بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیروی حال | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیروی حال

بریده‌هایی از کتاب نیروی حال

نویسنده:اکهارت تول
امتیاز:
۳.۸از ۴۹ رأی
۳٫۸
(۴۹)
از خود بپرس: «در این لحظه، در درونِ من چه می‌گذرد؟» حداقل به درونیاتِ خود نیز به اندازهٔ آنچه در بیرونِ تو می‌گذرد اهمیت بده. اگر درونِ تو سامان یابد، بیرونِ تو نیز سامان خواهد یافت.
Dexter
مرگ، جدایی تو از همهٔ آن چیزهایی‌ست که تو نیستند و تو خود را با آن‌ها یکی می‌انگاری. رازِ زندگی این است: «بمیر، پیش از آنکه بمیری!» آنگاه، درمی‌یابی که مرگی وجود ندارد.
Dexter
هر لحظه نسبت به گذشته بمیر. تو به گذشته احتیاجی نداری. فقط هنگامی به گذشته رجوع کن که در ارتباط با لحظهٔ حال باشد. نیروی لحظهٔ حال و کمالِ هستی را احساس کن. بر قلمِ صُنع، خطایی نرفته است. حضورِ خود را احساس کن.
Dexter
حتی زمانی که آسمان به‌شدت ابری‌ست، خورشید گم نشده است. خورشید هنوز آن‌جاست، آن‌سوی ابرها.
Dexter
هر جا که هستی، با تمامِ وجودِ خود آن‌جا باش. اگر اکنون و این‌جای تو قابلِ تحمل نیست و تو را ناراحت می‌کند، سه گزینه پیشِ پای توست: خود را از آن وضعیت بیرون بکش، دگرگونش کن، و یا آن را کاملاً بپذیر. اگر می‌خواهی مسئولیتِ زندگی خود را بپذیری، باید یکی از این سه گزینه را انتخاب کنی، و باید آن را همین حالا انتخاب کنی. آنگاه، تَبَعاتِ انتخابِ خود را بپذیر. عُذر و بهانه نیاور. منفی‌گرایی را کنار بگذار. روحِ خود را تطهیر کن. فضای درونِ خود را پاک نگه‌دار.
Dexter
تحقیقات نشان می‌دهد که احساسات و عواطفِ قوی موجبِ تغییراتِ بیوشیمی بدن می‌شود
قاصدک
نَفْس محتاج آن است که مدام از خود دفاع کند و خود را تغذیه کند تا بمانَد. شایع‌ترین شکلِ هم‌ذات‌پنداری نَفْس، جایی‌ست که نَفْس خود را با داشته‌ها، مقام، شهرت، مدرک، دانش و اطلاعات، خوشگلی و خوش‌تیپی، رابطه‌ها، اعتبار و شهرتِ خانواده، باورها و نژاد یکی می‌پندارد. هیچ‌کدام از این‌ها، تو نیستی.
Dexter
چرا ذهن نمی‌خواهد لحظهٔ حال را بپذیرد؟ زیرا لحظهٔ بی‌زمانِ اکنون، تهدیدی برای ذهن است. ذهن، به گذشته و آینده گره خورده است. اگر از گذشته و آینده بیرون بیفتد، می‌میرد.
Dexter
کلیدِ رهایی، در لحظهٔ حال است. اما تا موقعی که تو ذهنِ خود هستی، نمی‌توانی لحظهٔ حال را پیدا کنی.
hamed ramezani
تو مدام لحظهٔ حال را گم و بعد آن را پیدا می‌کنی. سرانجام، حضور، مقامِ دایمِ تو می‌شود. برای بیش‌ترِ آدم‌ها، تجربهٔ حضور هرگز رُخ نمی‌دهد و یا هنگامی رُخ می‌دهد که دچارِ مصیبتی عظیم شده باشند. بسیاری از آدم‌ها بینِ آگاهی و ناآگاهی در رفت و آمد نیستند، بلکه بینِ سطوحِ مختلفِ ناآگاهی در رفت و آمد هستند.
Dexter
بازی ذهن، این است که تو خود را با ترس‌ها و غم‌های خود یکی بدانی.
علیرضا رحیمی شاهرودی
هیاهوی بی‌وَقفهٔ ذهن، مانعِ پیدا کردنِ قلمروِ ساکتِ درون می‌شود؛
ست
به جای «تماشای فکرکنندهٔ درون»، می‌توانی با معطوف کردنِ توجهٔ خود به لحظهٔ اکنون، شکافی را در جریانِ ذهن ایجاد کنی. فقط با تمامِ وجود متوجهٔ لحظهٔ کنونی باش. این کاری‌ست بسیار لذت‌بخش. به این شیوه، تو آگاهی خود را از فعالیت‌های ذهن جدا می‌کنی و شکافِ «بی‌ذهنی» را ایجاد می‌کنی؛ شکافی که در آن، بدونِ واسطهٔ فکر، به‌شدت هشیار و بیدار می‌شوی. حقیقتِ مراقبه، همین است.
hamed ramezani
بازی ذهن، این است که تو خود را با ترس‌ها و غم‌های خود یکی بدانی
ست
وابستگی خود را به درد و رنجِ خویش ببین. کاملاً هشیار باش. ببین چگونه از ناشادی خود خرسند می‌شوی. ببین چقدر دوست داری دربارهٔ غم‌های خود سخن بگویی یا به آن‌ها فکر کنی. اگر آگاه شوی، مقاومتِ درونی تو نیز متوقف می‌شود.
Dexter
انسان توانسته است اتم را بشکافد. به جای کشتنِ ده دوازده نفر با یک چماقِ چوبی، او اکنون می‌تواند با فشار دادنِ یک دکمه، میلیون‌ها انسان را بکشد.
Dexter
کیفیتِ آگاهی تو در لحظهٔ حال است که آیندهٔ تو را شکل می‌دهد – آینده‌ای که، بی‌تردید، به عنوانِ لحظهٔ حال تجربه خواهد شد.
Dexter
هیاهوی بی‌وَقفهٔ ذهن، مانعِ پیدا کردنِ قلمروِ ساکتِ درون می‌شود؛
ست
مشکلِ ذهن را نمی‌توان با ذهن حل کرد.
Dexter
وقتی که از شدتِ گریز از لحظهٔ حال کاسته می‌شود، شور و سرمستی هستی، به همهٔ کارهای تو جاری می‌شود. به محضِ آنکه توجهٔ تو به لحظهٔ حال معطوف می‌شود، حضوری را احساس می‌کنی، سکوتی را، آرامشی ژرف را.
Dexter
یکی دانستنِ خود و ذهن، حجابی‌ست که تو را از تو دور می‌کند، تو را از آدم‌های دیگر دور می‌کند، تو را از طبیعت دور می‌کند، تو را از خدا دور می‌کند. همین حجابِ تیرهٔ فکر است که توهمِ جدایی می‌آفریند، توهمِ این که «تو» هستی و یک «دیگری» کاملاً جدا از تو.
ست
اما خود را گرفتارِ کلمات نکن و سعی نکن این نکته را با ذهنِ خویش بفهمی.
احسان
«در برابرِ نیروی رقیب خشک نباش. نرم و انعطاف‌پذیر باش تا غلبه کنی.»
محمد علی
به محضِ آنکه درمی‌یابی که حاضر نیستی، ناگهان احساس می‌کنی که حاضر هستی.
سمیه احمدی
می‌دانم که کلمات گنجایشِ همه چیز را ندارند.
زینب دهقانی
وقتی دردمندی بدن بر تو چیره می‌شود، تو خواهانِ درد و رنجِ بیش‌تری می‌شوی. تو به یک قربانی و یا یک مقصّر یا مجرم تبدیل می‌شوی. خواهانِ آن می‌شوی که کسی را دچارِ رنج کنی و یا خود دچارِ رنج شوی، و یا هر دو.
Dexter
بسیاری از حرف‌هایی که آدم‌ها می‌زنند و یا کارهایی که می‌کنند، برخاسته از ترس است؛ ترسی که ریشه در آینده و گریز از لحظهٔ حال دارد.
علی
من با استادانِ ذِنِ بسیاری زندگی کرده‌ام – گربه‌ها.
ساناز
فقط به این دلیل که می‌توانی جدولِ روزنامه‌ها را حل کنی یا بمبِ اتمی بسازی، نتیجه نگیر که بر ذهنِ خود تسلط داری و تویی که آن را به کار می‌گیری. همان طور که سگ دوست دارد دندانِ خود را در استخوان فرو کند، ذهن نیز دوست دارد دندانِ خود را در مسئله‌ها فرو کند.
Dexter
احساسات در نقطهٔ تلاقی ذهن و بدن به وجود می‌آیند. احساسات، واکنشِ بدنِ تو به کنشِ ذهنِ توست – یا به تعبیری دیگر – انعکاسِ ذهنِ تو در بدنِ توست. برای مثال، یک فکرِ تهاجمی یا خصومت‌آمیز، انرژی تقویت شده‌ای را در بدن به وجود می‌آورد که ما آن را خشم می‌نامیم.
Dexter

حجم

۱۹۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۶ صفحه

حجم

۱۹۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان