بریدههایی از کتاب وقتی دلی
۴٫۷
(۸۵)
دین اسلام چیزی نيست جز بازگرداندن ما به فطرتمان و به اعمال نیک فراموش شده که خداوند در نهاد ما گذاشته.
n re
محمد پیامآور دوستی و برابریست
n re
سرزمین خدا پهناور است. نقطهای را برای زندگی برگزینید که در آن جا توفیق پرستش خدا را داشته باشید.»
n re
«ما باید بسیار خشنود باشیم که در زمان پیامبر زندگی میکنیم. زیرا دستورات خداوند مستقیماً از ایشان به ما میرسد. بنابراین چه غم اگر جنگ باشد یا صلح؟ آن چه پیامبر بفرمایند ما به همان اقتدا میکنیم، زیرا شک نداریم که خیر ما در آن است. پارهای وقتها نگران مردمان آیندهام که حجت خدا بر روی زمین را این چنین که ما جلوِ چشمان خود داریم، نخواهند داشت. پاک ماندن در آن روزگار بسیار سخت خواهد بود.»
n re
«یعنی شما دو نفر میگویید پیامبری همچون عیسی و موسی در حجاز ظهور خواهد کرد؟»
خاخام جواب داد: «بزرگتر از آنان و بزرگتر از نوح و ابراهیم. او خاتم پیامبران است و جهان را با دین خود منوّر خواهد کرد.»
n re
: «آن که دوستی چون خدا داشته باشد، نه به دوستی دیگران احتیاج دارد و نه از دشمنیِ کسی میترسد.»
n re
ها!... شناختم... کودکان چه زود بزرگ میشوند!
یهودیان خندیدند. مصعب سریع جواب داد: «و بزرگان چه زودتر کودک میشوند!»
n re
علی بن ابوطالب، به چهرهی مصعب و لباسهای پارهی او نگریست و گفت: «آفرین بر تو ای برادر فداکار، اینک هر کس به بدن لاغر و لباس وصلهدار و نعلین کهنه و سوراخ شدهات بنگرد، نمیتواند باور کند که تو همان جوان اشرافزادهی مکی هستی که تا قبل از مسلمان شدن، زیباترین لباسها را میپوشیدی و بر بهترین مرکبها سوار میشدی.»
bavatan.blog.ir
«آه، برادر سلمان تویی؟! دیدی که چگونه حرف رسولالله را گوش نکردند و ایشان را به کاری مجبور کردند که به آن میل نداشتند؟»
ـ این از عظمت ایشان است که رأی مردمان را بیشتر احترام میگذارند.
ـ این را میدانم. از ایشان چنین بزرگیای غریب نبود، اما چنین درشتیای از مردمان ما به ایشان مرا غمگین کرده است.
n re
هیچگاه اهل بیت را رها نکن که خیر دنیا و آخرت ما مسلمانان در همین است.»
Miss.fa.sad
خداوند یگانه، در مصادرهی هیچ کس نیست. او خدای همهی بندگان است و هیچ برتریای میان آنان نمیبیند مگر تقوا.
n re
مدتی است گويي مرضی در جانم افتاده که هیچ خوشیِ دنیا، از زر و زیور و لباس گرفته تا زن، شادم نمیکند.
جعفر نیز لختي به آسمان نگریست. سپس با لبخند گفت: «اگر نظر مرا میخواهی و به حساب نصیحت پیران نمیگذاری، میگویم که این آغاز سلامت و عقل است.»
baraniam
کاروانیان بیشتر ترسیدند. سه مردی که به مسلمانان متعرض شده بودند، بت کوچک را جلو خودشان گذاشتند و دو زانو در برابر آن نشستند و زمزمه میکردند. چند تن دیگر از کاروانیان نیز به آنان پیوستند. عثمان به آنان رو کرد: «حال چه زمان این کجباوریهاست؟ از دست آن تکه چوب چه کاری برمیآید؟»
مرد پیر ترسیده، گفت: «اگر راست میگویید، شما از خدایتان بخواهید که شر این راهزنان را از سر ما کم کند.»
مصعب پاسخ داد: «اگرچه الله بر همه چیز تواناست، اما بندگانش را عقل داده تا با یاری جستن از آن و ایمان به قدرت خداوند، خود به چارهجویی بپردازند.»
م.ظ.دهدزی
مسلمانان!
مرا
وقتی دلی
بود.
زبل خان
ما باید بسیار خشنود باشیم که در زمان پیامبر زندگی میکنیم. زیرا دستورات خداوند مستقیماً از ایشان به ما میرسد. بنابراین چه غم اگر جنگ باشد یا صلح؟ آن چه پیامبر بفرمایند ما به همان اقتدا میکنیم، زیرا شک نداریم که خیر ما در آن است. پارهای وقتها نگران مردمان آیندهام که حجت خدا بر روی زمین را این چنین که ما جلوِ چشمان خود داریم، نخواهند داشت. پاک ماندن در آن روزگار بسیار سخت خواهد بود
bavatan.blog.ir
شما مردان برای دلی که زود به دست میآورید ارزش قائل نیستید. اگر محبت ماریه برای تو ارزشمند است پس باید به قدر ارزشش، عمر بگذاری.»
n re
فرمان یار را جز اطاعت، روا نباشد.
n re
این جا باید محل دفن شهدای احد باشد. از پدرم شنیده بودم که رسولالله دربارهی ایشان گفتهاند: ای مردم، آنها را زیارت کنید، نزدشان بیایید و بر آنها سلام کنید. به کسی که جان من در دست اوست سوگند که هرگز سلام نکند مسلمانی بر آنها تا روز قیامت، مگر آن که جواب سلامش را میدهند.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
عمیر خشمگین از جا برخاست و به مصعب رو کرد: «به خاندان و نیاکان خود خیانت کردهای پسر نمکنشناس؟!»
مصعب مصمم گفت: «و به خود و آخرتم خدمت... محمد پیامآور دوستی و برابریست.»
Alla A
پاکیزگی در فطرت آدمیست و دین اسلام چیزی نيست جز بازگرداندن ما به فطرتمان
Alla A
حمنه! هیچگاه اهل بیت را رها نکن که خیر دنیا و آخرت ما مسلمانان در همین است.»
Alla A
«لافتي الا علی، لا سيف الا ذوالفقار.»
هامان
اینک زید و مصعب پيش روي چادری ايستاده بودند. زید به مصعب رو کرد: «این چادر پیامبر است و ایشان اینک در چادر خویش هستند. میدانم چه قدر مشتاق دیدارشان هستی. پس درنگ نکن.»
حال مصعب دیگرگون شد دست و پایش میلرزید. مصعب روی به آسمان کرد: «خداوندا! تو خود میدانی که چه قدر انتظار این لحظه را میکشیدم. بارها از تو خواسته بودم مرا زودتر از این لحظه نمیرانی. حال پس از این دیدار، چون همیشه جانم در دستان توست.»
bavatan.blog.ir
هیچگاه از کار شما زنان سر درنیاوردم.
خناس با ناز گفت: «شما کارهای مهمتری از سر درآوردن از حرفهای پستوی زنان دارید.»
عمیر خندید: «میدانم شما زنان چرا ما مردان را به خلوت پستوهایتان راه نمیدهید. تمام آتشها از همان پستوهاست که شعلهور میشود.»
n re
هیچ شیطانی نمیتواند از راز نهانی دل شما زنان پرده بردارد.
n re
در این سفر، هیچ چیز دردناکتر از دوری از پیامبر نبود.
n re
«حتی اگر اندکی هم مانند رسولالله شده باشم، مایهی بسی افتخار است.»
n re
جهان با ظلم بر مدار خیر نمیچرخد.
n re
«عمر بسیارکردهام و چیزهای فراوانی دیدهام. میدانم که جهان با ظلم بر مدار خیر نمیچرخد. خونهای زیادی دیدهام که به ناحق ریخته شدهاند، برادرانی را دیدهام که برادر خود را کشتهاند، پدرانی را دیدهام که دختران خود را زنده به گور کردهاند، مردانی را دیدهام که بي هیچ بهانهای زنان خود را رها کردهاند، قبایلی را دیدهام که بر سر یک خرما، چهل سال یکدیگر را کشتهاند. اینک، ناامنی، جهالت، زنا، دروغ، تکبر و هزار درد بیدرمان دیگر، سکهي رایج حجاز شده است. اما اکنون رایحهای از سمت مکه آمده که همهی امیدِ من پیرمرد صحرانشین، به آن است. من محمد بن عبدالله را هم پیش از این، آن زمان که با کاروان خدیجه به این سو و آن سو میرفت دیدهام. همان زمان نیز در ناصیهاش بزرگی دیده میشد. بیشک آیینی که او بیاورد، حجاز را از این همه پلشتی رها خواهد کرد.»
baraniam
صدایی او را به خود خواند: «هنوز تو را گرفته میبینم مصعب، و میدانم چرا چنینی.»
این صدا، چون همیشه او را آرام میکرد. صداي سلمان فارسی بود. بزرگی، هوش و ملاحت از چهرهی وی میبارید. مصعب گفت: «آه، برادر سلمان تویی؟! دیدی که چگونه حرف رسولالله را گوش نکردند و ایشان را به کاری مجبور کردند که به آن میل نداشتند؟»
ـ این از عظمت ایشان است که رأی مردمان را بیشتر احترام میگذارند.
baraniam
حجم
۲۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۲۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
قیمت:
۹۲,۱۰۰
۴۶,۰۵۰۵۰%
تومان