بریدههایی از کتاب دختر ساعتساز
۳٫۶
(۲۲)
هنر تردستی یعنی بدانی مردم دوست دارند چه چیزی را ببینند و بعد دقیقاً همان چیز را نشانشان دهی.
sepid sh
این دیگر چه خیرهسریای است که بشر با نادیده گرفتن افکار و نظرات زنان قدرتهای نژاد بشر را به نصف تقلیل دهد
sepid sh
لئونارد دید مثل همیشه به خط فاصلهٔ بین دو تاریخ نگاه میکند. توی آن علامت خزهبسته همهٔ زندگی انسان نهفته است: کودکیاش، عشقهای زندگیاش، فقدانها و ترسهایش، که تمامش به یک نشان خط حکشده بر تکهسنگی در گورستانی آرام در ته جادهای روستایی محدود میشود.
sepid sh
ترس واقعی هرگز از بین نمیرود، حسش کم نمیشود، حتی وقتی که علتش مدتها به دست فراموشی سپرده شده باشد. این دریچهٔ تازهای برای دیدن جهان است: گشودن دری که دیگر امکان بسته شدن ندارد.
sepid sh
تپش قلب اولین موسیقیه که آدم میشنوه، و همهٔ بچهها وقتی به دنیا میآن ریتم قلب مادرشون رو میشناسن
Aa
او معتقد بود که اشیای زیبا مستحق توجهاند نه تقدیس
پریسا سپیدار
مردم سنگهای درخشان و تعویذ شانس را دوست دارند، اما فراموش کردهاند که قدرتمندترین طلسمها قصههایی هستند که ما برای خودمان و دیگران تعریف میکنیم.
میس سین
«هر ساعتی خاص و منحصربهفرده. و مثل آدمها، صورتش، چه ساده باشه چه زیبا، چیزی نیست جز ماسکی رو مکانیسم پیچیدهای که زیرش پنهان کرده.»
Tina
زندگی درازه؛ اما انسان بودن آسون نیست.
Tina
کسانی که دنبال شایعهاند روزی میآید که میشنوند برای خودشان هم شایعه درست شده
پریسا سپیدار
من آن روزها خیلی چیزها آموختم، از جمله:
مال و مکنت آدم را زودباور میکند، خصوصاً زنها را
پریسا سپیدار
فقط میخواستم تو متوجه بشی. میخواستم ببینی و بفهمی که عشق تسلیبخش یعنی چه. و اینکه چطور زندگی رو تقسیم کنیم، تقسیم واقعی، که اون طرف دیوارهای ساختهشده از اعتماد و یقینش هیچ چیزی برامون اهمیت نداشته باشه، چون دنیا خیلی پرهیاهوئه، الودی، و با اینکه زندگی پر از شادی و شگفتیه، سختی و رنج و بیعدالتی هم داره.»
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
اصلاً زمان درست معنایی ندارد. زمان فقط مفهوم است: نه ابتدا دارد نه انتها؛ نه قابل دیدن است نه بوییدن. مطمئناً میشد اندازهگیریاش کرد، اما با هیچ کلمهای نمیشد دقیقاً چیستیاش را توضیح داد. راجع به زمان درست باید گفت که فقط این موضوع در میان است که بپذیری قبولش داری.
Aa
زندگی اساساً بیعدالتیه. و تنها عدالتش تصادفی بودن بیعدالتیشه.
Aa
هیچ برگشتی در کار نبود. زمان فقط به یک سو حرکت میکرد. و نمیایستاد. هرگز از حرکت بازنمیایستاد، حتی برای یک آن فکر کردن. تنها راه بازگشت از کوچهٔ خاطرات بود.
Aa
میخواستم ببینی و بفهمی که عشق تسلیبخش یعنی چه. و اینکه چطور زندگی رو تقسیم کنیم، تقسیم واقعی، که اون طرف دیوارهای ساختهشده از اعتماد و یقینش هیچ چیزی برامون اهمیت نداشته باشه، چون دنیا خیلی پرهیاهوئه، الودی، و با اینکه زندگی پر از شادی و شگفتیه، سختی و رنج و بیعدالتی هم داره.
آیدا
در جایی که لورن متهورانه و با جسارت زندگی کرده بود، الودی همیشه از شکست و ناکامی میگریخت و در برابرش جبهه میگرفت.
الان به ذهنش آمد که شاید لازم باشد کمی دل به دریا بزند و خطر کند. تلاش کند و بله، گاهی شکست بخورد. بپذیرد که زندگی فراز و نشیب دارد و آدمها گاهی اشتباه میکنند؛ و گاهی اشتباهات در واقع اشتباه نیستند، چون زندگی خط صافی نیست و حاصل تصمیمات ریز و درشت هر روز ماست.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
حجم
۵۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
حجم
۵۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان