بریدههایی از کتاب ازلیات
۳٫۷
(۱۱)
اندوهش
همیشه آبی میسوخت
و عصر جمعه
روبهرویش دوزانو مینشست
با یک دست مینوشت
با صد و هفتاد و نُه استخوان دیگرش
درد میکشید
عسل
و هیچکس نمیتواند ما را فراموش کند
آنطور که ما
همدیگر را
به فراموشی سپردیم
AmirHossein
غم از دیوار عبور میکند
از سوراخ کلید
از منافذ پوست
و مُسریست
AmirHossein
وقتی میخندی
دریا آرام میشود
و نهنگها
از تصمیمشان
به اعماق اقیانوس برمیگردند
عسل
۱۵: هر لحظه در اندامم میچرخی
و مثل خون
برمیگردی به قلب
دلم را در دست داری
و مثل اسبها
همزمان
زندگی و مرگ را
در ساق راستت
وقتی میخندی
دریا آرام میشود
و نهنگها
از تصمیمشان
به اعماق اقیانوس برمیگردند
غریو دیو توفان
به زیبایی تو ماه میتابد
بیتو حتی رگ
میتواند
دور گردنم بپیچد و
خفهام کند
AmirHossein
غم مثل باد
تو را به چپوراست کج میکند
اما تو به هیچ بیدی شبیه نیستی
تو تعادل دنیا را
در اندوهت حفظ کردهای
چنان که فکر میکنم
اگر کمی از غم تو کم شود
پُلی در مه فرومیرود
اگر به گریه ادامه بدهی
شعر بیمصرف میشود
متین
من جز حرف زدن کاری ندارم
مینویسم
تا اندکی از سکوت جبران شود
مینویسم تا بلوطها
چند صباحی
برف را تحمل کنند
و اندوهی با نژاد اصیل
در شعرم زادوولد کند
mitra
دستهایت
داستانی از یوساست
میتواند سرزمینی را جابهجا کند
به زیبایی تو ماه میتابد
بیتو حتی رگ
میتواند
دور گردنم بپیچد و
خفهام کند
farnaz Pursmaily
آنقدر تاریکم
که شب حتی نمیتواند مخفیام کند
عسل
آیا تاکنون
دریا به شما ماهی کوچکی به امانت داده
و گفته میرود و برمیگردد؟
AmirHossein
شب هنوز باید ادامه میداشت ولی ناگهان صبح شد. چنان یکباره که سایههای غافلگیر، شتابان و درهم و خوابآلود، از کنار هم بلند شدند و به سمت صاحبانشان دویدند و در این میان، سایهٔ درخت ابریشمی بهاشتباه، چند قدمی با من آمد.
AmirHossein
وقتی میخندی
دریا آرام میشود
و نهنگها
از تصمیمشان
به اعماق اقیانوس برمیگردند
متین
چشمهایش را ببینید
بیشک گذشتنِ بهمن را
از گلهٔ سفید اسب دیده است
دیده مرگ از زیبایی تندتر میدود
و دیده مرگ از زیبایی بیشتر ویران میکند
اما گذشتنِ بهمن
از گلهٔ اسبها هم
زیباست
زیبا و بیرحم
و مرگ
بازی را
به زیباییِ بیرحمانه میبازد
mitra
۱: در سرم
درختی را از بلندی پرت میکنند
در سرم یک نفر به چند نفر است
کاری از دستم برنمیآید
جز پوشاندنِ صورتم
و منصرف کردن چشمهام
از تعقیب خونِ گرم
بر برف
mitra
باید از سادگی دست برندارم
طوری که از روشنایی روز گول بخورم
از یک تکهسنگ خیس
از ستارهای که میپرد
ترفندهایی یاد بگیرم
برای طولانیتر کردنِ اردیبهشت
و منصرف کردن شاتوتها از خودکشی
راهی برای روغنکاریِ تاریکی
mitra
حجم
۶۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۹ صفحه
حجم
۶۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۹ صفحه
قیمت:
۲۶,۰۰۰
۱۳,۰۰۰۵۰%
تومان