بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انسان شناسی و جهان شناسی | طاقچه
تصویر جلد کتاب انسان شناسی و جهان شناسی

بریده‌هایی از کتاب انسان شناسی و جهان شناسی

۵٫۰
(۲۵)
بیداری در نیمه‌های شب که همه جا تاریک و آرام است و چیزهای کمتری انسان را به خود مشغول می‌کند و راز و نیاز کردن با خداوند بخشنده و پروردگار مهربان و دعا و مناجات و اشک و آه و به یاد داشتن خداوند در طول روز کم‌کم سبب می‌شود که انسان وابستگی خود را به خدا به صورت پایدار و همیشگی ادراک نماید و فقر و نداری خود را همواره در مقابل دیدگانش حاضر ببیند و آهسته آهسته به خداوند نزدیک شود.
Jaber_313
غیب و شهادت دو مفهوم نسبی‌اند. برای خداوند هیچ چیز در عالمْ غیب نیست و همه چیز شهادت است و برای هر انسان و حیوانی دامنه‌ای از غیب و شهادت وجود دارد و هرچه یک انسان در مراتب رشد و کمال بالا رود و به عوالم بیشتری إحاطه پیدا کرده مراحل بیشتری از غیب برای او تبدیل به شهادت می‌گردد.
shariaty
نسبت مخلوقات با خداوند از مسایل بسیار پیچیده‌ای است که قرن‌ها افکار دانشمندان را به خود مشغول کرده بود و معمولاً فیلسوفان بزرگ آن را از نوع نسبت تباین و جدایی می‌دانستند و نامتناهی بودن خداوند را به فراموشی می سپردند. تا اینکه قرآن کریم با بیانات گوناگون گزارش از نسبت چهارمی داد که فیلسوفان از آن غافل بودند.
shariaty
خداوند متعال موجودی مجرد است که هیچ مشابهتی با امور جسمانی ندارد. انسان تا مجردات را ادراک نکند همواره خداوند را مانند یک جسم نورانی و بزرگ در نظر می‌آورد و همیشه در دام «تشبیه» خداوند به مخلوقات می‌افتد.
shariaty
فهم این رابطه کلید فهم حقیقت توحید است که قرآن کریم از آن چنین تعبیر می‌فرماید: أَلا إِنَّهُ بِکلِ شَیْ‌ءٍ مُحیطٌ (فصلت/۵۴)
shariaty
هر چه دلبستگی‌های انسان کم‌تر باشد رنج و سختی انسان هم کمتر است؛ کسی که می‌خواهد از همه رنج ها رها شود باید یا دلبستگی‌های خود را از ریشه رها کند یا باید به چیزی دلبستگی داشته باشد که هیچ وقت از او جدا نشده و از دست نمی‌رود.
shariaty
در اصطلاح به بخشی از عالم که از دسترس حواس ظاهری ما خارج است و فقط با عقل و تفکر یا با شهود می‌توانیم بدان راه بیابیم، «عالم غیب» می‌گوییم و آن بخش را که مورد مشاهده و ادراک ماست «عالم شهادت» می‌نامیم.
shariaty
برای مدیریت رفتارهای خود باید تلاش کنیم که افکار ما مدیریت شده و مصداق حقیقی لذت و سعادت را کشف کرده و بدان توجه نماید و نیز تلاش کنیم که گرایش ها و تمایلات درونی خود را تعدیل و اصلاح کنیم تا در بزنگاههای حساس موجب غفلت ما از آنچه واقعاً فهمیده‌ایم نباشد.
shariaty
حقیقت ما روحی ورای این بدن است که او بیننده حقیقی است و بدن ابزار دست او می‌باشد. بدن هر انسان فقط بدن اوست؛ نه «خود» او. انسان باید خود حقیقی‌اش را بیابد تا نگاهش به عالم نگاهی واقعی باشد.
shariaty
من می دانم که علوم ثابتی دارم و می‌دانم که در عالم ماده هیچ چیز ثابت نیست، پس علوم و دانشهای من مادی نیستند، و اگر من مادی و متغیر بودم نمی‌توانستم دانش و علم غیر مادی و ثابت و پایدار داشته باشم؛ پس خود من هم مادی نیستم.
shariaty
گاهی نیز در هنگام خواب شیاطین جنی افکاری را بر انسان القاء می‌کنند. این نوع خوابها تعبیری ندارد.
Jaber_313
برخی حیوانات صدای هواپیماها یا بمب های مهیب را از فاصله‌های بسیار دور می‌شنوند و یا چند ساعت قبل از وقوع زلزله نسبت به آن واکنش نشان داده و رفتارهای خاصی انجام می‌دهند. از اینجا می‌فهمیم که چیزهایی هست که برای ما غیب است ولی برای برخی از حیوانات شهادت محسوب می‌شود، به‌طوری‌که اگر کسی چند ساعت زودتر از زلزله وقوع آن را پیش‌بینی کند مردم می‌گویند که وی از غیب خبر داده است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
وقتی انسان به عالم آخرت کوچ می‌کند می‌بیند دنیا نسبت به آن عالم آن قدر کوتاه و تاریک و بی‌آب و رنگ و بی‌اثر بوده که گویا فقط چند روزی را درخواب پشت سر گذاشته است و می‌فهمد دلبستگی به این دنیا چقدر پوچ و بی‌ارزش بوده است.
shariaty
ریشه دلبستگی‌های انسان افکار و عقاید اوست، نوع نگاه ما به واقعیت است که مشخص می کند به چه چیزهایی دلبستگی داشته باشیم؛ هر گاه چیزی در نگاه ما ارزش محسوب می شود و آن را موجب نفع و لذت می‌شماریم به آن وابسته و دلبسته می‌شویم. پس ریشه رنج ها دلبستگی‌ها و ریشه دلبستگی‌ها هم نگاه ما به عالم است؛ اگر می‌خواهیم از رنج های بیهوده راحت شویم باید دلبستگی‌های خود را تغییر دهیم.
shariaty
انسان مؤمن باید همیشه با وضو، رو به قبله و با یاد خداوند بخوابد تا از دستبرد شیطان و نفس در حال خواب در امان بماند و نفسش به سوی عالم روحانی و نورانی سفر نماید و هرگاه خواب خوبی دید باید شکر خدا را به جا آورد و اگر خواب بدی دید هنگام بیدار شدن به خداوند پناه ببرد و اگر می‌تواند صدقه‌ای برای دفع بلا کنار بگذارد و چندان به خواب هایی که می‌بیند اعتنا نکند.
Jaber_313
وقتی رشته محبت غیرخدا را بریدیم ریشه همه رنج ها بجز دوری خداوند از وجود ما بیرون می‌رود. وقتی به چیزی دلبستگی نداشتیم نه ترس از آینده داریم که چیزی را از دست دهیم و نه غصه گذشته را می‌خوریم. مؤمن از آغاز در محضر خداوند لنگ بر زمین می‌اندازد و اعتراف می‌کند که چیزی ندارد و نخواهد داشت و مالک همه چیز خداوند است و نباید به غیر از او دل بست.
Jaber_313
همراه جناب شیخ جعفر مجتهدی رحمه الله، میهمان یکی از دوستان بودیم. صاحبخانه بر خلاف قولی که داده بود سفره نسبتاً رنگینی فراهم کرده بود و سرگرم کشیدن غذا بود. جناب مجتهدی که در کنار سفره نشسته بودند غذا صرف نمی‌کردند ولی چشم از سفره هم برنمی‌داشتند! وقتی صاحبخانه به ایشان برای صرف غذا اصرار می‌کرد سودی نداشت و می‌فرمودند: شما راحت باشید! من چندان میلی به غذا ندارم. دوستان می‌دانستند که باید به ایشان اصرار نکنند و بگذارند راحت باشد، شاید صاحبخانه تصور می‌کرد که جناب مجتهدی نوع غذا را نپسندیده‌اند و از آن خوش‌شان نمی‌آید! به هرحال سفره را جمع کردند و تمامی دوستان به دنبال یافتن پاسخی برای این سئوال بودند که: چرا ایشان هرچند به اندازه لقمه‌ای از غذا تناول نکردند؟! فردای آن روز به خدمتشان شرفیاب شدم.
سیدمصطفی میرباباپور
طبق تحقیقات انجام شده مهمترین و کلیدی‌ترین بحث در آموزش عقاید در زمان فعلی مبحث شناخت عالم غیب می‌باشد. در بحث از عالم غیب آنچه برای نسل فعلی مهم‌تر است ترسیم امکان وجود عوالم غیبی است و اثبات آن در رتبه بعدی قرار دارد
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
هرچه یک انسان در مراتب رشد و کمال بالا رود و به عوالم بیشتری إحاطه پیدا کرده مراحل بیشتری از غیب برای او تبدیل به شهادت می‌گردد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انسان در اثر این اتفاق می‌فهمد که دست و پا جزء حقیقت او نبوده و فقط مانند یک ابزار با او همراهی می‌کرده است. اینجا جرقه‌ای در ذهنش به وجود می‌آید و از خود می‌پرسد آیا سر و گردن و سینه و شکم هم همینطور است؟ آیا آنها نیز فقط به مانند یک امانت در دست من است و من حقیقتی جدای از اینها هستم که اگر اینها هم از بین برود من می‌توانم باز هم باقی بمانم یا اینکه اینها یا لااقل بخشی از اینها مانند مغز حقیقت من است و اگر نابود شود «من» هم نابود می‌شوم؟ این سؤال وقتی جدی‌تر می‌شود که می‌بینیم که هر روز یک بار یا بیشتر می‌خوابیم و خواب می‌بینیم و در خواب بدن اصلی ما نیست و بدنی غیر از آن و گاه با شکل و رنگ و قدی دیگر داریم اما باز هم «من» حقیقی ما موجود است و در آنجا با من به آن بدن عالم خواب اشاره می‌کنیم؛ گویی «منِ» ما چیزی است غیر از این بدن و آن بدن!
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مسأله دیگری که همیشه در میان بشر عامل تفکر درباره حقیقت «من» شده شواهدی است که نشان می‌دهد کسانی که مرده‌اند و بدنشان (حتی سر و مغزشان) پوسیده و از بین رفته باز هم به نوعی زنده هستند. از دیرباز بشر خواب مردگان را می‌دیده و در خواب با آنها مرتبط شده و مطالبی را درباره حوادث پس از مرگ از ایشان شنیده و یا مطالبی راست و صادق را درباره دنیا برای زندگان بیان کرده اند. اینها نمونه ای از مسائلی است که انسان را به تفکّر درباره «منِ» حقیقی خود وادار کرده و سؤالاتی جدی را پیشاپیش او می‌نهد. اما به راستی آیا ممکن است که «منِ» حقیقی چیزی ورای بدن باشد؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در درس گذشته مثال دوربین واقعیت مجازی را خواندیم و دانستیم که ممکن است آنچه می بینیم همه عالم نباشد بلکه لایه‌ای از عالم باشد که از دریچه این بدن در صفحه نمایش جان و روح ما دیده می شود. اگر واقعیت و جان انسان بتواند دریچه‌های دیگر وجودش را باز نماید، می تواند به عوالم دیگری سفر کند و آنها را نیز تماشا کند. بنابراین ممکن است که حقیقت «من» همین «تن» نباشد و چیزی ورای این بدن وجود داشته باشد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
موجودی هم که از عالم اجسام مادی بیرون بوده و به اصطلاح فلسفی فاقد ماده است مجرد نامیده می‌شود. (البته ماده در اصطلاح فلسفی غیر از ماده در فیزیک است). باید دانست که موجودات مجرد نیز دارای مراتبی هستند و برخی از برخی قوی‌تر می‌باشند. قوی‌ترین موجود مجرد خداوند است که نه فقط از ماده مجرد است بلکه از هر محدودیت و ضعفی نیز مجرد می‌باشد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ابوعلی سینا فیلسوف بزرگ جهان اسلام معتقد بود که حقیقت انسان موجودی مجرد است که هم‌زمان با به کمال رسیدن بدن در رحم مادر خلق شده و مانند سواری بر مرکب خود سوار شده و زمام بدن را در دست می‌گیرد. روح و بدن در این نگاه باهم بیگانه اند و فقط مانند سواره و مرکب مدتی با هم همراهند و سپس جدا می‌شوند. اما مرحوم ملاصدرا رضوان الله علیه با استدلال هایی اثبات نمود که نفس انسان جدای از بدن او نیست، بلکه همان بدن آهسته آهسته تکامل می‌یابد تا جایی که بخشی نامریی و مجرد نیز می‌یابد که حقیقت انسان همان است و وقتی انسان به تکامل نهایی می رسد آن بخش نامریی و مجرّد جدا شده و به سیر و حرکت خود در عالم دیگری ادامه می‌دهد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
از نظر ملاصدرا بدن و روح پیوندی بسیار عمیق دارند چون مراتب و مراحل یک حقیقتند که بخشی از آن مریی و بخشی نامریی است؛ از همین رو در فلسفه ملاصدرا به اثبات رسید که اگر کسی بتواند به دقت ذرات بدن انسان را موشکافی کند تمام خصوصیات روح را به قدر ظرفیت بدن می‌تواند در آن بیابد؛ نکته ای که دانش امروز نیز با کشف DNA به آن نزدیک و نزدیک‌تر شده است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
هنگام خواب که «تن» مادی را رها می‌کنیم و برای خود «تن» جدیدی را در آن عالم می بینیم و با «من» آن را قصد می‌کنیم. اگر کمی مهارت سفر به دنیای مجردات را داشته باشیم گاهی به عالم مجردات تام می‌رویم و باز هم من را موجود می‌یابیم بدون هیچ جسم و بدنی. نتیجه: پس دامنه وجود «من» بسیار فراتر از وجود «تن» است و «تن» چیزی غیر از «من» است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر کسی کمی همت نماید می‌تواند به سوی عوالمی دیگر نیز برتر از عالم خواب سفر نماید که نور و تجرد خالص است و هیچ جسمی در آن نیست ولی باز هم «من» را در آنجا می‌توان یافت در حالی که اثری از بدن دنیوی یا بدن عالم خواب در آن وجود ندارد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انسان از هر طبقه از وجود خود با آن طبقه از عالم هستی که هم رتبه اوست می‌تواند ارتباط برقرار نماید. چون از هر طبقه‌ای از وجودش به همان طبقه از عالم پنجره و دریچه ای دارد. بدن ما دریچه ما به عالم دنیا است که با تولد از مادر و گذشت چند روز فعال شده و اطلاعاتی از این عالم را گرفته و به ما منتقل می‌کند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
من و تن تأثیرات متقابلی بر روی هم دارند. در قسمت قبل بیشتر صحبت از تأثیرات تن بر روی من بود. تأثیراتی که بدن می‌پذیرد به مغز منتقل می‌شود و از آن مسیر به من حقیقی ما انتقال می‌یابد. گویی «من» مانند استخری است که ادراکات گوناگون چون جویبارهایی به حوضچه مغز ریخته و از آنجا به استخر من وارد می‌شود. هر چقدر نفس ضعیف‌تر باشد تأثیرات مغز بر روی آن قوی‌تر است، به گونه‌ای که گاهی خصوصیات بافت مغزی سبب شکل گرفتن روحیات و افکار خاصی در نفس می‌شود و با تغییر دادن در بافت این بخش از مغز می‌توان آن روحیات را در شخص تغییر داد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
وقتی شما به یک غذای لذیذ فکر می‌کنید در اثر آن فکر شما جریان های عصبی متناسبی در مغز به وجود می‌آید و احساس مزه‌ای خاص در شما شکل می‌گیرد و ممکن است پس از چند لحظه زبان انسان نیز بزاق خاصی را ترشح نماید. به همین شکل وقتی شما شوق و علاقه به کاری پیدا می‌کنید، این شوق و علاقه منجر به حرکت عضلات بدن می‌شود و آثار افکار و علاقه‌های ما در رفتارهای بدنی نمایان می‌شود. در یک جمله می‌توان گفت: بدن مظهر نفس است و به قدر خود خصوصیات روح و نفس را در خود به نمایش می‌گذارد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان