بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب افق | طاقچه
تصویر جلد کتاب افق

بریده‌هایی از کتاب افق

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۶ رأی
۳٫۷
(۶)
آدم‌های کمی حاضر می‌شوند کمک‌تان کنند، به حرف‌تان گوش بدهند و از همه مهم‌تر، درک‌تان کنند...
محمدحسین
جمله‌ای به ذهنش رسید: «کسی را دوست دارم که دوستم داشته باشد.»
محمدحسین
آدم‌هایی هستند که شما انتخاب‌شان نمی‌کنید، چیزی از آن‌ها نمی‌خواهید و حتا موقع رد شدن از کنارشان، متوجه‌شان نمی‌شوید. ولی این آدم‌ها، بدون آن‌که دلیلش را بدانید، می‌خواهند جلو خوشحال بودن شما را بگیرند.
siavash fouladi
هنوز جمله‌اش تمام نشده، به‌نظرش رسید حرف احمقانه‌ای گفته. به خودش قول داد دیگر هیچ تلاشی برای حرف زدن نکند. هیچ‌وقت.
محمدحسین
اگر روابط عاطفی بین دو جنس مخالف به تبادل دائمی افکار منتهی نشود، مایهٔ شرمساری است.
محمدحسین
ممکن است چیزی را که ارزش زیادی برای‌تان دارد بعد از چند روز گم کنید: مثل شبدر چهارپر، نامهٔ عاشقانه، خرس کرکی؛ در حالی‌که بعضی چیزهای دیگر ناخواسته سال‌های سال برای‌تان می‌مانند. وقتی خیال می‌کنید از دست‌شان خلاص شده‌اید، از ته یک کشو بیرون می‌آیند.
m@ede
همیشه شرایط خاصِ چپ‌دست‌ها که مشت‌شان را موقع نوشتن تقریباً گره می‌کنند، متعجبش می‌کرد.
محمدحسین
به‌تدریج که به گذشته‌ها می‌رفت، گاه افسوس می‌خورد: چرا از این راه رفته، نه از آن یکی؟
محمدحسین
بیشتر وقت‌ها یک خیابان، یک ایستگاه مترو یا یک کافه بود که کمک می‌کرد از گذشته بیرون بیاید.
محمدحسین
جایی خوانده بود که برخورد اول بین دو نفر مثل زخمی سطحی است که هر دو احساسش می‌کنند و چُرت تنهایی‌شان را پاره می‌کند.
محمدحسین
او هیچ‌وقت اسم خیابان‌ها و شمارهٔ ساختمان‌ها را فراموش نمی‌کند. این روش خاص او برای مبارزه با بی‌تفاوتی و گم بودن در شهرهای بزرگ بود، شاید هم برای مبارزه با اتفاق‌های غیرمنتظرهٔ زندگی.
محمدحسین
روی زمین و دورتادور کتابخانه‌های شیشه‌ای، فرش ایرانی انداخته بودند.
محمدحسین
بیشتر وقت‌ها قیافه‌اش طوری بود که انگار می‌خواهد معذرت‌خواهی کند.
محمدحسین
آیا عزیزدردانه‌ترین آدم‌ها نزد سرنوشت، از چنگ کلاش‌ها و باج‌بگیرهای مختلف در امان‌اند؟ این جمله را برای دلداری دادن به خودش تکرار می‌کرد.
محمدحسین
به‌زودی وقت حساب‌رسی فرا می‌رسد.
محمدحسین
بیشتر وقت‌ها خودش را در موقعیت منزجرکنندهٔ آدم‌هایی می‌دید که باید مدام تسلیم باج‌گیرها شوند و آرزو می‌کنند لحظه‌ای روی آرامش را ببینند.
محمدحسین
دوباره آن نگاه گذشته‌ها را دید، آن حالت دقیق و بی‌ریای کسی که به‌رغم تمام مشکلات، به زندگی اعتماد دارد.
محمدحسین
برخی کلمه‌ها در عالم خوابْ آدم را غافلگیر می‌کنند و هر قدر هم بخواهی آن‌ها را به ذهن بسپاری، به محض بیدار شدن یا فرار می‌کنند یا دیگر هیچ معنایی نخواهند داشت.
sh.vasighi2000
آیا واقعاً می‌توان مطمئن بود که حرف‌های ردوبدل‌شدهٔ دو نفر در اولین ملاقات‌شان، در نیستی گم شوند، طوری که انگار هیچ‌وقت به زبان نیامده باشند؟
MasihReyhani
ناگهان دکتر پوترل از بوسمان و مارگارت پرسید: ـ شما آینده رو چه‌طور می‌بینید؟ ایون گوشه از این سؤال خنده‌اش گرفت. آینده... کلمه‌ای که امروز تلفظش برای بوسمان دلخراش و مرموز بود. اما آن زمان، اصلاً فکرش را نمی‌کردیم. آن‌وقت‌ها، بدون آن‌که قدر شانس‌مان را بدانیم، در یک زمان حال جاودانه به سر می‌بردیم.
sh.vasighi2000

حجم

۱۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۳۴,۵۰۰
۱۷,۲۵۰
۵۰%
تومان