بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تاریک‌ترین ذهن‌ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب تاریک‌ترین ذهن‌ها

بریده‌هایی از کتاب تاریک‌ترین ذهن‌ها

انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۵ رأی
۳٫۳
(۱۵)
رویاپردازی باعث ناامیدی می‌شد و ناامیدی هم به افسردگی و ملالی ختم می‌شد که به‌راحتی از بین نمی‌رفت. ماندن در دنیای خاکستری، بهتر از بلعیده شدن در تاریکی بود.
🌱 آونـב
ترجیح می‌دادم مستقیم به سینه‌ام شلیک کند، حس می‌کردم تمام خونم از قلبم بیرون ریخت.
Fateme Malekshahi
شاید بقیه فکر کنند تنها بودن و نبودن کسی کنارم برایم عادی باشد و تنهایی، مرا از خطر همیشگی لغزیدن در ذهن دیگران نجات دهد و مایهٔ آرامشم باشد، اما دلم نمی‌خواست. نمی‌خواستم تنها زیر آسمان خاکستری‌ای که بالای سرمان سایه افکنده بود بروم و خزیدن سرمایش را زیر پوستم حس کنم.
Najva
حس آزادی با چنان سرعتی در وجودم اوج گرفت که مجبور شدم در اعماق تنم تعقیبش کنم تا همراه قلب غم‌زده‌ام زیر تپش بی‌رحمانه له شود و از بین برود. خیلی خطرناک بود.
Najva
چه فایده‌ای داشت کنار آدمی حبس شوم که بهم باور نداشت، وقتی آن بیرون کسانی بودند که باورم داشتند؟
Najva
مامان هم اجازه نمی‌داد بابا یکی از آن «گرداب‌های روح‌خور پر از آشغال و سرگرمی‌های احمقانه» را، که بهش تلویزیون می‌گویند، در خانه وصل کند.
Najva
«معادلش توی زبون خودمون وجود نداره. پرتقالیه. Saudade. معنی‌ش رو می‌دونی؟» سرم را تکان دادم. نصف کلمات زبان خودم را هم بلد نبودم. کیت گفت: «یه جورهایی می‌شه... معنی دقیق نداره. بیان یه جور احساسه... یه غم وحشتناک. یه جور حسه. وقتی تجربه‌ش می‌کنی که می‌فهمی چیزی که یه بار از دست دادی برای همیشه از دست رفته و دیگه هیچ‌وقت نمی‌تونی برگردونی‌ش.» نفس عمیقی کشید. «توی تورموند مدام به این کلمه فکر می‌کردم، چون زندگی‌ای که شما قبلاً داشتین ـ زندگی‌ای که همه‌مون قبلاً داشتیم ـ دیگه نمی‌تونیم پس بگیریمش، اما تموم شدن هر چیزی هم یک شروعی داره، می‌دونی؟ درسته که نمی‌تونی چیزی رو که قبلاً داشتی به دست بیاری، اما می‌تونی پشت سرت رهاش کنی. از نو شروع کن.»
Najva
هزار راه برای فهمیدن دروغ بودن حرف دیگران وجود دارد. اصلاً نیازی نیست ذهنشان را ببینی تا متوجه نشانه‌های کوچک ناامنی و آزردگی بشوی. بیشتر اوقات فقط باید بهشان نگاه کنی. اگر موقع حرف زدن به سمت چپشان نگاه کنند، اگر جزئیات بیش‌ازاندازه به داستانشان اضافه کنند و اگر سؤالی را با سؤال دیگر جواب بدهند، دارند دروغ می‌گویند.
Najva
فکر می‌کردم از دست هیولاها فرار کرده‌ام و آن‌ها را پشت حصاری الکتریکی رها کرده‌ام، اما سایه‌ها زنده بودند و تا این‌جا دنبالم آمده بودند.
Najva
کیت گفته بود باید زندگی‌ام را به سه پرده تقسیم کنم و دو پردهٔ اول را پشت سرم ببندم... اما آدم چطور می‌توانست چنین کاری بکند؟ آدم چطور می‌توانست فراموش کند؟
Najva
پدر و مادرم برای گذراندن یک آخر هفتهٔ طولانی پر از گشت‌وگذار در طبیعت، مرا زودتر از مدرسه بیرون می‌آوردند. هیچ‌وقت برای مدتی که توی ماشین بودیم، کتاب یا بازی ویدئویی همراهم نمی‌آوردم، چون به هیچ‌چیز احتیاجی نداشتم. فقط به بیرون پنجره خیره می‌شدم و تمام منظره را می‌بلعیدم.
Najva
«بدون تو، بالای یه درخت نشستن باعث می‌شه احساس تنهایی کنم.»
Najva

حجم

۴۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۴۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان