بریدههایی از کتاب مدهآ
۴٫۰
(۵۱)
شما زنان بر این باورید که اگر در عشقْ بختْ یارتان باشد، در همهچیز یارتان است؛ اما اگر در آن عشقْ بد آورید، زیباترین چیزها را زشت میبینید.
mehrnaz
آه زئوس، چرا، آه، چرا به میرایان آموختی که زر را از مس جدا سازند، اما در تن مردان نشانهای نیست که بدان از دلِ پوسیدهشان خبردار شویم؟
آروین
هیچ مصیبتی بدتر از بیوطنی نیست.
Bluelily
زن در بسیار جاها آفریدهای ترسوست، که دلِ ستیزه ندارد و چشمش بر رویینه خیره میماند؛ اما اگر در عشق بر او ستم کنند، دلی مرگآورتر از دل او نیست.
samarium
استاد: عشقهای کهنه سستتر از عشقهای نواَند
mehrnaz
میدانم که فخرفروشیْ بُهتانی معمول است که بهیکسان به گوشهگیر و پُرکار میزنند. و گوشهگیر که زندگی آرام را برمیگزیند، بدنامتر میشود
نورا
در چشم من، جنگیدن در سه میدان نبرد از زادن یک فرزند خوشایندتر است.
نورا
مدهآ: باشد که هرگز از آنِ من نباشد... سعادتی که زخم میزند، آن خوشی که روحم را میآزارد.
جیسون: تو میدانی چگونه دعایت را دگرگون کنی تا خردمندتر بنمایی؟ «باشد که من چیزهای سودمند را دردناک نبینم، باشد که خوشبختی را تیرهروزی نبینم.»
نورا
دایه: آه کودکان، میبینید پدرتان چه اندازه به شما عشق میورزد؟ چون او ارباب من است، خواستار مرگش نیستم اما او دشمن آنانی شده که باید دوستشان بدارد.
مرضیه
کاش برای مردان راهِ دیگری میبود که بییاریِ زنان فرزند بهدنیا آورند. آنگاه در جهان هیچ درد و رنجی نبود.
علی دائمی
از دلِ چنین اندوهی، خشم خواهد جوشید.
Mitir
چرا به میرایان آموختی که زر را از مس جدا سازند، اما در تن مردان نشانهای نیست که بدان از دلِ پوسیدهشان خبردار شویم؟
مرضیه
آدمِ رذلِ کارکُشته از تمامی فرومایگان پستتر است. او چنان به توانایی خویش یقین دارد که میتواند با چربزبانی ستمی را که به دیگران روا میدارد پنهان سازد. او دل آن را دارد که به هر کار پلیدی دست زند. اما زیرکیاش اندازهای دارد. همانگونه که زیرکی تو نیز اندازهای دارد. پس آن کلام غلطاندازت را بر من مَیازما. زیرا یک کلمه پشت تو را بر خاک میمالد.
مرضیه
مهربانی هماره مایهٔ تباهی من بوده است.
مرضیه
آنها میگویند ما زندگی امنی در خانه داریم، حال آنکه مردان باید به جنگ روند. یاوهای بیش نیست! در چشم من، جنگیدن در سه میدان نبرد از زادن یک فرزند خوشایندتر است.
مرضیه
و اکنون میخواهم آخرین و بزرگترین رنجِ تمامیِ میرایان را به تو بگویم. گمان ببر آدمی دستش به دهانش برسد، کودکانش بالیده باشند، و آنان فرزندانی درستکار گردند. سپس آنگاه که بخت بدانان لبخند میزند، مرگ از راه میرسد و کالبد آن فرزندان را به دنیای زیرین میبرد.
Mitir
جیسون: تو نیز رنج میکشی. تو هم از این اندوه نصیب میبری.
مدهآ: بیگمان چنین است. اما دردْ خوشایند است آنگاه که تو نمیتوانی بخندی.
Mitir
هیچچیزِ نیکیْ بی همراهیِ عشق نمیبالد.
همسایه
کاش برای مردان راهِ دیگری میبود که بییاریِ زنان فرزند بهدنیا آورند. آنگاه در جهان هیچ درد و رنجی نبود.
st
خطاکاران و نادانان! این است تنها نام شایسته برای آن گذشتگانی که آوازهایی سرودند که شادیِ زندگی را به جشنها و مهمانیها و بساط شادخواری آوَرَد، اما هیچگاه نغمه یا چنگی خوشنوا نیافتند تا غمهای ملالآور آدمی را از دل ببرد، غمهایی که مرگآورند و کاشانهها را ویران میسازند؛ و چه موهبتی از آنِ آدمیان میشد اگر برخی از این نغمهها، ناخوشان را درمان میکرد! در میهمانیهای شاهانه چرا نوایی بیهوده برخیزد؟ خوراکی که بخش میشود و خشنودیای که از آنِ آدمیان میگردد خود به قدر کافی اسباب خرسندیست.
آتوسا
زن در بسیار جاها آفریدهای ترسوست، که دلِ ستیزه ندارد و چشمش بر رویینه خیره میماند؛ اما اگر در عشق بر او ستم کنند، دلی مرگآورتر از دل او نیست.
Kimia Aghili
استاد: عشقهای کهنه سستتر از عشقهای نواَند، و آن مرد دیگر یار این خانه نیست
بنگالیسم
باشد که هرگز از آنِ من نباشد... سعادتی که زخم میزند، آن خوشی که روحم را میآزارد.
مرضیه
آه زئوس، چرا، آه، چرا به میرایان آموختی که زر را از مس جدا سازند، اما در تن مردان نشانهای نیست که بدان از دلِ پوسیدهشان خبردار شویم؟
مرضیه
اگر قرار بر این باشد که پیش از رهایی از نخستین دام بلا، گرفتار دومین گردیم، این پایان کار ما نیز هست.
Mitir
خشمْ راه بر چارهگری میبندد، خشمی که در جهان سرچشمهٔ بسیاری تیرهروزیهاست.
Mitir
و من به آواز بلند میگویم که در این جهان آنانی که طعم پدری را نچشیدهاند از پدرانِ کودکان خشنودترند. مردی که پدر نیست نمیداند که آیا کودکان مایهٔ خوشیاند یا تباهی، و چنین مردیْ دلتنگِ آن شادمانی که هرگز نداشته نمیشود و اینگونه او از هزاران اندوه رهایی مییابد. اما آنانی که در خانهشان کودکانی خردسال دارند که دوستار ایشاناند، میبینمشان که پریشانیْ قوتِ هر روزشان است. آنها نگراناند که کودکان را نیک بپرورند و نانی به آنها رسانند؛ و بدتر از همه آنکه کس نمیداند اینهمه خونِدلخوردن برای فرزندان، ثمری دارد یا نه؟
Mitir
روانهای خاندانِ شاهیْ کینهتوزند؛ آنها آزردگیشان را آسان از یاد نمیبرند، شاید چون فرماندادن خویشان شده، کم بر روانهاشان مهار میزنند. آدمی بهتر است میان همتایان خویش بزید. من خود هرگز در پیِ بزرگی نیستم، تنها میخواهم در امان باشم و پیر شوم.
Harir
زن در بسیار جاها آفریدهای ترسوست، که دلِ ستیزه ندارد و چشمش بر رویینه خیره میماند؛ اما اگر در عشق بر او ستم کنند، دلی مرگآورتر از دل او نیست.
Narjes
میرایانی که گمان میکنند به راز همهچیز پی بردهاند و در آوردن برهان اُستادند، گناه این نادانی بیشتر بر گردن آنان است. نیکبختیِ هیچ میرایی پایدار نیست. اگر بخت یار باشد، شایدکه داراییِ تو از همسایهات بیشتر باشد، اما هرگز از او نیکبختتر نیستی.
Monika.
حجم
۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان