‌پریدگی زن می‌شود.
مهران
دوست داشت پاکت نامه را قبل از شب ببندد و به بنگاه املاک بسپرد (و روی آن بنویسد برسد به دست آقای شیمورا کوبو، مالک، خیابانِ...). این کار به او آرامش می‌داد. مدت‌ها انتظارش را می‌کشید
مهران
اتاقم را دوست داشتم، بالکنش مشرف به دنیا بود، به تولد دنیایی که بسیاری از نیاکانم در یک روز نهم اوت دوردست، در آن مرده بودند. هشت سال از عمرم در آن‌جا سپری شده بود. چقدر اتاق‌هایش، دیوارهایش را دوست داشتم... به خودم می‌گویم باید در تمام قانون‌های اساسی دنیا این حق غیرقابل مصادره نوشته شود که هرکس بتواند هر وقت بخواهد به مکان‌های مقدس کودکی‌اش بازگردد. به او دسته کلیدی بدهندکه درِ تمام آپارتمان‌ها، ویلاها و باغچه‌هایی را که کودکی‌اش در آن گذشته به رویش باز کنند و به او اجازه دهند ساعت‌ها در قصرهای زمستانیِ خاطراتش پرسه بزند
مهران
اتاقی را که هشت سال نخست زندگی‌اش را در آن گذرانده بود می‌دید، نه آن‌طور که همیشه دیده بود: از بیرون، قسمت کوچکی از خانه‌ای عروسکی. و در ضمن، بدون اثاثیه. اما بقیهٔ چیزها سر جایشان بود: کاغذدیواری‌ها، درها. یک سینک ظرفشویی در هوا معلق بود. چرا کودکی عزیزش را تکه‌تکه می‌کردند؟ چه‌کسی به خود اجازهٔ چنین جنایتی را داده بود؟ پدر او را در آغوش گرفته و گفته بود زندگی این است
Tamim Nazari
نباید اجازه دهیم خاطره‌ها در قصر آینه منعکس شوند
Tamim Nazari
خوش به سعادت فراموشکاران، زیرا گذشته رنج و عذاب است
Tamim Nazari
لازم بود خودم را از این حالت بُهت‌زدگی که به همراهِ حزن و اندوهم آلیاژ عجیبی را شکل می‌داد، جدا کنم
دریا
اگر چیزی باشد که در طول این هفته‌ها به آن ایمان آورده باشم، این است: معنا وجود ندارد. یعنی از قبل وجود نداشته. انسان مفهومِ «معنا» را ابداع کرده تا مرهمی بر تشویش‌هایش بگذارد و جست‌وجوی آن تمام وقتش را می‌گیرد و او را وقف خود می‌کند. هیچ «ناظم بزرگی» از بالای افلاک ما را زیر نظر ندارد
shimaseni
به خودم می‌گویم باید در تمام قانون‌های اساسی دنیا این حق غیرقابل مصادره نوشته شود که هرکس بتواند هر وقت بخواهد به مکان‌های مقدس کودکی‌اش بازگردد. به او دسته کلیدی بدهندکه درِ تمام آپارتمان‌ها، ویلاها و باغچه‌هایی را که کودکی‌اش در آن گذشته به رویش باز کنند و به او اجازه دهند ساعت‌ها در قصرهای زمستانیِ خاطراتش پرسه بزند.
دریا
هیچ‌چیزِ گذشتهٔ شیمورا توجه آدم را جلب نمی‌کند. شیمورا کوبو. بی‌شک وقتی از دنیا برویم از او هم مانند من چیزی باقی نخواهد ماند. وقتی از خودم حرف می‌زنم، طبیعتاً به هویتِ کنونی‌ام فکر می‌کنم. هیچ‌کس هویت گذشته‌ام را که به دست فراموشی سپرده شده پیدا نخواهد کرد، اصلاً برای چه‌کسی جالب است؟ نقطهٔ اشتراک من با این مرد که نه مایهٔ سربلندی است و نه سرافکندگی فقط یک چیز است: هیچ بودن. به‌جز این، هیچ‌چیز دیگری ما را به هم نزدیک نمی‌کند. هیچ‌ها اغلب زمین تا آسمان با هم فرق دارند.
AmirMasoud
معنا وجود ندارد. یعنی از قبل وجود نداشته. انسان مفهومِ «معنا» را ابداع کرده تا مرهمی بر تشویش‌هایش بگذارد و جست‌وجوی آن تمام وقتش را می‌گیرد و او را وقف خود می‌کند. هیچ «ناظم بزرگی» از بالای افلاک ما را زیر نظر ندارد.
AmirMasoud
. به خودم می‌گویم باید در تمام قانون‌های اساسی دنیا این حق غیرقابل مصادره نوشته شود که هرکس بتواند هر وقت بخواهد به مکان‌های مقدس کودکی‌اش بازگردد. به او دسته کلیدی بدهندکه درِ تمام آپارتمان‌ها، ویلاها و باغچه‌هایی را که کودکی‌اش در آن گذشته به رویش باز کنند و به او اجازه دهند ساعت‌ها در قصرهای زمستانیِ خاطراتش پرسه بزند. مالکان جدید هرگز نخواهند توانست سد راه این زائران زمانی شوند. من به این مسئله ایمان دارم و اگر قرار باشد روزی دوباره درگیر فعالیت‌های سیاسی شوم، به خود می‌گویم که این تنها نکتهٔ برنامه‌ام خواهد بود، تنها وعدهٔ تبلیغاتی‌ام...
AmirMasoud
یک سال مهمان ناخوانده تعجب می‌کرد که می‌دید غذاها از آشپزخانه‌اش ناپدید می‌شوند: مرد پنجاه‌ساله‌ای مجرد در محله‌های جنوبی، دوربینی نصب کرد و متوجه شد زنی ناشناس در غیاب او در خانه‌اش پرسه می‌زند. صاحبخانه از محل‌ِکارش خانه‌اش را زیر نظر گرفت و زن غریبه را به دام انداخت و با این تصور که زن سارق است پلیس را خبر کرد. مأموران پلیس، زنی را بازداشت کردند که در اوشیره‌ای بلااستفاده مستقر شده و در آن زیراندازی پهن کرده و مقداری لوازم گذاشته بود. توجیه این زن بیکار پنجاه و هشت ساله این بود: «جایی برای زندگی نداشتم»
nila
برخی لاک‌پشت‌های دریایی برای مردن به همان ساحلی بازمی‌گردند که در آن به دنیا آمده‌اند. می‌گویند ماهی‌های آزاد دریا را ترک می‌کنند و به رودخانه‌ای می‌روند که در آن بزرگ شده‌اند تا در آن تخم‌گذاری کنند. چنین قراردادهایی بر موجودات زنده حکمفرماست.
nila
حوزهٔ رؤیاها قدرت تسکین ندارد. کمی بعد، رؤیاها خوابم را تکه‌تکه می‌کند. ضمیر ناخودآگاه فوران می‌کند. گذشته‌ام از شکاف‌های پنهان جاری می‌شود
مهران
نگاهی به داخل: دیگر اثاثیه‌ای نیست. روی اعلان شماره‌ای وجود دارد و زن آن را کف دستش می‌نویسد: شمارهٔ یک بنگاه املاک. کمی بعد همین دست سکه‌ای در شکاف تلفن عمومی می‌اندازد.
مهران
زن لحظه‌ای در آشپزخانه و سپس در هال درنگ می‌کند. دیدن دوبارهٔ این اتاق‌های خالی منقلبش می‌کند و برای پنهان کردن این حالت، تظاهر به علاقه می‌کند.
مهران

حجم

۷۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۷۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۲,۵۰۰
تومان