دو منبعِ سِری، که اطلاعاتی مفصل از این وقایع داشتند، به من گفتند این واسطه یک افسرِ اطلاعاتیِ اسرائیلی بوده و اینکه، دولتِ اسرائیل این اطلاعات را به ایران داده به این امید که انهدامِ ماجرای نوژه، قوای نظامیِ ایران را از بنیان نابود خواهد کرد و به این ترتیب عراق ترغیب خواهد شد به ایران حمله کند، حملهای که نتیجهاش تضعیفِ دوتا از اصلیترین دشمنانِ اسرائیل خواهد بود.
سیّد جواد
بینِ تماسهای تلفنی به پاریس و نخستین دستگیریها بیرونِ پایگاهِ نوژه فقط سه ساعت فاصله بوده. اگر واقعاً یک افسرِ اسرائیلی یا واسطهای دیگر به دولتِ ایران گفته نقشه قرار است کِی و از کجا شروع شود، این اطلاعات باید از دفترِ بختیار و به میانجیِ این واسطه به ایران رسیده باشد و این وسط، احتمالاً از نقاطِ واسطِ دیگری هم گذشته باشد (مثلاً دولتِ اسرائیل). گیرندهٔ این اطلاعات در ایران باید تصمیم گرفته باشد سپاهِ پاسداران را از همدان به نوژه بفرستد و نیروهای سپاهِ پاسداران هم باید این مسیر را رفته باشند. بهعلاوه اگر پای دولتِ اسرائیل وسط بوده، احتمالاً مقامهایی بلندپایه، به احتمالِ زیاد خودِ هیئتِ دولت، میبایست تصمیم میگرفتهاند اطلاعات را به ایران بدهند. بسیار بعید است که همهٔ این روند ظرفِ سه ساعت اتفاق افتاده باشد. این هم به نظرِ من شکبرانگیز میآید که دلیلِ اسرائیل برای افشای نقشه، ترغیبِ عراق به حمله به ایران بوده باشد.
سیّد جواد
شاه پایگاهِ مردمی مستحکمی نداشت و ناآرامیهای عمومی هم داشت بساطش را میگسترد؛ این بود که اساساً برای ماندن در قدرت به نیروهای امنیتیاش تکیه کرد. مهمترین رکنِ نیروهای امنیتی کماکان ارتش بود، اما شهربانی، ژاندارمری، و ساواک (سازمانِ اطلاعاتیِ آن زمان تازهتأسیسِ ایران) هم از ستونهای حیاتیِ حکومتِ شاه بودند.
سیّد جواد
این فعالیتها شاملِ عملیاتهای تبلیغاتی «جعلی» میشد که در آنها منابعِ اطلاعاتی تعمداً اطلاعاتِ غلط و گمراهکننده ارائه میدادند،
معین کرمانی