بریدههایی از کتاب این کتاب را فعلا نخر!
۳٫۵
(۸)
من خود، شبها پیش از آنکه به رختخواب بروم، فهرستی تهیه میکنم از کارهایی که باید فردا انجامشان بدهم. آنگاه، آن فهرست را کنار ساعت رومیزی قرار میدهم. فهرست من اینگونه شروع میشود:
۱. خاموش کردن زنگ ساعت.
۲. بیرون آمدن از رختخواب.
۳. به حمام رفتن و دوش گرفتن.
۴. به رختخواب بازنگشتن.
۵. به آشپزخانه رفتن و چای دم کردن.
هنگامی که مینشینم و نخستین جرعههای چای را سر میکشم، پنج چیز بالا را از فهرست کارهای روزانهٔ خود خط میزنم. این کار، احساسی خوب به من میبخشد. دیگر لازم نیست به خود یادآور شوم که باید آن کارها را انجام بدهم. این کار به من احساس فراغت میبخشد. احساس فراغت، مرا آمادهٔ انجام دادن کارهای دیگرم میکند.
تا میتوانی فهرست روزانهٔ کارهایت را سادهتر و کوچکتر کن. بدینسان، میتوانی با انجام دادن کارهایی کوچک و ساده به هدفهایی بزرگ و پیچیده برسی.
بهاره مظاهری
ما هرچه هستیم، قطعآ ماشینهایی نیستیم که تصمیمهایی صرفآ عقلانی بگیریم. ما اساسآ مجموعهای هستیم از میلها، باورها، سائقها، و هوسها. در هر زمان معین، تعدادی از میلهای ما با هم رقابت میکنند تا کنترل بدن و نیز فکرهای ما را در اختیار بگیرند. «منِ» وظیفهشناس میخواهد بدن من از رختخواب بیرون بیاید. «منِ» راحتطلب میخواهد پتو را بر سر بکشد و ساعتی دیگر بخوابد. «منِ» عاقل میخواهد به موقع به ایمیلها جواب بدهد. «منِ» کنجکاو میخواهد ببیند. اگر میتواند در موضوع تازه بهانهای پیدا کند تا بلکه بتواند کار را تا جایی که ممکن است به تأخیر بیندازد. پارهای از من دوست دارد سالم و خوشفرم باشد، پارهای دیگر طالب نانخامهای و سیگار است.
عقلانیت، موهبتیست شگفت، اما برای بیشتر آدمها پوششیست نازک بر روی میلهای بناچار ما، و یا شاید یک میل اضافی دیگر باشد؛ میلی که در قیاس با سایر میلها ضعیفتر نیز هست، اما دوست دارد با سایر میلها رقابت کند.
بهاره مظاهری
برای مقابله با پشتگوشاندازی، موسیقی بسیار سودمند است. وقتی قرار است کاری سخت را انجام بدهی، حتمآ از موسیقی کمک بگیر. میتوانی کار خود را با یک قطعه موسیقی شاد و دلپذیر آغاز کنی. هنگامی که انجام دادن یک کار سخت با شنیدن موسیقی دلخواه همراه میشود، نه تنها از سختی آن کار کاسته میشود، بلکه انجام دادن آن کار نیز دلپذیر میشود.
بهاره مظاهری
تا میتوانی فهرست روزانهٔ کارهایت را سادهتر و کوچکتر کن. بدینسان، میتوانی با انجام دادن کارهایی کوچک و ساده به هدفهایی بزرگ و پیچیده برسی. به یاد داشته باش که راههای طولانی با برداشتن گامهای کوتاه است که پیموده میشوند. بنابراین، برداشتن یک گام کوچک میتواند کل زندگی تو را دگرگون کند. هدف بزرگ خود را به گامهایی عملی و پیمودنی تبدیل کن. بدینسان، فشاری که موجب طفره رفتن از کار میشود، از روی شانهٔ احساس تو برداشته میشود. امتحانش کن. بسیار دلپذیر است.
خرد کردن کارهای بزرگ و تبدیل آنها به کارهایی کوچکتر و سادهتر، موجب شکسته شدن ساختار پشتگوشاندازی میشود. به دلایلی، آن کار بزرگ، که طفره رفتن از انجام دادن آن باعث میشد به کاری دیگر بپردازی، اکنون در مرکز توجه تو قرار میگیرد.
بهاره مظاهری
فهرست کارهای روزانهٔ تو را به کارهایی بسیار جزئی تبدیل میکند. کارهای ساده این احساس را به تو میبخشد که خیلی راحت از پس کارها برمیآیی. درضمن، فهرست تو باید شامل کارهایی نیز باشد که نباید انجامشان بدهی. برای مثال:
۱. نوشیدن فنجان دوم چای.
۲. نشستن پشت میز کار، نه روی کاناپه.
۳. روشن کردن کامپیوتر.
۴. چک نکردن ایمیلها.
۵. پرسه نزدن در سایتها.
۶. باز کردن ورد و شروع کار.
۷. رفتن سراغ فایل مربوطه و کار کردن روی گزارش مربوط به کتابی که ناشر در اختیارم گذاشته است.
این فهرست کارهای امروز من است؛ کارهایی که باید انجامشان بدهم، و کارهایی که نباید انجامشان بدهم. بدیهیست وبگردی بیهدف و بیهوده، وقت مرا تلف میکند و حوصلهٔ کار کردن را از من میگیرد.
بهاره مظاهری
یکی از هدفهای من از نوشتن این کتاب آن بوده است که پشتگوشاندازان منظم احساس بهتری نسبت به خود پیدا کنند، نه آنکه کاری کنم تا آنها دیگر پشتگوشانداز نباشند. این کتاب درصدد آن نیست که بگوید پشتگوشاندازی چیزی خوب و مفید است. صادقانه بگویم، اگر من راه سرراستی را میشناختم که میتوانست به ترک این عادت ختم شود، حتمآ آن را طرح میکردم. امیدوارم با خواندن این کتاب به احساسی بهتر نسبت به خود رسیده باشی، و دانسته باشی که به رغم خصلت پشتگوشاندازیای که داری، میتوانی کارهایی بزرگ و ارزنده کنی
بهاره مظاهری
پشتگوشاندازی به معنای آن نیست که تو اصلا کاری نمیکنی. بسیار کم پیش میآید که پشتگوشاندازها بیکار باشند؛ آنها به طور حاشیهای به کارهایی سودمند میپردازند، مانند باغبانی یا تراشیدن مداد یا ساختن نموداری برای تفکیک و تشخیص فایلهای کارهای بسیار خود. پشتگوشاندازها چرا به این قبیل کارها میپردازند؟ زیرا آنها در مسیر انجام ندادن کاری مهم هستند. اگر همین پشتگوشاندازها که اکنون به تراشیدن مدادشان مشغولند فقط یک کار داشتند که باید انجامش میدادند و آن کار تراشیدن مداد بود، آنگاه آنها از تراشیدن مداد طفره میرفتند و این کار را به تعویق میانداختند. آدم پشتگوشانداز را میتوان به انجام دادن کارهای بسیار دشوار ترغیب کرد، به این شرط که او این کارها را شیوهای برای طفره رفتن از کارهایی مهمتر تلقی کند.
کاربر ۱۳۶۵۳۹۳
به نظر من کمالگراییست که به پشتگوشاندازی منتهی میشود.
کاربر ۱۳۶۵۳۹۳
حجم
۴۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان