تمام زندگیم صرف این شد که به خودم بگم میخوام زندگیم رو تغییر بدم. شبها که بیخوابی به سرم میزد، با خودم میگفتم: «فردا همهچی رو داغون میکنم و تغییر میدم.»
Mohammad
بیشتر نویسندههای امروزی فکر میکنن پیشرو هستن، درحالیکه تاریخ دقیقاً اونها رو پشتسر گذاشته. اونها احمق و بیجرئتن.
Mohammad
برانژه: ناچارم نزد شما اعترافاتی بکنم. من همیشه میدونستم که هیچ دلیلی برای نوشتن ندارم.
روزنامهنگار: این کاملاً قابل درکه. اما دلیل نداشتن که دلیل نمیشه. برای هیچچیز دلیلی وجود نداره، این رو همه میدونیم.
برانژه: البته. منتها، با اینکه هیچ دلیلی وجود نداره، آدمها خیلی کارها میکنن. اما کسانی که روحیهٔ ضعیفی دارن دلایلی ظاهری برای کارهاشون پیدا میکنن. و تظاهر میکنن که به این کارها اعتقاد دارن. میگن آدم بالاخره باید یه کاری بکنه. من از این دسته آدمها نیستم.
javadazadi
شادیها و دردهای بزرگ ممکنه آدم رو بکشه.
javadazadi
برانژه: همهجا قارههایی دیدم از بهشت شعلهور. که رَستگاران در آن میسوختن.
javadazadi