بریدههایی از کتاب ضیافت
۳٫۹
(۲۹)
آموزگار خوب آن است که شاگرد را به راهی هدایت کند که او خود بتواند کشف حقایق کند. دربارهٔ آثار کتبی خوب نیز همین سخن را میتوان گفت. یعنی عبارت آن نیست که مستقیماً خواندنش چیزی به خواننده بیاموزد، بلکه آن است که فکر خواننده را بیدار و متنبه کند و چون فکر به کار افتاد بسا حقایق را خود کشف مینماید. نوشتههایی که این خاصیت را داشته باشد فراوان نیست. آثار افلاطون این ویژگی را به کمال داراست.
Hashem Fardinnezhad
باور درستی که نتواند منطق خود را اثبات کند، دانایی نیست.
𝐍𝐨𝐜𝐭𝐮𝐫𝐧𝐞
عاشقی که با تنِ بشری، و نه با نفس انسانی عشق میورزد، او را نه قدر و قیمتی هست و، نه عشق او را دوام و ثباتی
فاطمه
آگاثون گفت: سقراط من نمیتوانم تو را اقناع کنم.
سقراط پاسخ داد: تو حقیقت را نمیتوانی اقناع کنی، اما سقراط را چرا.
𝐍𝐨𝐜𝐭𝐮𝐫𝐧𝐞
کتاب چیزی است جامد و بیجان که محتویات خود را نمیتواند توضیح دهد و با مقتضای حال مناسبت دهد و مطابق فهم خواننده سخن بگوید؛ از اینرو سوءبرداشت بسیار ممکن است پیش آید و فایدهٔ خواندن کتاب کم باشد. بنابراین تعلیمات سقراط تماماً شفاهی بوده، آن هم نه بهصورت تدریس و نطق و خطابه؛ بل بهصورت مباحثه و مجادله.
فاطمه
گفت که عشق نه زیبا است، و نه نیکو. از او پرسیدم که تو ای دیوتیما! آیا گمان میکنی که عشق بدی و زشتی است؟
گفت: خاموش! مگر آنچه را که زیبا نیست باید زشت باشد؟ مگر نمیدانی که میان دانایی و نادانی فاصلهای وجود دارد؟
گفتم: آن فاصله کدام است؟
گفت: باور درستی که نتواند منطق خود را اثبات کند، دانایی نیست. اما چون شناخت به حقیقت است، نادانی هم نیست و این فاصلهٔ میان دانایی و نادانی است.
𝐬𝐚𝐫𝐢𝐧𝐚𝐲
هسیود چنین میگوید: «هرجومرج عالم هستی را فرا گرفته بود، تا اینکه زمین آفریده شد، زمین مرکز ثقل اشیاء گردید. و پس از آن عشق پدید آمد. پس زمین و عشق بودند که جانشین هرجومرج و بیشکلی آغازین هستی شدند.»
رئوف
حکیم گفت: به سعادت کسی پس از مرگ نمیتوان حکم کرد.
0014
در جایی از قول سقراط میگوید: «هیچکس حق ندارد راضی شود که در گمراهی و نادانی بماند، و نیز کسی نباید حقیقت را پنهان کند.»
علیرضا یونسی
کسی که بخواهد راه عشق را درست بپیماید، باید در دورانِ جوانی به زیبارویی دل بندد. و اگر راهبرش راه را درست به او نشان داده باشد، فقط دل به یک زیباروی میبندد و این دلبستگی، اندیشهٔ خوب و زیبا در او پدید میآورد. وقتی که چنین شد، آنگاه پی خواهد برد که زیبایی یک بدن همانند زیبایی بدنهای دیگر است؛ از اینرو بهطور کلی دلباختهٔ تنها یک بدن میگردد.
niloufar.dh
از لحاظ دانش و شناخت نیز ما هرگز به حال پایدار خود باقی نمیمانیم. هنگامی که گمان میکنیم دربارهٔ یک موضوع به فکر فرو میرویم، در همان لحظه آگاهیم که شناخت ما از بین رفته است؛ زیرا فراموشی در واقع از بین رفتن شناسایی است و از راه یادآوری، شناخت تازهای بهجای آنکه از بین رفته است، در ما ایجاد میشود؛ بهنحوی که بهنظرمان چنان میرسد که این شناسایی جدید همان شناسایی گذشته است.
فاطمه
اروس از پدر و مادر خود ارث میبرد. میراث او از مادر این است که همیشه تهیدست بماند و از لطافت و زیبایی هم بینصیب باشد. و این درست برخلاف آن چیزی است که بسیاری میپندارند. او نیز خشن است و رنگپریده، نه کفش به پا دارد و نه برای آرمیدن مسکن و مأوایی. بر روی زمین عریان زیر آسمان میخوابد. گاه در کوی و بَرزن و یا در رواقخانهها شب را به روز میرساند و همانند مادرش بینوا و تهیدست است.
اما از طرف دیگر، همانند پدرش شکارگر زبردستی است که با نهایتِ دلیری و نشاط در جستوجوی خوبی و زیبایی است، و هر لحظه چارهٔ تازهای میاندیشد، و هر روز از راه دیگری وارد میشود و لحظهای از جستوجوی دانش و معرفت بازنمیایستد، و درعینحال نیز جادوگری زبردست و حیلهگر است.
niloufar.dh
پس بگذارید بر لطافت عشق هم دلایلی از این نوع بیان نمایم، چرا که عشق، بر زمین سفت گام نمیگذارد، و سر آدمیان هم زیاده نرم نیست که پای بر آن بگذارد، اما پا بر دل و جان آدمیان میگذارد که لطیفترین جایگاه است.
پویا یوزباشی
«هیچکس حق ندارد راضی شود که در گمراهی و نادانی بماند، و نیز کسی نباید حقیقت را پنهان کند.»
Martha'e Dark
و عاشق و معشوق هم باید یکدیگر را بیازمایند و بسنجند که در کدام نوعِ عشقند. به همین دلیل اگر معشوقی زود رام گردد زشت مینماید و پیوند عشقش چندان شرافتی ندارد؛ زیرا او باید زمان کافی داشته باشد تا عاشق را تمام و کمال بیازماید. همچنین زشت و ناپسند است، اگر جوانی برای ثروت و یا بهعلت زورگویی افراد ذینفوذ خود را تسلیم عشق نماید؛ یعنی تاب و توان مقاومت در برابر زورگویان صاحبنفوذ را نیاورده و تسلیم آنها شود، تا او را به ثروت و یا جاه و مقام اجتماعی برساند. چه هیچکدام از این چیزها ماندگار و جاوید نخواهد ماند.
کِــــلارآ
چرا که عشق موجودی است زیبا و، چون عاشق با معشوقِ خود بر نقطهٔ شناسایی همدیگر رسیدند آنجا میتواند که عاشق بر فرهنگ و فضایل معشوق خود افزوده و او را به کسبِ کمال خویش یاوریها کند، و معشوق جویای بینش و پویای راه دانش گردد، و دل به عاشق خود سپارد. بر فرض هم که در دعوی محبت از او فریب خورده و از این معامله سود و صلاحی بهدست نیاورد، باز هم در خصوص این مورد جای پشیمانی و شرمساری نیست. هرچند در سایر موارد چون فریفته شویم یا به مطلوب خود نرسیم، شرمنده خواهیم شد.
کِــــلارآ
پی بردیم عشق خواستار زیبایی است و از آن بهرهمند نیست، در نتیجه به خیر و نیکی هم نیازمند است و بالطبع فاقد آن است. پس چگونه زیبا و نیک تواند بود؟
کِــــلارآ
حجم
۱۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۳۰%
تومان