بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آقای عزیز من | طاقچه
تصویر جلد کتاب آقای عزیز من

بریده‌هایی از کتاب آقای عزیز من

نویسنده:ناهید گلکار
انتشارات:نشر داستان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲۶۶ رأی
۴٫۰
(۲۶۶)
دختر کجا و این سوال ها کجا؟ اگر کلامی به زبون میاوردم بی حیا و دریده صدام می کردن.
helya.B
یاد بگیر در زندگیت وقتی از کسی زخم خوردی دیگه بهش اعتماد نکنی.
Parinaz
کاش ما آدم ها یاد می گرفتیم که هر چی بر زبون میاریم خوب و دلگرم کننده باشه. آرزوی خوشبختی کردن و سلامتی گفتن، کلمات خوب و شیرینیه نه خرجی داره و نه زحمتی، فقط دنیای ما رو بهتر و زیبا تر می کنه.
mahsa
عشق قشنگ ترین هدیه خداست
Parinaz
فهمیدم که گردانندهٔ این گردون می دونه چطور این چرخ دوار رو بگردونه و به ما نشون بده همه چیز دست ما هست، و نیست. گاهی زندگی اختیار رو از ما می گیره و جبر زندگی ما رو چنان دست خوش ناملایمات می کنه که هیچ راهی رو برای نجاتمون نمی تونیم پیدا کنیم.
fatemeh
هیچ بچه ای دلش نمی خواد از مادرش جدا بشه.
n re
داشتم غصه ها رو همون جایی بخورم که لازمه و هیچ وقت نه نگران آینده بودم و نه به گذشته فکر می کردم.
راهله
بدون عشق زندگی مفهمومی نداره.
Parinaz
اگر بر فرض آدم ها دلشون برامون بسوزه، روزگار نمی سوزه خیلی بی رحم تر از اونیه که می تونی تصور کنی. سعدی میگهبرو شیر درنده باش ای دغل مینداز خود رو چون روباه شل
کاربر ۲۰۶۷۷۵۷
اینکه آدم فکر کنه روزگار به آدم اجازه میده خیلی خوشبخت و راحت زندگی کنه فقط یک خیال خامه. اما من نمی خواستم از زندگی شکست بخورم و همهٔ تلاشم رو می کردم تا بچه ها شاد باشن و یاد بگیرن زندگی یعنی خوشحالی.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
زندگی خیلی عجیبه و رفتار آدم ها عجیب تر. اونا با دست خودشون ناراحتی و بلا رو برای خودشون میخرن و بهای اونو می پردازن، شاید با یکم فکر و انسانیت می شد اون روزها رو که دیگه برگشتی براش نبود برای هم لذت بخش تر می کردن.
Parisa
توی این دور و زمونه نمیشه به کسی اعتماد کرد.
n re
من همیشه عادت داشتم غصه ها رو همون جایی بخورم که لازمه و هیچ وقت نه نگران آینده بودم و نه به گذشته فکر می کردم.
Parisa
گفتم: راستش دلم به حال عزیز سوخت، گفت: نسوزه اون مثل مارمولکه هر چی دومشو قطع کنی دوباره در میاره. نگران اون نباش.
اسماعیلی راوری
یاد حرف مادرم افتادم اون همیشه بهم می گفت: دخترم آدم عزت و احترام رو به زور از کسی نمی خواد. هر وقت دیدی دیگران بهت احترام نمی زارن بدون که اشکال از خود توست، تو نمی تونی دیگران رو باب میل خودت درست کنی، باید خودتو درست کنی تا زندگی بر وفق مرادت بگذره.
اسماعیلی راوری
حالا بعد از سالها می فهمم که هر کجا ترس و ضعف باشه زور و ظلم، رشد می کنه. آدم های ظالم از ترسی که توی دلشون دارن از مظلوم می ترسن پس سعی می کنن فشار بیشتری به اونا بیارن تا مبادا قدرتشون رو از دست بدن.
آزاده
زندگی خیلی عجیبه و رفتار آدم ها عجیب تر. اونا با دست خودشون ناراحتی و بلا رو برای خودشون میخرن و بهای اونو می پردازن، شاید با یکم فکر و انسانیت می شد اون روزها رو که دیگه برگشتی براش نبود برای هم لذت بخش تر می کردن. در حالیکه با جر و بحث های بی ارزش و تو و منی های بی ثمر اوقات همه رو تلخ کردن.
آزاده
اگر آدمیزاد بشی، هیچوقت قانع و سیر نمی شی. هر چه داشته باشی بازم بیشتر می خواهی. هزاران نعمت در اطرافت خواهد بود ولی تو برای نداشته ها غم می خوری و چون به دست آوردی، برای نداشتهٔ دیگر حسرت می خوری.
فانوس
حالا بعد از سالها می فهمم که هر کجا ترس و ضعف باشه زور و ظلم، رشد می کنه. آدم های ظالم از ترسی که توی دلشون دارن از مظلوم می ترسن پس سعی می کنن فشار بیشتری به اونا بیارن تا مبادا قدرتشون رو از دست بدن.
Azar
همهٔ دنیا جمع بشن نمی تونن آدم غصه خور رو نجات بدن شیوا خودشو باخته. روزگار بی رحمه و جز خود آدم هیچکس نمی تونه به داد آدم برسه. تو برو خودتو یک گوشه بنداز اگر مریض نشدی؟ اگر درد هات هر روز بیشتر نشد؟ تو زندگی باید تا آخرین نفس امید داشته باشی و خودتو نگه داری
B3hNo0sH
خوشبختی کردن و سلامتی گفتن، کلمات خوب و شیرینیه نه خرجی داره و نه زحمتی، فقط دنیای ما رو بهتر و
کاربر ۲۶۸۱۳۹۱
اینو فهمیدم که توی این دنیا نه خوشحالی هاش پایداره و نه غم هاش موندگار، همه چیز در لحظات میان و میرن و میشن خاطره. با اینکه خاطرات بد بیشتر در ذهن آدم ها می مونه و فراموش نمی کنن و شادیها کمتر به یاد می مونه،
کاربر ۲۶۸۱۳۹۱
آدم های زخم دیده از روزگار، ممکنه در لحظاتی غم هاشون رو فراموش کنن ولی با اندک چیزی که باعث ناراحتی اونا بشه، همهٔ گذشتهٔ تلخ خودشون رو بیاد میارن.
آزاده
هیچکس توی این دنیا نیست که در فکر خودش احساس تنهایی نکنه. برای اینکه واقعا تنهاست، تنها به دنیا میاد و تنها از دنیا میره.
فاطمه
عزت الله جای عزیز خالی. که اینقدر دلش پسر می خواست شاید اگر زود تر من این بچه رو میاوردم به چشمش میومدم و دوستم داشت. می دونی چرا هیچ وقت جواب کارای اونو ندادم؟ به دو دلیل یکی اینکه می خواستم مثل تو رفتار کنم و دیگه اینکه از ته دلم می خواستم دوستم داشته باشه. همیشه اینو می خواستم و صبر کرده بودم تا اون روز برسه، ولی حالا می فهمم که توی این دنیا برای نشون دادن محبّت نباید صبر کرد یک وقت می فهمی که دیگه خیلی دیر شده.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
به همین راحتی نیست که وقتی خیانت ببینی یک مرتبه همه چیز تموم بشه، نمیشه، شدنی نیست. خیانت آزار دهنده ترین شکنجهٔ دنیاست برای یک عاشق. باید یکی یکی بند هایی رو که از محبّت به دلت بسته بودی پاره کنی، و برای هر کدومشون زجر بکشی. و این سخت ترین مرحلهٔ خیانت به حساب میاد. که در توان هر کسی نیست.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
هر کجا ترس و ضعف باشه زور و ظلم، رشد می کنه. آدم های ظالم از ترسی که توی دلشون دارن از مظلوم می ترسن پس سعی می کنن فشار بیشتری به اونا بیارن تا مبادا قدرتشون رو از دست بدن.
کاربر ۷۱۰۵۷۳۴
گفتم: شیوا جون؟ شما فکر نمی کنی خدا داره یک چیزی به ما یاد میده. شما ببین چند بار ما رو تا اوج نا امیدی برده و یک مرتبه در رحمتشو به رومون باز کرده. به نظرتون این نشونه ای از طرف خدا نیست؟ گفت: گلنار؟ یک چیزی بهت بگم. خیلی دلم می خواست دلم مثل دل تو بود. و من می دونم چرا این درِ رحمت به روی ماباز می شه چون دل تو همیشه امیدواره.
فانوس
کاش ما آدم ها یاد می گرفتیم که هر چی بر زبون میاریم خوب و دلگرم کننده باشه. آرزوی خوشبختی کردن و سلامتی گفتن، کلمات خوب و شیرینیه نه خرجی داره و نه زحمتی، فقط دنیای ما رو بهتر و زیبا تر می کنه.
فانوس
از گفتن و تکرار کردن غم بدم میومد، و اینو می دونستم که در این یاد آوردی چیزی جز رنج دادن خودم دستگیرم نمیشه.
فانوس

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۱۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۱۰ صفحه