جملات زیبای کتاب یک زندگی | طاقچه
تصویر جلد کتاب یک زندگی

بریده‌هایی از کتاب یک زندگی

انتشارات:فرهنگ معاصر
دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۸از ۱۴ رأی
۳٫۸
(۱۴)
گاه انسان با همان اندوهی که برای مردگان می‌گرید برای خیالات باطلش می‌گرید.
محمد
هیچی بدتر از این نیست که وقتی پیر می‌شی، تو جوونیت سرک بکشی.
محمد
انسان همیشه از سر خودخواهی یا به دلیل نیاز به آرامش دوست دارد نگرانی را از خود دور کند.
محمد
قوت و ضعفش محبتش بود، آن هم چندان نبود که نازونوازش یا بذل‌وبخشش کند یا در آغوش بگیرد. محبتش خلاقانه بود، بی‌قاعده و بی‌چون‌وچرا، همچون عصبی که بی‌حس شده باشد، توانی نداشت و کمابیش نقص به‌شمار می‌رفت.
طلا در مس
بارون با سختگیری تمام دخترش را در آنجا محبوس و منزوی کرده بود، به‌طوری که نه کسی از او و نه او از کسی خبر داشت. می‌خواست دخترش را در هفده‌سالگی پاکدامن تحویل بگیرد تا خودش او را با اشعار حکیمانه بپرورد. می‌خواست در کشتزارها و اراضی حاصلخیز، روحش را بارور کند و با مشاهده عشق پاک، عاطفه جانوران و راه‌وروش بی‌دغدغه زندگی، نادانی از وی بزداید. اکنون شاداب و سرشار از نیروی حیات و میل به نیکبختی، پذیرای هرگونه شادمانی و اتفاقات خوبی بود که روحش در روزهای پرملال و شب‌های دراز امیدوارانه مرورشان کرده بود.
طلا در مس
می‌دونین، زندگی اون‌جور که مردم فکر می‌کنن نه خیلی خوبه نه خیلی بد.
شیما.بیات
چنان به بخت و اقبالِ بد اعتقاد پیدا کرده بود که از شرقی‌ها هم جبرگراتر شده بود و بس‌که امید و آرزوهایش برباد رفته بودند، دیگر جرئت نمی‌کرد دست به کاری بزند. برای انجام ساده‌ترین کار تمام روز مردد می‌ماند و مطمئن بود که نمی‌تواند درست عمل کند و ناکام می‌شود.
شیما.بیات

حجم

۲۴۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۴۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان